سجاد اسماعیلی، یکی مثل ما که استعدادش شاد کردن دل دیگران است
خنداننده باش!
اغلب ما به بهانهای برای شادی و به عبارت بهتر دلیلی برای خندیدن نیاز داریم. ولی تعداد کمی از آدما هستن که میشن دلیل خنده دیگران و هدفشون شاد کردن دل ماست! ما با مسابقه خنداننده شوی برنامه خندوانه، به طور کلی با استندآپ کمدی آشنا شدیم و با شروع برنامه عصر جدید، استندآپ کمدینهای جدیدی پا بهعرصه ظهور گذاشتن! سجاد اسماعیلیِ خوش زبون، یکی از شرکتکنندههای عصر جدیده که خیلی از ماهارو خندونده و حالا به رسم همه یکی مثل ماهای نوجوانه، باهاش صحبت کردیم.
عطیه ضرابی
از مجلس گرمکنی تا تلویزیون!
سجاد یه نوجوون دهه هشتادیه که از بدو تولد، حتی گریههاشم خندهدار بوده و کلا بچه خوش خندهایه! به قول خودش، به پیشنهاد اطرافیان و برای شیرینزبونیاش و رفتارای بامزش، از هفت سالگی کلاس بازیگری ثبتنام میکنه و از همونجا کلی کار و بارش میگیره و وارد عرصه فیلم و بازیگری میشه و تا الان هم ادامه میده! سجاد، سال ۱۳۹۵ با بازی در فیلم مادری به کارگردانی رقیه توکلی وارد سینما شده و مسیرش رو تا امروز ادامه داده. ولی نکته مهم اینه که توی این راه، همیشه خانوادهاش همراه و همپای اون بودن بودن و توی موقعیتهای مختلف، هواشو داشتن.
چند مرده حلاجی؟
شاید فکر کنین که بازیگری و تولید خنده، تهِ هنر سجاده، اما اشتباه میکنین! آقای اسماعیلی تو عکاسی هم دستی بر آتش داره و به صورت جدی هم اجرا میکنه؛ اما بعید نیست اگر وسطاش قش قش (اصطلاح یزدی معادل قاه قاه) بخنده؛ چون به شدت بداهه گوییش فعاله و کافیه یه نفر یا حتی خودش سوتی بدن. راستی! توی قصهگویی هم خیلی خفنه و نفر دوم کشوری شده! و بعد هم آنقدر مرزهای خفن بودن رو درنوردیده که به عنوان داور نوجوان جشنواره قصهگویی کانون پرورش فکری انتخاب شده. آهای شما که داری با خودت فکر میکنی حتما پارتی داشته یا چی! نخیر هیچم این خبرا نیست. مخصوصا که خیلی از این اتفاقا قبل از پا گذاشتن ایشون به صحنه عصر جدید بوده.
در مکتب حقایق...
هنر خندوندن، خیلی سخته! مخصوصا وقتی پای ما ایرانیها وسط بیاد که هممون یه جورایی طناز هستیم. اما سجاد هم خیلی هنرمنده و کافیه سری به صفحه شخصیش بزنین تا شمام خندیدن به بهانه شوخیاش رو تجربه کنین. البته سجاد دانشآموز رشته گرافیکه و خیلی حواسش به درساشه و نمیذاره بازیگری و استنداپ، آسیبی به تحصیلش برسونه. و از اونجایی که همه ما نوجوونا میدونیم هیچ راه فراری از درسهای مدرسه نیست و تحت هر شرایطی باید به خورد مغزمون بره! برای همین سجاد از بچگی، کنار هیاهوی کار و زندگی، درس رو فراموش نکرده و پا به پاش تا اینجا اومده.
فتح عصر جدید
به نظر سجاد، عصر جدید برای کساییه که توی هر زمینهای، تا حدودی حرفهای عمل میکنن و باید از خودشون ویدئو بفرستن(پس حرفهای ها دست به کار شین!). سجاد به دو دلیل وارد عصر جدید شده. یه دلیل منطقی و یه دلیل خیلی منطقی! اولین هدفش شادی دل مردم بوده تا برای چند دقیقه از حال و هوای چک و سفته و درس و کرونا و مریضی بیرون بیان. و دومین دلیلش که خیلی لاتیش پُره، کم کردنِ روی دوستاشه که میگفتن یه نوجوون نمیتونه استندآپ کمدین خوبی باشه! برای همین هم سجاد آبروداری کرده و با غیرت یزدیش، پرچمِ ما دهه هشتادیا رو بالا نگهداشته. دوستان دست به دست کنین سجادمون خسته نشه.
سجاد، بر وزن فعال
ازش پرسیدم: بالاخره سجادِ ده سال دیگه، بازیگره یا استنداپ کمدین یا طراح یا چی؟ عاقلاندر سفیه نگاهم کرد و با لهجه شیرینش گفت: چی چی موگوی؟ کارگردان مِشُم، کارگردان! منم که بدجوری تو ذوقم خورده بود و فهمیدم تو علم پیشبینی، آیندهای ندارم؛ با ایشالا ماشالا به قضیه فیصله دادم و رفتم سراغ سوال بعدی. شما هم خیلی روی این رویای آقا سجاد زوم نکنید. معنیش این نیست که بازیگری رو دوس نداره یا نمیخواد دیگه کسی رو بخندونه. ولی یه دلیل جالب برای این تصمیمش داره؛ اینکه دوست نداره همیشه چشمش به دعوت دیگران باشه تا بره و کاری رو اجرا کنه. بلکه میخواد کار مورد نظر خودش رو بسازه و نبض موفقیتش دست خودش باشه.
بیا با هم بخندیم!
خیلی با اعتماد به نفس میگه: شوخی تا اونجایی شوخیه که لازم نباشه بگی شوخی کردم(عجب شوخی تو شوخیای شد!) معتقده که شوخی کردن یه امر خوب و پسندیده است و شاد کردن مردم هم از طرف اولیای دین، سفارش شده. اما یه مسأله مهم توی متن استنداپ کمدین، اینه که مواظب باشه خدایی نکرده، زبونش لال، دور از جونش، روش به دیوار و گوش شیطون کر، به کسی توهین نشه و کسی بد برداشت نکنه! وای به اون روزی که به یکی بَر بخوره... هجومِ حواشیه که تو فضای مجازی تولید میشه! خلاصه که، بلا به دور!
مشکلات شکلاتی
با شوق و ذوق پرسیدم: تا حالا شده مشکلاتتو تبدیل به شکلات کنی؟ باز هم همون نگاه عاقل اندر سفیه معروف رو روانه چشمای منتظرم کرد و گفت: مگه جادوگرم؟! منم که حسابی کنف شده بودم؛ عرصه رو خالی نکردم و گفتم: منظورم اینه چقدر به مشکلاتت میخندی؟ آهانِ کشداری گفت و چند جمله شعاری تقدیمم کرد که انصافا دلم نیامد با شما به اشتراک نگذارم: «به نظرم مهم اینه که آدم بتونه به مشکلاتش غلبه کنه! خدا خودش گفته از تو حرکت، از من برکت! ما فکر میکنیم اگر یه گوشه بشینیم و غصه بخوریم، خدا میاد میگه ععع چیشده به تو؟ بیا مشکلتو حل کنم.. در حالی که اینطوری نیست! ما باید خودمون با خنده از کنار گرفتاریا بگذریم که پررو نشن. »
لختی بخند، خنده تو زیباست
گفتم: خندیدن مخاطبات چه تاثیری روی اجرات داره؟ انگار که منتظر این سوال باشه، با هیجان گفت: خیلی عالیه، اصلا آدم انرژی میگیره، باعث میشه استنداپ کمدین فیالبداهه هم شوخی کنه، ولی وای از اون روزی که نخندن... بادش خالی میشه میگه: دپرس میشه آدم. میفهمی؟ دپرس!
آره خب میفهمیم. شما هم حتما متوجه هستید برای یکی که هدفش به دست آوردن دل مخاطبشه، نداشتن مخاطب یا به دست نیاوردن رضایت اون؛ چقدر سخت و تلخه.
اندر احوالات عصر جدید
ازش میخوام تا از حال و هوای عصر جدید برام بگه و اون فضا رو توصیف کنه. بهترین عبارتی که برای این برنامه در نظر میگیره، اینه: همه چیز و همه کس سر جای خودشونن! یعنی همه عوامل و دست اندرکارای عصر جدید دقیقا همونجایی هستن که باید و خیلی هم حرفهاین! و یه مورد دیگه هم اینه که همه با هم دوستن و فضای رقابتی اذیتکنندهای حاکم نیست. از داورا هم میپرسم و میخوام که مهربونترین و سختگیرترینشون رو برام نام ببره و همونطور که خودتون یه حدسایی میزنین، مدال سختگیرترین داور قرن میرسد به: آریا عظیمی نژااااد و سید بشیر حسینی، دیپلم افتخار مهربونترین داور رو دریافت میکنن. (عقبیا! دستا شُله. )
داخل پرانتز بگم عصر جدید ته راه نیستا، فقط یه مسیره. و هزارتا مسیر هست که تو بتونی استعدادت رو کشف کنی و به رویاهات برسی. ته پرانتز رو هم نمیبندم که بتونی تا هرجا که دلت خواست بهش فکر کنی...
بگو سیب!
سجاد هرکاری میکنه تا خنده روی لبای خانوادهاش بنشینه و اونهارو خوشخندهترین افراد زندگیش میدونه و میگه که جمعهای فامیلیشون هم به یمن وجود افراد شوخطبع، همیشه شاد و پر از خندهست. الهی که همیشه بخندین، ولی این روزا مهمونیای خانوادگی نگیرین، کرونا گریه و خنده نمیشناسه. دلتون شاد، لبتون خندون، غم به دور، خدانگهدارتون!
سجاد یه نوجوون دهه هشتادیه که از بدو تولد، حتی گریههاشم خندهدار بوده و کلا بچه خوش خندهایه! به قول خودش، به پیشنهاد اطرافیان و برای شیرینزبونیاش و رفتارای بامزش، از هفت سالگی کلاس بازیگری ثبتنام میکنه و از همونجا کلی کار و بارش میگیره و وارد عرصه فیلم و بازیگری میشه و تا الان هم ادامه میده! سجاد، سال ۱۳۹۵ با بازی در فیلم مادری به کارگردانی رقیه توکلی وارد سینما شده و مسیرش رو تا امروز ادامه داده. ولی نکته مهم اینه که توی این راه، همیشه خانوادهاش همراه و همپای اون بودن بودن و توی موقعیتهای مختلف، هواشو داشتن.
چند مرده حلاجی؟
شاید فکر کنین که بازیگری و تولید خنده، تهِ هنر سجاده، اما اشتباه میکنین! آقای اسماعیلی تو عکاسی هم دستی بر آتش داره و به صورت جدی هم اجرا میکنه؛ اما بعید نیست اگر وسطاش قش قش (اصطلاح یزدی معادل قاه قاه) بخنده؛ چون به شدت بداهه گوییش فعاله و کافیه یه نفر یا حتی خودش سوتی بدن. راستی! توی قصهگویی هم خیلی خفنه و نفر دوم کشوری شده! و بعد هم آنقدر مرزهای خفن بودن رو درنوردیده که به عنوان داور نوجوان جشنواره قصهگویی کانون پرورش فکری انتخاب شده. آهای شما که داری با خودت فکر میکنی حتما پارتی داشته یا چی! نخیر هیچم این خبرا نیست. مخصوصا که خیلی از این اتفاقا قبل از پا گذاشتن ایشون به صحنه عصر جدید بوده.
در مکتب حقایق...
هنر خندوندن، خیلی سخته! مخصوصا وقتی پای ما ایرانیها وسط بیاد که هممون یه جورایی طناز هستیم. اما سجاد هم خیلی هنرمنده و کافیه سری به صفحه شخصیش بزنین تا شمام خندیدن به بهانه شوخیاش رو تجربه کنین. البته سجاد دانشآموز رشته گرافیکه و خیلی حواسش به درساشه و نمیذاره بازیگری و استنداپ، آسیبی به تحصیلش برسونه. و از اونجایی که همه ما نوجوونا میدونیم هیچ راه فراری از درسهای مدرسه نیست و تحت هر شرایطی باید به خورد مغزمون بره! برای همین سجاد از بچگی، کنار هیاهوی کار و زندگی، درس رو فراموش نکرده و پا به پاش تا اینجا اومده.
فتح عصر جدید
به نظر سجاد، عصر جدید برای کساییه که توی هر زمینهای، تا حدودی حرفهای عمل میکنن و باید از خودشون ویدئو بفرستن(پس حرفهای ها دست به کار شین!). سجاد به دو دلیل وارد عصر جدید شده. یه دلیل منطقی و یه دلیل خیلی منطقی! اولین هدفش شادی دل مردم بوده تا برای چند دقیقه از حال و هوای چک و سفته و درس و کرونا و مریضی بیرون بیان. و دومین دلیلش که خیلی لاتیش پُره، کم کردنِ روی دوستاشه که میگفتن یه نوجوون نمیتونه استندآپ کمدین خوبی باشه! برای همین هم سجاد آبروداری کرده و با غیرت یزدیش، پرچمِ ما دهه هشتادیا رو بالا نگهداشته. دوستان دست به دست کنین سجادمون خسته نشه.
سجاد، بر وزن فعال
ازش پرسیدم: بالاخره سجادِ ده سال دیگه، بازیگره یا استنداپ کمدین یا طراح یا چی؟ عاقلاندر سفیه نگاهم کرد و با لهجه شیرینش گفت: چی چی موگوی؟ کارگردان مِشُم، کارگردان! منم که بدجوری تو ذوقم خورده بود و فهمیدم تو علم پیشبینی، آیندهای ندارم؛ با ایشالا ماشالا به قضیه فیصله دادم و رفتم سراغ سوال بعدی. شما هم خیلی روی این رویای آقا سجاد زوم نکنید. معنیش این نیست که بازیگری رو دوس نداره یا نمیخواد دیگه کسی رو بخندونه. ولی یه دلیل جالب برای این تصمیمش داره؛ اینکه دوست نداره همیشه چشمش به دعوت دیگران باشه تا بره و کاری رو اجرا کنه. بلکه میخواد کار مورد نظر خودش رو بسازه و نبض موفقیتش دست خودش باشه.
بیا با هم بخندیم!
خیلی با اعتماد به نفس میگه: شوخی تا اونجایی شوخیه که لازم نباشه بگی شوخی کردم(عجب شوخی تو شوخیای شد!) معتقده که شوخی کردن یه امر خوب و پسندیده است و شاد کردن مردم هم از طرف اولیای دین، سفارش شده. اما یه مسأله مهم توی متن استنداپ کمدین، اینه که مواظب باشه خدایی نکرده، زبونش لال، دور از جونش، روش به دیوار و گوش شیطون کر، به کسی توهین نشه و کسی بد برداشت نکنه! وای به اون روزی که به یکی بَر بخوره... هجومِ حواشیه که تو فضای مجازی تولید میشه! خلاصه که، بلا به دور!
مشکلات شکلاتی
با شوق و ذوق پرسیدم: تا حالا شده مشکلاتتو تبدیل به شکلات کنی؟ باز هم همون نگاه عاقل اندر سفیه معروف رو روانه چشمای منتظرم کرد و گفت: مگه جادوگرم؟! منم که حسابی کنف شده بودم؛ عرصه رو خالی نکردم و گفتم: منظورم اینه چقدر به مشکلاتت میخندی؟ آهانِ کشداری گفت و چند جمله شعاری تقدیمم کرد که انصافا دلم نیامد با شما به اشتراک نگذارم: «به نظرم مهم اینه که آدم بتونه به مشکلاتش غلبه کنه! خدا خودش گفته از تو حرکت، از من برکت! ما فکر میکنیم اگر یه گوشه بشینیم و غصه بخوریم، خدا میاد میگه ععع چیشده به تو؟ بیا مشکلتو حل کنم.. در حالی که اینطوری نیست! ما باید خودمون با خنده از کنار گرفتاریا بگذریم که پررو نشن. »
لختی بخند، خنده تو زیباست
گفتم: خندیدن مخاطبات چه تاثیری روی اجرات داره؟ انگار که منتظر این سوال باشه، با هیجان گفت: خیلی عالیه، اصلا آدم انرژی میگیره، باعث میشه استنداپ کمدین فیالبداهه هم شوخی کنه، ولی وای از اون روزی که نخندن... بادش خالی میشه میگه: دپرس میشه آدم. میفهمی؟ دپرس!
آره خب میفهمیم. شما هم حتما متوجه هستید برای یکی که هدفش به دست آوردن دل مخاطبشه، نداشتن مخاطب یا به دست نیاوردن رضایت اون؛ چقدر سخت و تلخه.
اندر احوالات عصر جدید
ازش میخوام تا از حال و هوای عصر جدید برام بگه و اون فضا رو توصیف کنه. بهترین عبارتی که برای این برنامه در نظر میگیره، اینه: همه چیز و همه کس سر جای خودشونن! یعنی همه عوامل و دست اندرکارای عصر جدید دقیقا همونجایی هستن که باید و خیلی هم حرفهاین! و یه مورد دیگه هم اینه که همه با هم دوستن و فضای رقابتی اذیتکنندهای حاکم نیست. از داورا هم میپرسم و میخوام که مهربونترین و سختگیرترینشون رو برام نام ببره و همونطور که خودتون یه حدسایی میزنین، مدال سختگیرترین داور قرن میرسد به: آریا عظیمی نژااااد و سید بشیر حسینی، دیپلم افتخار مهربونترین داور رو دریافت میکنن. (عقبیا! دستا شُله. )
داخل پرانتز بگم عصر جدید ته راه نیستا، فقط یه مسیره. و هزارتا مسیر هست که تو بتونی استعدادت رو کشف کنی و به رویاهات برسی. ته پرانتز رو هم نمیبندم که بتونی تا هرجا که دلت خواست بهش فکر کنی...
بگو سیب!
سجاد هرکاری میکنه تا خنده روی لبای خانوادهاش بنشینه و اونهارو خوشخندهترین افراد زندگیش میدونه و میگه که جمعهای فامیلیشون هم به یمن وجود افراد شوخطبع، همیشه شاد و پر از خندهست. الهی که همیشه بخندین، ولی این روزا مهمونیای خانوادگی نگیرین، کرونا گریه و خنده نمیشناسه. دلتون شاد، لبتون خندون، غم به دور، خدانگهدارتون!