کمک سردبیرهای کوچک یا کمک سردبیرهای دهه هشتادی
مینوسادات آقائینژاد
از خیلی وقت پیش دغدغه یکسری آدم بزرگها، شناختن یک قبیله از افراد بود که بهشون دهه هشتادی میگن که این دهه هشتادیها خودشون هم خودشون رو نمیشناسن و فیالمثل کلا فازشون مشخص نیست. بهخاطر همین اون گروه آدمهای دغدغهمند پاشدن و بسمالله ساخت یک برنامه رو برای شناخت بیشتر دهه هشتادیها گفتند و خواستن که بهجز خودشون مادر و پدرهای دهه هشتادیها هم کمیاونا رو بشناسند.
حالا بعد از شروع جدی با خودشون فکر کردن که توی روند ساخت برنامه درست نیست که خود دهه هشتادیها هم سهم و وظیفهای نداشته باشن که... پس اینجا بود که یکسری نوجوان خلاق، باهوش و درجه یک(اصلا هم برای خودمون نوشابه باز نکردم) وارد پروژه شدن و مسوولیتها مهم و تاثیرگذاری رو گرفتن. من هم بهخاطر سابقه پژوهشیم اون گوشههای تیم سردبیری و پژوهشگری جایی رو گرفتم و شروع کردم به تحقیق درباره خودمون یعنی ما دهه هشتادیها. واقعا باید اغراق کنم یک چیزهایی رو از خودمون توی این مسیر پژوهش فهمیدم که در جوابش فقط گفتم اوه خدای من ما دیگه کی هستیم. گروه سردبیری جایی هستش که ما از دغدغه و چالشهای زندگیمون میگیم؛ چیزی که همیشه اعتراض داریم هیچ تریبونی برای صحبت دربارهاش وجود نداره و هیچکس هیچ جا به ما گوش نمیکنه و ادامه داستان جاری که همه حفظ شدن. بُعد دیگه شورای سردبیری و پژوهش، دیدن زحمات شبانهروزی مسوولان برنامه از جمله آقای شکیب، آقای شوقی و آقای صادقی بود که الحق و الانصاف بیشتر از خود ما دغدغه شناخت ما رو دارن. جونم براتون بگه که کار بزرگ دیگه ما کمک سردبیرهای کوچک، نوشتن کامنتهای جذابی هست که در گوشه سمت چپ تصویر آنها را مشاهده میکنید و لذت میبرید و چه سختیهایی در مسیر کامنتگرفتن از ما بر دوش سردبیر برنامه افتاد. انشاءا... که ما رو حلال کنن.
حالا بعد از شروع جدی با خودشون فکر کردن که توی روند ساخت برنامه درست نیست که خود دهه هشتادیها هم سهم و وظیفهای نداشته باشن که... پس اینجا بود که یکسری نوجوان خلاق، باهوش و درجه یک(اصلا هم برای خودمون نوشابه باز نکردم) وارد پروژه شدن و مسوولیتها مهم و تاثیرگذاری رو گرفتن. من هم بهخاطر سابقه پژوهشیم اون گوشههای تیم سردبیری و پژوهشگری جایی رو گرفتم و شروع کردم به تحقیق درباره خودمون یعنی ما دهه هشتادیها. واقعا باید اغراق کنم یک چیزهایی رو از خودمون توی این مسیر پژوهش فهمیدم که در جوابش فقط گفتم اوه خدای من ما دیگه کی هستیم. گروه سردبیری جایی هستش که ما از دغدغه و چالشهای زندگیمون میگیم؛ چیزی که همیشه اعتراض داریم هیچ تریبونی برای صحبت دربارهاش وجود نداره و هیچکس هیچ جا به ما گوش نمیکنه و ادامه داستان جاری که همه حفظ شدن. بُعد دیگه شورای سردبیری و پژوهش، دیدن زحمات شبانهروزی مسوولان برنامه از جمله آقای شکیب، آقای شوقی و آقای صادقی بود که الحق و الانصاف بیشتر از خود ما دغدغه شناخت ما رو دارن. جونم براتون بگه که کار بزرگ دیگه ما کمک سردبیرهای کوچک، نوشتن کامنتهای جذابی هست که در گوشه سمت چپ تصویر آنها را مشاهده میکنید و لذت میبرید و چه سختیهایی در مسیر کامنتگرفتن از ما بر دوش سردبیر برنامه افتاد. انشاءا... که ما رو حلال کنن.