صنعت گردشگری به همان اندازه که میتواند باعث رونق اقتصادی جوامع محلی شود میتواند فرهنگ و سبک زندگی اصیل آنها را هم به نابودی بکشاند
مثبت و منفی های گردشگری
حالا که کووید-19 همچنان در حال جولان است و تازه مدل انگلیسی و خطرناکش درحال سرکشی به این سو و آنسوی دنیاست، قرار نیست زیباییهای تاریخی و طبیعی ایران و جهان را نشانتان بدهیم و دلتان را برای دیدنشان آب کنیم، اما میتوانیم کمی درباره زیرساختها و اصول گردشگری و بایدو نبایدهایش با هم صحبت کنیم و یک افق راه برای سفرهای بعد از کرونا تعریف کنیم. در این شماره از صفحه گردشگریمان برایتان از اثرات مثبت و منفی توسعه گردشگری روی جوامع محلی میگوییم و اینکه ورود گردشگران و صنعت درآمدزای گردشگری کجا را ( و چگونه) آباد کرده و کجا را ( و به چه دلیل) تا ورطه نابودی پیش برده است. بحثمان را با نظر اقتصاددانان و جامعهشناسان شروع میکنیم و اختلافنظری که آنها درباره توسعه گردشگری داشتند.
سفرهای انفرادی و خانوادگی و غیررسمی همواره در طول تاریخ وجود داشتهاند، اما از همان سالهای اولیه اقبال به صنعت گردشگری به طور رسمی و از سوی دولتها، یعنی چند دهه پیش، دعوای میان اقتصاددانان و جامعه شناسان هم شروع شد؛ گروه اول معتقد به اثرات مثبت اقتصادی گردشگری بر جامعه میزبان بودند و گروه دوم معتقد به اثرات نامطلوب و مخرب فرهنگی و اجتماعی روی جامعه مقصد گردشگری.
به عقیده جامعهشناسان، صنعت گردشگری حتی اگر با خودش پول و رونق اقتصادی به جوامع کوچک و محلی ببرد، در کنارش فرهنگ و سبک زندگی اصیل آنها را دچار چالش کرده و با مخاطرات بسیاری همراه میکند. و حالا که چند دهه از آغاز به کار رسمی این صنعت نوپا میگذرد بهخوبی میتوانیم هم اثرات مثبت و هم منفی توسعه گردشگری را ببینیم. در این گزارش و برای روشن شدن این مبحث به چند مثال در کشور خودمان اشاره میکنیم که متاثر از این اثرات مثبت و منفی هستند.
هرمز و شکوفایی اقتصادی
به جزیره هرمز نگاه کنید. تا همین ده سال پیش اگر به جزیره هرمز رفته بودید، ( یعنی در زمانی که گردشگران هنوز این جزیره را کشف نکرده بودند و هرمز تنها یک جزیره مسکونی کوچک در گوشهای از خلیجفارس بود)، متوجه تفاوت جزیره قبل و بعد از ورود صنعت گردشگری میشدید، چراکه با ورود گردشگران به این جزیره تغییرات بزرگی در آن رخ داد.
مهمترین تغییرات به اقتصاد این جامعه وارد شد. مردم جزیره قبل از ورود گردشگر، اغلب صیاد بودند و در فصولی از سال که صید ماهی ممنوع بود، عملا شغلی نداشتند. اما ورود گردشگر به جزیره باعث شد شغلهای جدیدی به مردم معرفی شود. مردم حالا علاوه بر صید ماهی میتوانستند شغل دومی داشته باشند که در زمان رکود شغل اصلی خود از آن برای تامین معیشت و گذران زندگی استفاده کنند.
رانندگی ماشینها و موتورهای گردشگری، اجاره دادن خانه به گردشگران، تهیه غذا برای گردشگران، فروش تور به مسافران، راهنمای تور محلی، فروش صنایع دستی، ارائه خدمات کمپ به گردشگران و تور قایقسواری برای گردشگران از جمله مهمترین شغلهایی بود که در جزیره پا گرفت. حالا مردم میتوانستند اقتصادی پویاتر از قبل داشته باشند. از طرفی ورود گردشگر باعث شد برخی نیازهای جامعه به سرعت برآورده شود و زیرساختهای مشکلدار روبهراه شود. مثلا جادههایی که تا پیش از ورود گردشگر خاکی یا ماسهای بود، حالا برای گردشگران آسفالت شدند که این برای مردم میزبان نیز منفعت بسیاری داشت. از سویی گردشگران با ورود خود رونق بسیاری به صنایعدستی و هنرهای بومی دادند که تا پیش از آن تنها توسط زنان برای مصرف خانواده تهیه میشد. ورود گردشگران باعث شد صنایع دستی فراموش شده دوباره آرام آرام رونق بگیرد و زنان جزیره نیز پابه پای مردانشان فعال شوند و یک گوشه صنعت گردشگری را بگیرند و در رونق اقتصاد خانواده و جامعهشان سهیم شوند.
و همه اینها یعنی ورود ثروت از شهرهای بزرگ به این جزیره کوچک و مستقیما به خانه مردم محلی. علاوه بر آن مردم جزیره میتوانستند سرانه مصرف خود را افزایش دهند و این یعنی رفاه جامعه محلی تا حدودی افزایش یافته بود.
درواقع گردشگران با ورود به این جزیره کوچک، تحولات مثبت زیادی ایجاد کردند که قابل چشمپوشی نیست.
آن روی سکه گردشگری
اما رونق اقتصادی و بستههای شگفتانگیزش برای جوامع مقصد گردشگری، تازه شروع ماجرا بود؛ شروعی که هرچه پیش میرفت، با حواشی و اتفاقاتی همراه میشد که فرهنگ و اصالت و همبستگی جامعه و مردم بومی را نشان گرفته بود و درصورت نادیده گرفتن، به نابودی جامعه بومی منجر می شد، همین بود که مخالفان توسعه گردشگری یکی یکی سر بلند کرده و لب به اعتراض گشودند. ماجرا از این قرار بود که فرهنگ جوامع کوچک تاب و تحمل هجوم فرهنگ و سبک زندگی گردشگران با سلایق، رفتارها و فرهنگهای مختلف را نداشت و در برخی موارد درحال از همپاشیدن بود. حالا پس از گذشت حداقل نیم قرن به راحتی میتوان فریاد اعتراض گونه جامعهشناسان را که از همان سالهای اولیه توسعه گردشگری بلند شده بود، درک کرد. در مواردی جوامع محلی هم البته بیکار ننشسته و در ورودی خود را به روی گردشگران بستند. همان ضربالمثل فارسی ما که میگوید:«عطایش را به لقایش بخشیدند»...
«ابیانه»ایهایی که فرهنگشان را دوست دارند
ابیانه مثال خوبی از تهاجم فرهنگی گردشگران است. روستایی زیبا و کوچک با قدمت چند هزار ساله در استان اصفهان که گردشگران بسیاری مشتاق دیدن فرهنگ و معماری آن هستند. این روستا ابتدا به یکی از پررونقترین مقاصد گردشگری ایران و حتی گردشگران خارجی تبدیل شد. چند سال بعد اما و برای مدتی طولانی از هیچ گردشگری استقبال نمیکرد. دلیلش واضح است، چون گردشگران تمام داراییشان را از آنها گرفته بودند. روستا با فرهنگ و معماری خود شناخته میشد که با ورود انبوه گردشگران، این دارایی آرامآرام در حال از بین رفتن بود. مردم روستا شغلهای خود را از دست دادند، زیرا گردشگران اینبار به دنبال غذاهای محلی نبودند، بلکه غذاهایی میخواستند که نیاز به وارد کردن مواد اولیه آن بود یا تعداد گردشگران آنقدر زیاد بود که تهیه مواد اولیه از توان مردم جامعه میزبان خارج بود و آنها مجبور بودند بخشی از مواد اولیه را وارد کنند. این واردات باعث شد بخشی از درآمد جامعه میزبان به خارج از روستا نشت کند. از طرفی با ورود گردشگران هتلهای زنجیرهای راه خود را به روستا هموار کردند (البته که جلوی هموار شدن این مسیر گرفته شد.)
و حال در نظر بگیرید که با ورود شرکتهای سرمایهگذاری و گردشگری بزرگ، جنگی به نام جنگ قیمت نیز راه افتاد. زمینهای کشاورزی برای تبدیل شدن به مجموعههای فرهنگی و گردشگری به قیمتهای گزاف قیمتگذاری میشد و این یعنی زمینها به آرامی از دست مردم میزبان گرفته میشد و به دست شرکتها و سازمانهای زنجیرهای میرسید، چراکه قیمتها به حدی بالا بود که مردم روستا نه توان خریداری و نه حفظ زمینها را داشتند. با افزایش قیمت زمین، محصولات نیز افزایش قیمت پیدا میکرد و این یعنی گردشگران با خود گرانی را به روستا آورده بودند.
در کنار این موارد، جشنوارهها، آیینها و سنتهای مردم محلی نیز تبدیل به یک شوی فرهنگی میشد و گردشگران مراقب منش و رفتار خود نبودند. همین باعث شد مراسم مذهبی چون تاسوعا و عاشورا یا مراسم جشنی مانند عروسی که برای جامعه میزبان مهم و محترم بود، به یک تئاتر خیابانی با هزاران دوربین عکاسی و فیلمبرداری تبدیل شود. تماشاگران بیشماری که هزینهای بابت تماشا پرداخت نکرده و از طرفی اصول مراسم را نیز رعایت نمیکردند.
حتی اگر از این موارد چشمپوشی کنیم، سروصداهای بسیار در تمامی روزهای هفته باعث شد ابیانه ورودی خود را به روی گردشگران ببندد و از آنها بخواهد مقصد دیگری برای خود انتخاب کنند. ابیانهایها همانند بسیاری از روستاهای گردشگری دنیا تصمیم گرفتند از درآمد و ثروت به نفع فرهنگ خود چشمپوشی کنند.
به هرمز برگردیم
هرمز امروز را ببینید. هتلهای زنجیرهای که وارد این جزیره کوچک شدند، نه باعث رشد این جزیره میشود و نه باعث توزیع عادلانه ثروت. این هتلهای بلند و زیبا تنها باعث نشت پول گردشگر به خارج از جزیره میگردد. رستورانها و کافههایی که در دست مردم محلی نیست هم از جمله موارد دیگری است که باید از آن به عنوان نشت پول یاد کنیم، چراکه حالا این کافهها، رستورانها و هتلها جای بومگردیهای محلی کوچک را گرفته و مالکان آنها به جای اهالی جزیره، سرمایهگذاران کلان شهری هستند که به یمن وجود جزیره و گردشگرانش سرمایههای هنگفتی به جیب می زنند، و آنچه برجای میگذارند تخریب جزیره و محل زندگی اهالی آن و شاید فرهنگ هزاران ساله آنها باشد.
آگاهانه سفر کنیم
اگر بخواهیم درست قضاوت کنیم و صادقانه سخن بگوییم، باید اعتراف کنیم که گردشگری هم مانند تمامی پدیدههای اجتماعی دیگر، هزینهها، معایب و مزایای خود را دارد. جامعه میزبان و البته گردشگران آگاه میتوانند در کنار هم به افزایش مزایای این پدیده کمک کنند. اما اگر گردشگران ناآگاهانه سفر کنند، هر روز تعداد مقاصدی که به روی گردشگران بسته میشود، افزایش مییابد و از سویی اگر ورودی این مقاصد به روی گردشگران بسته نشود، روز به روز بر تعداد مقاصدی که به سمت ویرانی میرود، افزوده خواهد شد.
سفرهای انفرادی و خانوادگی و غیررسمی همواره در طول تاریخ وجود داشتهاند، اما از همان سالهای اولیه اقبال به صنعت گردشگری به طور رسمی و از سوی دولتها، یعنی چند دهه پیش، دعوای میان اقتصاددانان و جامعه شناسان هم شروع شد؛ گروه اول معتقد به اثرات مثبت اقتصادی گردشگری بر جامعه میزبان بودند و گروه دوم معتقد به اثرات نامطلوب و مخرب فرهنگی و اجتماعی روی جامعه مقصد گردشگری.
به عقیده جامعهشناسان، صنعت گردشگری حتی اگر با خودش پول و رونق اقتصادی به جوامع کوچک و محلی ببرد، در کنارش فرهنگ و سبک زندگی اصیل آنها را دچار چالش کرده و با مخاطرات بسیاری همراه میکند. و حالا که چند دهه از آغاز به کار رسمی این صنعت نوپا میگذرد بهخوبی میتوانیم هم اثرات مثبت و هم منفی توسعه گردشگری را ببینیم. در این گزارش و برای روشن شدن این مبحث به چند مثال در کشور خودمان اشاره میکنیم که متاثر از این اثرات مثبت و منفی هستند.
هرمز و شکوفایی اقتصادی
به جزیره هرمز نگاه کنید. تا همین ده سال پیش اگر به جزیره هرمز رفته بودید، ( یعنی در زمانی که گردشگران هنوز این جزیره را کشف نکرده بودند و هرمز تنها یک جزیره مسکونی کوچک در گوشهای از خلیجفارس بود)، متوجه تفاوت جزیره قبل و بعد از ورود صنعت گردشگری میشدید، چراکه با ورود گردشگران به این جزیره تغییرات بزرگی در آن رخ داد.
مهمترین تغییرات به اقتصاد این جامعه وارد شد. مردم جزیره قبل از ورود گردشگر، اغلب صیاد بودند و در فصولی از سال که صید ماهی ممنوع بود، عملا شغلی نداشتند. اما ورود گردشگر به جزیره باعث شد شغلهای جدیدی به مردم معرفی شود. مردم حالا علاوه بر صید ماهی میتوانستند شغل دومی داشته باشند که در زمان رکود شغل اصلی خود از آن برای تامین معیشت و گذران زندگی استفاده کنند.
رانندگی ماشینها و موتورهای گردشگری، اجاره دادن خانه به گردشگران، تهیه غذا برای گردشگران، فروش تور به مسافران، راهنمای تور محلی، فروش صنایع دستی، ارائه خدمات کمپ به گردشگران و تور قایقسواری برای گردشگران از جمله مهمترین شغلهایی بود که در جزیره پا گرفت. حالا مردم میتوانستند اقتصادی پویاتر از قبل داشته باشند. از طرفی ورود گردشگر باعث شد برخی نیازهای جامعه به سرعت برآورده شود و زیرساختهای مشکلدار روبهراه شود. مثلا جادههایی که تا پیش از ورود گردشگر خاکی یا ماسهای بود، حالا برای گردشگران آسفالت شدند که این برای مردم میزبان نیز منفعت بسیاری داشت. از سویی گردشگران با ورود خود رونق بسیاری به صنایعدستی و هنرهای بومی دادند که تا پیش از آن تنها توسط زنان برای مصرف خانواده تهیه میشد. ورود گردشگران باعث شد صنایع دستی فراموش شده دوباره آرام آرام رونق بگیرد و زنان جزیره نیز پابه پای مردانشان فعال شوند و یک گوشه صنعت گردشگری را بگیرند و در رونق اقتصاد خانواده و جامعهشان سهیم شوند.
و همه اینها یعنی ورود ثروت از شهرهای بزرگ به این جزیره کوچک و مستقیما به خانه مردم محلی. علاوه بر آن مردم جزیره میتوانستند سرانه مصرف خود را افزایش دهند و این یعنی رفاه جامعه محلی تا حدودی افزایش یافته بود.
درواقع گردشگران با ورود به این جزیره کوچک، تحولات مثبت زیادی ایجاد کردند که قابل چشمپوشی نیست.
آن روی سکه گردشگری
اما رونق اقتصادی و بستههای شگفتانگیزش برای جوامع مقصد گردشگری، تازه شروع ماجرا بود؛ شروعی که هرچه پیش میرفت، با حواشی و اتفاقاتی همراه میشد که فرهنگ و اصالت و همبستگی جامعه و مردم بومی را نشان گرفته بود و درصورت نادیده گرفتن، به نابودی جامعه بومی منجر می شد، همین بود که مخالفان توسعه گردشگری یکی یکی سر بلند کرده و لب به اعتراض گشودند. ماجرا از این قرار بود که فرهنگ جوامع کوچک تاب و تحمل هجوم فرهنگ و سبک زندگی گردشگران با سلایق، رفتارها و فرهنگهای مختلف را نداشت و در برخی موارد درحال از همپاشیدن بود. حالا پس از گذشت حداقل نیم قرن به راحتی میتوان فریاد اعتراض گونه جامعهشناسان را که از همان سالهای اولیه توسعه گردشگری بلند شده بود، درک کرد. در مواردی جوامع محلی هم البته بیکار ننشسته و در ورودی خود را به روی گردشگران بستند. همان ضربالمثل فارسی ما که میگوید:«عطایش را به لقایش بخشیدند»...
«ابیانه»ایهایی که فرهنگشان را دوست دارند
ابیانه مثال خوبی از تهاجم فرهنگی گردشگران است. روستایی زیبا و کوچک با قدمت چند هزار ساله در استان اصفهان که گردشگران بسیاری مشتاق دیدن فرهنگ و معماری آن هستند. این روستا ابتدا به یکی از پررونقترین مقاصد گردشگری ایران و حتی گردشگران خارجی تبدیل شد. چند سال بعد اما و برای مدتی طولانی از هیچ گردشگری استقبال نمیکرد. دلیلش واضح است، چون گردشگران تمام داراییشان را از آنها گرفته بودند. روستا با فرهنگ و معماری خود شناخته میشد که با ورود انبوه گردشگران، این دارایی آرامآرام در حال از بین رفتن بود. مردم روستا شغلهای خود را از دست دادند، زیرا گردشگران اینبار به دنبال غذاهای محلی نبودند، بلکه غذاهایی میخواستند که نیاز به وارد کردن مواد اولیه آن بود یا تعداد گردشگران آنقدر زیاد بود که تهیه مواد اولیه از توان مردم جامعه میزبان خارج بود و آنها مجبور بودند بخشی از مواد اولیه را وارد کنند. این واردات باعث شد بخشی از درآمد جامعه میزبان به خارج از روستا نشت کند. از طرفی با ورود گردشگران هتلهای زنجیرهای راه خود را به روستا هموار کردند (البته که جلوی هموار شدن این مسیر گرفته شد.)
و حال در نظر بگیرید که با ورود شرکتهای سرمایهگذاری و گردشگری بزرگ، جنگی به نام جنگ قیمت نیز راه افتاد. زمینهای کشاورزی برای تبدیل شدن به مجموعههای فرهنگی و گردشگری به قیمتهای گزاف قیمتگذاری میشد و این یعنی زمینها به آرامی از دست مردم میزبان گرفته میشد و به دست شرکتها و سازمانهای زنجیرهای میرسید، چراکه قیمتها به حدی بالا بود که مردم روستا نه توان خریداری و نه حفظ زمینها را داشتند. با افزایش قیمت زمین، محصولات نیز افزایش قیمت پیدا میکرد و این یعنی گردشگران با خود گرانی را به روستا آورده بودند.
در کنار این موارد، جشنوارهها، آیینها و سنتهای مردم محلی نیز تبدیل به یک شوی فرهنگی میشد و گردشگران مراقب منش و رفتار خود نبودند. همین باعث شد مراسم مذهبی چون تاسوعا و عاشورا یا مراسم جشنی مانند عروسی که برای جامعه میزبان مهم و محترم بود، به یک تئاتر خیابانی با هزاران دوربین عکاسی و فیلمبرداری تبدیل شود. تماشاگران بیشماری که هزینهای بابت تماشا پرداخت نکرده و از طرفی اصول مراسم را نیز رعایت نمیکردند.
حتی اگر از این موارد چشمپوشی کنیم، سروصداهای بسیار در تمامی روزهای هفته باعث شد ابیانه ورودی خود را به روی گردشگران ببندد و از آنها بخواهد مقصد دیگری برای خود انتخاب کنند. ابیانهایها همانند بسیاری از روستاهای گردشگری دنیا تصمیم گرفتند از درآمد و ثروت به نفع فرهنگ خود چشمپوشی کنند.
به هرمز برگردیم
هرمز امروز را ببینید. هتلهای زنجیرهای که وارد این جزیره کوچک شدند، نه باعث رشد این جزیره میشود و نه باعث توزیع عادلانه ثروت. این هتلهای بلند و زیبا تنها باعث نشت پول گردشگر به خارج از جزیره میگردد. رستورانها و کافههایی که در دست مردم محلی نیست هم از جمله موارد دیگری است که باید از آن به عنوان نشت پول یاد کنیم، چراکه حالا این کافهها، رستورانها و هتلها جای بومگردیهای محلی کوچک را گرفته و مالکان آنها به جای اهالی جزیره، سرمایهگذاران کلان شهری هستند که به یمن وجود جزیره و گردشگرانش سرمایههای هنگفتی به جیب می زنند، و آنچه برجای میگذارند تخریب جزیره و محل زندگی اهالی آن و شاید فرهنگ هزاران ساله آنها باشد.
آگاهانه سفر کنیم
اگر بخواهیم درست قضاوت کنیم و صادقانه سخن بگوییم، باید اعتراف کنیم که گردشگری هم مانند تمامی پدیدههای اجتماعی دیگر، هزینهها، معایب و مزایای خود را دارد. جامعه میزبان و البته گردشگران آگاه میتوانند در کنار هم به افزایش مزایای این پدیده کمک کنند. اما اگر گردشگران ناآگاهانه سفر کنند، هر روز تعداد مقاصدی که به روی گردشگران بسته میشود، افزایش مییابد و از سویی اگر ورودی این مقاصد به روی گردشگران بسته نشود، روز به روز بر تعداد مقاصدی که به سمت ویرانی میرود، افزوده خواهد شد.