موسیقی گوشخراش مافیا

چرا دیگر خبری از خواننده‌های پرسابقه پاپ کشور نیست؟ چه کسی فرمان موسیقی این روزها را به دست گرفته است؟

موسیقی گوشخراش مافیا

چندی پیش، یکی از فعالان رسانه‌ای و هنری، بار دیگر سطح رویین زخمی کهنه را از پوست موسیقی برداشت؛ زخم سلطه انحصارگرایی در تولید و تقویت این هنر. حرف‌های او درباره استقرار نظام مافیایی در چرخه تولید و عرضه و تقویت موسیقی، با این‌که تازگی نداشت، اما هر بار که ناظری از بین ناظران به این ماجرا اشاره می‌کند، زخم کهنه نیز سر بر می‌آورد. مافیایی ریشه‌دوانده در لایه‌های پنهان و آشکار که ماجرا را بغرنج‌تر کرده و فعالان حوزه موسیقی را نگران‌تر. رسول شکری‌نیا را اهالی رسانه خوب می‌شناسند؛ او بود که اخیرا دوباره با اشاره‌ به نفوذ کامل چند مؤسسه در همه شؤون مرتبط با موسیقی، دوباره توجه‌ها را به این ناملایمتی پرقدمت جلب کرد. البته این روزها و ماه‌ها آن‌قدر با کرختی و ایستایی در حوزه‌های مختلف هنر مواجه بوده‌ایم که هشدارهای این فعال رسانه‌ای و هنری، چندان موجی به‌راه نینداخت. بدیهی است وقتی کنسرت‌ها به‌عنوان داغ‌ترین تنور موسیقی در سال‌های اخیر تعطیل‌اند، توجهی هم به هشدارها در رابطه با موسیقی نشان داده نمی‌شود. با این حال، ما نخواستیم از این حرف‌ها بگذریم و با رسول شکری‌نیا، پژوهشگر رسانه و موسیقی در این باره به گفت‌وگو نشستیم تا بیشتر بشنویم.

 اخیرا از سلطه مافیا بر چرخه تولید موسیقی گفته‌اید؛ به داده‌های تازه‌ای دست یافته‌اید یا نکاتی که می‌فرمایید همان حدیث مکرر سابق است؟
به‌عنوان فعال عرصه رسانه و هنر، با مافیا آشنا هستم و داده‌ها را طی این سال‌ها از فعالان حوزه موسیقی جمع کرد‌ه‌ام. کشف من نیست؛ مافیا جریانی فاسد در موسیقی ماست و از آنجا که مردم موسیقی را دوست دارند و این هنر ظرفیت بالایی در اقناع افکار عمومی دارد، مافیا هم همین جا چنبره زده. دغدغه اصلی همه آنها که درگیر تولید موسیقی و برگزاری کنسرت هستند، این است که بتوانند بدون موانع و محدودیت‌هایی که کارتل‌ها ایجاد کرده‌اند فعالیت کنند. ما دو دهه است درگیر این کارتل‌های موسیقی هستیم؛ افرادی که سرمایه‌های سرگردان مساله‌دار داشتند و آن را وارد حوزه موسیقی کردند و از این مسیر، فضا و مجال را برای هنرمندان تنگ کردند. مافیا، اختاپوسی است که نمی‌گذارد موسیقی درست پا بگیرد. ما ده‌ها مؤسسه موسیقی داریم که سال‌هاست اجازه فعالیت گسترده پیدا نمی‌کنند.
 مطامع این مافیا، صرفا اقتصادی است یا هدف‌های دیگری هم دارد؟
هدف فقط اقتصادی نیست. گمان من این است که اینها به‌دنبال تغییر ذائقه مردم در هنرهای مختلف هم هستند. می‌خواهند سلیقه را از موسیقی فاخر به سمت دیگر موسیقی‌ها بکشانند. آنها موسیقی سنتی ایران را تحقیر کرده‌اند. سرخورده‌اش کرده‌اند. کارشان ذائقه‌سازی برای جوان‌ها و کشاندن آنها به سمت موسیقی‌های سخیف است.
 در اظهارات‌تان به نفوذ این مافیا در مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد نیز اشاره کرده‌اید. یعنی معتقدید این فساد، فسادی سیستماتیک است؟
نه، فساد حاکم بر موسیقی، سیستماتیک نیست. وزارت ارشاد، متولی اصلی است و مسؤولیت دارد. مجوز می‌دهد برای تولید موسیقی و برگزاری کنسرت و تاسیس مؤسسه‌ها. بنابراین آدم‌ها مجبورند با آنها هماهنگ شوند. در دوره معاونت هنری علی مرادخانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتقادها زیاد بود. پیش از او هم این مشکلات بود. الان هم پس از تلاطم دوره پیشین، معاون جدید خیلی تلاش کرده موسیقی را سامان دهد. آدم توانمند و فهمیده‌ای است. اما این کارتل‌های حوزه موسیقی که فضا را غبارآلود و جریان‌سازی می‌کنند، همان‌هایی هستند که برای دیگران تصمیم‌سازی می‌کنند. مدعی‌اند حمایت آنهاست که موسیقی کشور را سر پا نگه داشته. آنها دفتر موسیقی را هم زیرکانه مدیریت می‌کنند. حتی توسعه فرهنگ را هم به‌عهده می‌گیرند. فکرش را بکنید، خود عاملان به‌هم‌ریختگی، کار توسعه را به‌دست گرفته‌اند. این همه مؤسسه و هنرمند داریم اما همچنان امور به دست همان چند مؤسسه خاص است. اینها در دوران مختلف بوده‌اند و با تغییر دولت‌ها سر جایشان مانده‌اند و نفوذشان ادامه داشته است. گاهی خود مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد هم در برخی کارها با اینها هماهنگ می‌کند. این غلط است.
 منتقدان بارها از این مافیا سخن گفته، اما از ذکر مصادیق سر باز زده‌اند. علت چیست؟ خلأ مدارک اثبات؟
مدارک اثبات مافیا، مدارک عجیب و غریبی نیست. گردش مالی فعالان موسیقی قابل رصد است. دستگاه‌های نظارتی به‌راحتی می‌توانند آمار درآمدهای این چند مؤسسه را از برگزاری کنسرت‌ها و تولید موسیقی رصد کنند. اینها مالیات هم نمی‌دهند و گردش مالی دقیقی هم به‌دلیل معافیت‌های مالیاتی ندارند. کاسب هستند نه توسعه‌دهنده فرهنگ. البته ابا هم ندارند از اذعان به این ماجرا. استثمار هنرمندان را پنهان نمی‌کنند. اگر هنرمندی فاخر، حرف‌های اینها را می‌زد تا آخر عمر بایکوتش می‌کردیم اما اینها از تریبون‌های رسمی حرف‌هایشان را تکرار می‌کنند. می‌بینیم گروه‌های هنری شاخصی که با اینها کار می‌کردند به‌دلیل مخالفت سرکوب شده‌اند. برخی‌ها هم مهاجرت کرده‌اند. چرا به این مجموعه‌ها این همه باج داده می‌شود؟ به‌دلیل این‌که اینها اجازه ورود به دیگران نمی‌دهند، فقط خودشان هستند. ببینید بیلبوردها در اختیار کیست. ببینید کیست که می‌تواند یکی را سریع شاخص کند. وقتی یکشبه یکی بالا می‌آید، این خودش مدرک است. کدام یک از آنها ماندگار شده‌اند؟ با شعرها و موسیقی تکراری و دست دوم، یک‌سالی بوده‌اند و رفته‌اند. اینها خاک موسیقی‌خورده‌ها را خانه‌نشین کرده‌اند. برخی فعالان راستین موسیقی در تامین هزینه‌های اولیه زندگی‌شان در مانده‌اند. مافیای موسیقی، فضا را برای اینها تنگ کرده است و کسی هم نیست تذکر بدهد و تخلف‌های اینها را بررسی کند.
 در دهه 90، هر سال با برآمدن خواننده موسیقی پاپ و سپس پایین‌کشیدن او مواجه بوده‌ایم؛ تا آنجا که هر یک از سال‌های دهه 90، به نام یک خواننده موسیقی پاپ نوشته شده و سال بعد از او خبری نیست و یکی دیگر جایگزین شده... چرا؟
زمانی موسیقی پاپ، موسیقی فاخر داشت مثل کارهایی که امثال محمد اصفهانی و علیرضا عصار ارائه می‌کردند. اینها هم به‌خاطر عملکرد کارتل موسیقایی و رسانه‌ای از میدان به‌در شدند. برخی آن‌قدر بزرگ بودند که مافیا نتوانست بایکوت‌شان کند. با این حال، آن بزرگان هم امروز فضا را در دست ندارند. به چه بهانه‌ای این را خارج کرده‌ایم؟ به‌خاطر بهادادن به جوان‌ها. اما با کدام کیفیت؟ با این خواننده‌های نازل؟
نهضتی آغاز شده که هر کسی خواننده است مگر خلافش ثابت شود.
 مگر می‌شود کسی را محدود کرد به این‌که فلان موسیقی را بشنود و بهمان موسیقی را نه؟
جلوی خواندن کسی نباید گرفته شود، بلکه فضا باید برای همه باز باشد. ببینید جوان‌های ما چه گوش می‌دهند؟ نه، انسان را نباید محدود کرد به شنیدن موسیقی خاصی. اما واقعا یلگی و رهایی این روزها زیاد است. الان خواننده‌ای بدون وجاهت، می‌تواند با چند دابسمش سخیف برجسته شود. مشکل این است که چنین روندی به مبنا تبدیل شده است. وقتی این روند مبنا می‌شود، آن هنرمند نه با هنرش، بلکه با تعداد دنبال‌کننده‌هایش برای دیگران شاخ و شانه می‌کشد. رفتار بچه‌ها نیز این روزها متناسب با موسیقی و فرامتن‌ها تغییر کرده. سرگردانی عجیبی است. نه فقط خانواده‌های حزب‌اللهی و مومن‌ها، بلکه خانواده‌های عادی هم بارها به من گفته‌اند از این وضع راضی نیستند.
 چه باید کرد؟
انجمن‌های واقعی با حضور دلسوزها باید تاسیس شود. دلسوزها باید کار را مدیریت کنند و فضا را از دست برخی افراد خاص بگیرند. وظیفه دولت و حاکمیت هم این است که به تولیدکننده‌های موسیقی فاخر اهمیت بدهد. این توجه باید در حدی فراتر از پوشش بیمه و اینها باشد. ما باید مرجعیت را به نهادهای قانونی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگردانیم.


 شما استقرار مافیا را صرفا در موسیقی پاپ رصد کرده‌اید یا شاهد این بحران در انواع دیگر موسیقی نیز هستیم؟
نه. این فضای مافیا، مختص پاپ نیست. در موسیقی سنتی و موسیقی ملی هم هست. اما به هر حال، اقتصاد موسیقی پاپ داغ‌تر و حضور مافیا در آنجا جدی‌تر است. تالارهای بزرگ شهر در اختیار آنها بوده است. شما اگر بخواهید به‌عنوان یک گروه اصیل موسیقی سالنی را برای اجرا اجاره کنید، می‌بینید سالن‌ها را هم باید از آنها اجاره کنید چون در اختیار آنهاست و بلندمدت اجاره‌اش کرده‌اند. آنها هم موظف نیستند سالن را در اختیارتان قرار دهند.
از این‌روست که هنرمندان موسیقی اصیل، زیر پای مافیای پاپ له شده‌اند. شاخص‌ها و فاخرها و نوآمده‌ها، گوش مردم را در اختیار ندارند. مظلوم‌ترین قشر، همین اهالی موسیقی سنتی هستند. هنرمندان موسیقی آیینی هم که کامل بایکوت هستند. سال‌های پیش در مناسبت‌ها آثار آیینی ارائه می‌شد اما با تلاش کارتل، آنها هم کنار رفته‌اند و جز تک و توک‌هایی که نهادهای رسمی حمایت‌شان می‌کنند، ما موسیقی آیینی نداریم.