آقازادهها در مارپیچ تاریخ
حسام آبنوس دبیر قفسه کتاب
ما تاریخ نمیدانیم. این که ما تاریخ نمیدانیم شاید چیز خیلی بدی نباشد و البته شاید دانستن آن هم فضیلتی محسوب نشود، ولی خب باید بپذیریم که تاریخ نمیدانیم. بالاخره گفتهاند آن قومی که تاریخش را نداند محکوم به تکرار کردن آن است. شاید با خودتان بگویید «ای آقا! حوصله داریها، تاریخ نون و آب ما رو میده؟» که خب من جوابی برای این پرسش ندارم، ولی گریزی هم نیست که ندانستن تاریخ احتمال تکرار آن را بیشتر میکند.
خواهینخواهی باید قبول کنیم که تاریخ نمیدانیم. اصلا هرجا انسان ضربه خورده از این بوده که یک جایی در تاریخ همان اتفاق تکرار شده بوده و او بیخبر بوده و تاریخ را تکرار کرده است. شاید بگویید دوران اینکه میگویند تاریخ گرد است سرآمده و انسان به پیشرفتهای فناورانهاش میتواند جلوی بسیاری از اتفاقات را بگیرد. بعید هم نیست. البته من معتقدم تاریخ فقط گرد نیست، بلکه نوعی «مارپیچ» است. یعنی نهتنها تکرار میشود، بلکه هرقدر جلوتر میرویم تناوب تکرار بیشتر و اتفاقات سریعتر تکرار میشوند.
حالا که معتقدم تاریخ مارپیچ است میخواهم بگویم بد نیست گاهی سرنوشت و خاطرات انسانهای تاریخی را بخوانیم. اصلا نیت ندارم بگویم عبرت بگیریم، بلکه همین که بخوانیم احتمالا با خودش عبرتهایی بههمراه خواهد داشت پس لازم نیست با نیت عبرت گرفتن وارد تاریخ شویم، چون به قدر کافی در تاریخ برای همگان عبرت نهفته است. بلکه میخواهم بگویم تاریخ بخوانیم تا بلکه بدانیم. بدانیم در گذشته چه اتفاقاتی افتاده و چه بلایی بر سر این مردم آمده و اگر بدانیم شاید نگذاریم تکرار شود.
در تقویم تاریخ، 15 دی سالروز تولد مسعود میرزا ظلالسلطان، یکی از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار است که او را بزرگترین پسر به بلوغ رسیده ناصرالدین شاه نام بردهاند. فردی که به عصبیت شهرت داشته و تخریب بناهای تاریخی اصفهان و از بین بردن حیاتوحش از جمله کارهایی است که از او در تاریخ بهجا مانده است. ناصرالدین شاه که خود، او را به ولایت اصفهان منصوب کرده بود بهقدری از او بیم داشت که شبانه از حکومت مناطق فارس، یزد، لرستان و کردستان عزلش کرد و فقط حکومت اصفهان را برایش باقی گذاشت. این آقازاده قجری که خود را وارث تاج و تخت پدر میدانست اما بهخاطر اینکه از یکی از زنان صیغهای شاه بود از این منصب باز ماند و مظفرالدین شاه (وفاتیافته بهتاریخ 16دی) بهجای او بر تخت نشست، او علاقه بسیاری به داشتن ارتش مستقل داشت و برای همین فوجی در اصفهان تشکیل داده بود. خاطرات ظلالسلطان در کتابی با همین عنوان که به «تاریخ سرگذشت مسعودی» نیز شهرت دارد به قلم خودش روایت شده که میتواند برای اینکه بیشتر تاریخ بدانیم تا مرتکب تکرار آن نشویم گزینه خوبی باشد. کتابی که هم ما را با تاریخ آشنا میکند هم اگر به نثر دوره قاجار علاقه دارید بیواسطه با آن مواجه میشوید.
خواهینخواهی باید قبول کنیم که تاریخ نمیدانیم. اصلا هرجا انسان ضربه خورده از این بوده که یک جایی در تاریخ همان اتفاق تکرار شده بوده و او بیخبر بوده و تاریخ را تکرار کرده است. شاید بگویید دوران اینکه میگویند تاریخ گرد است سرآمده و انسان به پیشرفتهای فناورانهاش میتواند جلوی بسیاری از اتفاقات را بگیرد. بعید هم نیست. البته من معتقدم تاریخ فقط گرد نیست، بلکه نوعی «مارپیچ» است. یعنی نهتنها تکرار میشود، بلکه هرقدر جلوتر میرویم تناوب تکرار بیشتر و اتفاقات سریعتر تکرار میشوند.
حالا که معتقدم تاریخ مارپیچ است میخواهم بگویم بد نیست گاهی سرنوشت و خاطرات انسانهای تاریخی را بخوانیم. اصلا نیت ندارم بگویم عبرت بگیریم، بلکه همین که بخوانیم احتمالا با خودش عبرتهایی بههمراه خواهد داشت پس لازم نیست با نیت عبرت گرفتن وارد تاریخ شویم، چون به قدر کافی در تاریخ برای همگان عبرت نهفته است. بلکه میخواهم بگویم تاریخ بخوانیم تا بلکه بدانیم. بدانیم در گذشته چه اتفاقاتی افتاده و چه بلایی بر سر این مردم آمده و اگر بدانیم شاید نگذاریم تکرار شود.
در تقویم تاریخ، 15 دی سالروز تولد مسعود میرزا ظلالسلطان، یکی از فرزندان ناصرالدین شاه قاجار است که او را بزرگترین پسر به بلوغ رسیده ناصرالدین شاه نام بردهاند. فردی که به عصبیت شهرت داشته و تخریب بناهای تاریخی اصفهان و از بین بردن حیاتوحش از جمله کارهایی است که از او در تاریخ بهجا مانده است. ناصرالدین شاه که خود، او را به ولایت اصفهان منصوب کرده بود بهقدری از او بیم داشت که شبانه از حکومت مناطق فارس، یزد، لرستان و کردستان عزلش کرد و فقط حکومت اصفهان را برایش باقی گذاشت. این آقازاده قجری که خود را وارث تاج و تخت پدر میدانست اما بهخاطر اینکه از یکی از زنان صیغهای شاه بود از این منصب باز ماند و مظفرالدین شاه (وفاتیافته بهتاریخ 16دی) بهجای او بر تخت نشست، او علاقه بسیاری به داشتن ارتش مستقل داشت و برای همین فوجی در اصفهان تشکیل داده بود. خاطرات ظلالسلطان در کتابی با همین عنوان که به «تاریخ سرگذشت مسعودی» نیز شهرت دارد به قلم خودش روایت شده که میتواند برای اینکه بیشتر تاریخ بدانیم تا مرتکب تکرار آن نشویم گزینه خوبی باشد. کتابی که هم ما را با تاریخ آشنا میکند هم اگر به نثر دوره قاجار علاقه دارید بیواسطه با آن مواجه میشوید.