تازه اول کار است
حامد عسکری شاعر و نویسنده
دوستی صاحبنظر را جایی دعوت کرده بودند برای جلسه بارش افکار طرح و ایده برای سالگرد شهادت عزیز دلمان حاج قاسم سلیمانی. هرکسی چیزی گفته بود و یکی هم طرح داده بود یعنی در لحظه شهادت حاج قاسم سلیمانی که ساعت یک و بیست دقیقه شب جمعه به نیت امیرالمومنین که عدد ابجدش صد و ده است هزار و صد موتور سوار، دقت کنید هزار و صد موتور سوار حیدرحیدر گویان در خیابانهای شهر بچرخند و عکس حاجی را هم روی طلقشان بچسبانند و به خیالشان کار فرهنگی کنند.
حالا اینکه این حجم صدای موتورها و این حجم حیدرحیدر گفتن در ساعاتی که تقریبا شهر خواب است چه کار کردی میتواند داشته باشد، خودش محل بحث است.
ماجرا از جایی شروع شد که سربند و گونی و سیم خاردار و جعبه فشنگ چوبی و کلاه فلزی را بعد از جنگ بیشتر از جنگ استفاده کردیم. کجا؟ هفتههای دفاع مقدس مسؤول خریدها رفتند پاساژ مهستان و یک یادبود ساختند ورودی همه نهادها و وزارتخانهها و ادارات.
باید آن روزی به یاد بیاوریم که شانزده آذر که روز شهادت جوانهای دسته گلمان است را گفتیم روز دانشجو و برایش بودجه تعریف کردیم و بودجهها شد صرف استندآپ کمدی و سیب به نخ بسته گاز زدن و چشم بسته ماست به دهن هم کردن و نهایتش یک ایران ای سرای امید و یار دبستانی من هم پخش کردیم و یادشان را گرامی داشتیم.
درد جایی به اوج رسید «که هربار این درو محکم نبند نرو» و «با انگشت همه نشون میدن تو رو ماهپیشونی عشقمو...» خوانندههایشان دعوت شدند تلویزیون و رسانه و اصالت پشت ابر پنهان شد.
ابتذال اگر تجسد و کالبد داشت میشد همین خوانندهای که دیروز با یک بازیگر آنکاره ویدئو موزیک بیرون داده و همه وای بچههایمان بچههایمان سر دادهاند. من فکر میکنم تازه اول کاریم و نصف گاو هنوز زیر لحاف است.
حالا اینکه این حجم صدای موتورها و این حجم حیدرحیدر گفتن در ساعاتی که تقریبا شهر خواب است چه کار کردی میتواند داشته باشد، خودش محل بحث است.
ماجرا از جایی شروع شد که سربند و گونی و سیم خاردار و جعبه فشنگ چوبی و کلاه فلزی را بعد از جنگ بیشتر از جنگ استفاده کردیم. کجا؟ هفتههای دفاع مقدس مسؤول خریدها رفتند پاساژ مهستان و یک یادبود ساختند ورودی همه نهادها و وزارتخانهها و ادارات.
باید آن روزی به یاد بیاوریم که شانزده آذر که روز شهادت جوانهای دسته گلمان است را گفتیم روز دانشجو و برایش بودجه تعریف کردیم و بودجهها شد صرف استندآپ کمدی و سیب به نخ بسته گاز زدن و چشم بسته ماست به دهن هم کردن و نهایتش یک ایران ای سرای امید و یار دبستانی من هم پخش کردیم و یادشان را گرامی داشتیم.
درد جایی به اوج رسید «که هربار این درو محکم نبند نرو» و «با انگشت همه نشون میدن تو رو ماهپیشونی عشقمو...» خوانندههایشان دعوت شدند تلویزیون و رسانه و اصالت پشت ابر پنهان شد.
ابتذال اگر تجسد و کالبد داشت میشد همین خوانندهای که دیروز با یک بازیگر آنکاره ویدئو موزیک بیرون داده و همه وای بچههایمان بچههایمان سر دادهاند. من فکر میکنم تازه اول کاریم و نصف گاو هنوز زیر لحاف است.
تیتر خبرها
-
ورود «معمار تحریمها» به دولت بایدن
-
جنایت در مطبهای زیرزمینی
-
مانکنهای ابتذالعلیه فرزندان ایران
-
بازگشت فرهاد به نیمکت؟
-
مغز هم همیشه منطقی نیست!
-
رازگشایی از زمینخواری عجیب
-
دادِستان همان حرفهای شلمچه است
-
غنیسازی ابزارهای قدرت ایران
-
یتیمنوازی را با تقسیم محبت آغاز کنیم
-
ستاره خلیجفارس تحریم را خنثی کرد
-
تازه اول کار است
-
بیاطلاعی، پاشنهآشیل مدیریت بحران
-
ناجیان صلح در سرزمین جنگ
-
عقبنشینی مقابل قاطعیت
-
روحانی در تماس با مکرون: برجام قابل مذاکره مجدد نیست