نسخه Pdf

یک صندلی داغ برای هشتادیا

گفت‌وگو با سردبیر برنامه تلویزیونی هشتادیا، که این روزها از شبکه 3 سیما پخش می‌شود

یک صندلی داغ برای هشتادیا

«مادهه هشتادیا رو نمی شناسیم و نمی دونیم که نمی شناسیم.»این مهم ترین جمله سردبیر برنامه «هشتادیا»بود که اتفاقا شعار برنامه هم هست.به قول آدم بزرگا جهل مرکبی که باعث ایجاد اختلاف نظرهای عمیق و به تبع اون،تربیت نادرست نسل آینده می شه و به قول میثم شوقی باید برای این فاصله ای که بین پدر و مادر ها و بچه ها افتاده،نگران بود. فاصله ای که بهترین راه حلش گفتگوئه و برنامه هشتادیا به مخاطب یاد میده که میشه کنار هم نشست و باهم سر مسائلی که اصلا هم شوخی بردار نیست، مسالمت آمیزحرف زد. البته شما اصلا توقع نداشته باشید والدین گرامی رو قانع کنید! گفت‌وگوی ما با میثم شوقی را بخونید:

زهرا قربانی

 چرا دهه هشتادیا ؟ 
من تقریبا ۱۰ سالی میشه با دهه هشتادیا کار می‌کنم. 
هر چقدر کنارشون باشم بیشتر ازشون یاد می‌گیرم و همین باعث میشه بیشتر و دقیق‌تر ببینم. مثل یک فلش‌بک به نوجوانی خودم هدایت می‌کنم و بر می‌گردم رو به جلو، انگار که وارد دنیای جدیدی میشی و باهاشون زندگی می‌کنی‌، آزمون و خطا می‌کنی و بعد دوباره وارد دنیای خودت میشی، وقتی توو مسیری قدم میذاری که زندگی با دهه هشتادیاس اون کوله‌ای که پشتت میبندی‌، توو مسیر از اِلمان‌های دهه هشتادیا پر میشه و بعد باهمون کوله بار زندگی دهه هشتادیا دوباره وارد زندگی واقعی خودت میشه و قراره از این ابزارها که کوله‌ات رو پر کرده استفاده کنی. حالا ما با این موجودات به نام دهه هشتادیا مواجه هستیم که خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم.
 حرف اصلی برنامه دهه هشتادیا چیه؟
یه مورد کلیشه‌ای وجود داره که صرفا پدر و مادرها با هم تلاش‌کنند که برنامه رو ببینند. من اوایل این موارد رو می‌پذیرفتم و با این فرمول می‌رفتم جلو اما هر چقدر که وارد برنامه شدیم از این کلیشه‌ها دور شدم این‌که ما چه پیامی رو باید به مخاطب بدیم. به نظرم برنامه هشتادیا یه اتفاق جدید توو مسیر شناخته، یعنی اگر ما شناخت رو یه مسیر ببینیم توو این مسیر یه اتفاق جدی قراره رخ بده. این برنامه یه شروع جدیده برای شناخت دهه هشتادیاست که توو فصل اول و توو گام اول ما در نقطه مبدا ایستادیم و در قسمت‌هایی که می‌سازیم داریم یواش یواش این کوله رو پر می‌کنیم و این‌که مقصد کجاست و دقیقا کی و کجا بهش می‌رسیم این واقعا چیزیه که نمی‌تونم الان جواب مشخص بدم.
 از ویژگی‌هایی بگین که درمورد دهه هشتادی‌ها کشف کردید و براتون جالب بوده.
به نظرم تنهایی بودنشونه، در یک دنیای شلوغ زندگی می‌کنن و دارن تلاش می‌کنن از این تنها فاصله بگیرند و مدام می‌خوان تنهایی بودنشون رو نشون ندن ولی تنهان. بذارید یک مثال بزنم: دغدغه ما یعنی دهه شصتیا،یادهه پنجاهیا کوچیک بود اما دغدغه این نسل بزرگ شده چون ما تو زمان حال زندگی می‌کردیم اما این نسل تو آینده زندگی می‌کنه و همین باعث می‌شه تنها بمونه. طبق نظریه تئوری انیشتین دو برادر دوقلو که یکی در کره زمین زندگی می‌کنه و دیگری در کره مریخ، بعد ازمدت‌ها برادری که در کره مریخ زندگی می‌کرده وقتی بر می‌گرده خیلی جوون‌تره، چون در زمین یک روز٢۴‌ساعته و یک‌سال هم ٣۶۵‌روز ولی در سیارات دیگه به این شکل نیست، این مثال رو زدم که بگم سیاره‌ها یعنی دهه شصتی‌ها و پنجاهیا در گذر زمان با دهه هشتادی‌ها خیلی متفاوتن. زمان در ذهن ما تعریفش یه چیز دیگه است ممکنه یک دقیقه خیلی برای من مهم باشه یا ممکنه برای شما یک ثانیه مهم باشه. پس گذر زمان در سیاره این نسل خیلی متفاوته، می‌خوام بگم زمان تو سیاره دهه هشتادی‌ها خیلی متفاوته.
 چرا توی برنامه دهه هشتادیا بچه‌ها با خانواده‌هاشون حضور‌پیدا می‌کنن؟
اول قرار نبود بچه‌ها با خانواده‌هاشون در برنامه حضور داشته باشن ، یا اصلا قرار نبود دهه هشتادی‌ها پای ثابت این برنامه باشن‌. قرارمون این بود که دو یا سه کارشناس مهمان برنامه باشن و فقط دراین مورد صحبت بشه اما هر چه رفتیم جلوتر به این طراحی رسیدیم که ما باید یک نوجوان دهه هشتادی داشته باشیم و باید حتما یک صندلی برای یک نوجوون دهه هشتادی باشه، و کم کم به این نتیجه رسیدیم که خانواده هم باید نزدیک بشه و همذات ‌پنداری کنه. چون بعد از ضبط، من با خانواده‌ها ارتباط داشتم و خیلی راضی بودن از این گفت‌وگو، و می‌گفتند ما از این زاویه هیچ‌وقت نگاه نکرده بودیم به این قضیه. یکی از اتفاقات خوبی که برای من افتاد این بود که دوتا پروژه پشت سر هم باید انجام می‌دادم به سفارش معاونت ریاست جمهوری با ساخت ۵ انیمیشن با موضوع گفت‌وگو در خانواده و نکته جالب اینجاست که در مسیر این پروژه و پروژه برنامه هشتادیا خیلی به من کمک کرد که یاد بگیرم با خانواده‌ام یا با همسرم گفت‌وگو کنم و این برای من خیلی اتفاق بزرگی بود و مطمئنم برای این برنامه اتفاقات خوبی رقم می‌خوره.
 تفاوت برنامه دهه هشتادیا با بقیه برنامه‌هایی که در حوزه نوجوان ساخته شده چیه؟ 
ما  شبکه‌ای داریم به نام شبکه امید که داره تلاش می‌کنه برای نوجوان و درباره نوجوان تولید محتوا کنه که از همین جا هم خداقوت میگم به تیم شبکه امید، یه اتفاقی که توی برنامه هشتادیا افتاده اینه که نوجوونا هم در تیم تولید محتوا و هم در اجرا فعالیت همراه تیم هستن‌. ما از بچه‌ها ایده می‌گیریم. در کل میخوام بگم این برنامه فقط اسمش هشتادیا نیست بلکه روح حاکم بر این برنامه هم از جنس دهه هشتادیاس.
چون می‌بینیم دستیار تدوین یه دهه هشتادیه، ایتم های پژوهشی‌ رو هم چندتا دهه هشتادی تولید می‌کنن. حتی مدیر تدارکات ، منشی صحنه و تصویربردار نوجوان و دهه هشتادی داریم. پس قطعا میشه به نوجوونا اعتماد کرد.
 مهمون‌های این برنامه چطور انتخاب میشن؟
خب ما یه شورای سردبیری داریم که بچه‌ها پیشنهاداتی ارائه می​کنن که بچه‌ها تصمیم می‌گیرن که مهمان این قسمت برنامه چه کسی باشه، بنده صحبت می‌کنم اگه به اون اهداف برنامه بخوره ازشون استفاده می‌کنیم و اگه جزو معیارهای ما نباشه به گزینه بعدی رجوع می‌کنیم اما برامون مهمه که اون نوجوون حتما از بچه‌های دهه هشتادی باشه.
 چطور میشه با برنامه در ارتباط بود؟
برای ارتباط با برنامه از طریق فضای مجازی به آدرسdahe80a@ میشه  در ارتباط بود.
 از اتفاقات با نمک پشت صحنه بگید؟ 
خب خیلی اتفاقات با نمکی افتاده.مثلا چون برنامه ما نزدیک فرودگاهه هر دفعه زمان ضبط و وسط صحبت، صدای شدید هواپیما میاد و ما مجبوریم یه جاهایی دوباره از اول اون تیکه رو ضبط  کنیم یا یه جاهایی که برای مهمونان شگفتانه داریم و یه نفر رو بدون اینکه بدون دعوت کردیم خیلی سخته. مثلا یه بار خواهر یکی از مهمونا رو دعوت کردیم و بیچاره خیلی به دردسر افتاد که هیچ کس از خونوادش متوجه نشه اونم دعوته.
 کار کردن با نوجوونا چه شکلیه؟
 هم خیلی آسونه و هم خیلی سخته، سختیش اینه که خودتو همش باید نگه داری یعنی باید صبرت زیاد باشه. به نظرم ماجرای کاشت داشت و برداشته، یعنی یه چیزی رو میکاری توی ذهن نوجوونا، ولی باید مراقب این بذر باشی که بتونی برداشتش کنی و این برداشت هم اتفاقا به نفع خود نوجووناس و این دو طرف هستند که باید این مسیر رو درک کنن. برنامه هشتادیا یک کار عادی نیست این پروژه  پروژه تربیتی هم هست و باید خیلی مراقب بود.من به واسطه این‌که کار اصلیم تربیتی بوده و معلم بودم دغدغه اصلیم تربیته مثلا بعضی اوقات تو خود پروژه یکی از بچه‌ها متن یه آیتم رو نرسونده بود. این‌که باید چطور برخورد کنی که جلوی کم‌کاری این آدم گرفته بشه و البته سرخورده هم نشه کار سختیه.
 نقش باشگاه هنر و رسانه نوجوان در این برنامه چی بود؟
قطعا بیشترین نقش رو در تولید محتوای این برنامه داشته، یعنی یک جاییه که بتونیم حرف بزنیم بتونیم فکرکنیم و این خیلی مهمه و حتی باشگاه هنر ورسانه برای خود من هم نقطه امنیه حتی برای کار و ارتباطات گسترده. به‌ نظرم باشگاه هنر و رسانه یه حسن و یه نقطه امن برای همه دهه هشتادیا و کسانی که برای دهه هشتادیا کار می‌کننه.
 نوجوونی خودتون چطوری گذشته؟
کلا چه الان و چه در دوره نوجوونیم همیشه دوست داشتم بهم خوش بگذره ؛  یعنی با بچه هایی که تو پروژه های مختلف کارکردم همیشه اون خوش گذشتنه خیلی برام مهم بوده چون وقتی یک اتفاقی خوش بگذره تو سال‌های بعد که بر می‌گردی تو ذهنت می‌مونه .من خودم نوجونیم با افرادی بوده که به واسطه کار یا تحصیل یا ورزش باهاشون ارتباط داشتم. آدم‌هایی که هنوز تو ذهنم هستند چون در کنارشون به من خوش گذشته و باعث شده حال خوب بگیرم و همیشه در ذهن من ماندگار بمونن.
 چرا نوجوونا رو جدی نمی‌گیرن؟
جوابش رو شاید بشه در یک خط گفت:چون احتمالا نوجوونی خودشون جدی گرفته نشده بودن و شاید با خودشون بگن چون ما رو جدی نگرفتن ما هم جدی نمی‌گیرم. اما من ازاون دسته آدم‌هایی که اساسا نوجوون رو جدی نمی‌گیرن خواهش می‌کنم که تغییر رویه بدن. ممکنه سخت باشه ولی باید بپذیرن که فردای این کشور رو همین نوجوونا میسازن.
 قراره تو برنامه حرف جدی هم زده بشه؛ یعنی مطالبه‌گری؟
ما توی برنامه همه حرفامون رو به صورت مستقیم نمی‌زنیم؛ بلکه به صورت غیر‌مستقیم حرفمون رو می‌گیم و نمی‌تونیم مستقیم مطالبه گری کنیم. اگر یه جاده‌ای رو در نظر بگیریم، برنامه هشتادیا مبدا راهه و کولمونو داریم پر می‌کنیم و یه سفر اکتشافی رو شروع کردیم. درست مثل یه بازی ماجراجویی که همش به دنبال نبرد و هدف جدید هستی.  این باعث میشه تو این مسیر ابزارت رو درست انتخاب کنی و باید بدونی که چه موقعی چه حرفی رو بزنی. دقیقا مثل بچه‌ای که قراره دستش رو آمپول بزنه اول سرش می‌کنه. دقیقا ما هم باید‌ سرش کنیم و بعد آگاهشون کنیم. این برنامه داره نسبت به شناخت نوجوونا فرهنگ سازی میکنه و اتفاقا چقدر من خوشحال میشم که گروه‌های مختلف دیگه‌ای هم بیان و برنامه بسازن. ما شروع کننده‌ایم از اینجا به بعد باید گروه‌های دیگه بیان و برنامه بسازن و باید اینجور برنامه‌ها ادامه‌دار باشن.