مادربزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است
چند وقت پیش دیدم یک بنده خدایی نوشته بود هر مادربزرگی که از دنیا میره یه سری بوی خوراکی و چند تا دستور پخت مخفی و کلی عشق و علاقه رو با خودش میبره. البته مادربزرگهای ایرانی علاوه بر تمام اینها کلی عشق و محبت رو با طعم قرمهسبزی و دلمه برگ موی مخصوص خودشون توی دورهمیهای آخر هفته، میبرن. گرچه مادربزرگا انقدر مهربونن که لابد بهشتم که برن اونجا برای همه قرمهسبزی درست میکنن! اصلا مادربزرگها خود بهشتن.
در کتاب «مادر بزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است» داستان رفتن یک مادربزرگ اومده. البته این مادربزرگ از بقیه مادربزرگها یهکم عجیبتره و کلی هم شیطونه. ولی قصهگوی خوبی هم هست و با السا، نوه 9 سالهاش کلی سفرهای دور و دراز میره... وقتی این کتاب رو خوندم و تموم شد منم دلم برای مادربزرگم تنگ شد. یادتون نره تمام هیولاها از همان ابتدا هیولا نبودهاند. تعدادی از آنها به خاطر غم و غصههایشان هیولا شدن!
در کتاب «مادر بزرگ سلام میرساند و میگوید متاسف است» داستان رفتن یک مادربزرگ اومده. البته این مادربزرگ از بقیه مادربزرگها یهکم عجیبتره و کلی هم شیطونه. ولی قصهگوی خوبی هم هست و با السا، نوه 9 سالهاش کلی سفرهای دور و دراز میره... وقتی این کتاب رو خوندم و تموم شد منم دلم برای مادربزرگم تنگ شد. یادتون نره تمام هیولاها از همان ابتدا هیولا نبودهاند. تعدادی از آنها به خاطر غم و غصههایشان هیولا شدن!