یک گزارش میدانی مجازی کوتاه درباره کلیشههای دختر بودن
ما کوزت نیستیم!
تجربه گزارش میدانی و جوابهای متفاوت گرفتن از یک سوال مشترک برای من همیشه جذاب بوده است. حتی اگر این گزارش میدانی از راه دور و به شکل مجازی باشد! سوال اولی که به ذهنم میرسد را تایپ و برایشان فوروارد میکنم.
«اگر پسر بودی؛ الان چیکار میکردی؟ اصلا دختر بودنت رو دوست داری؟» میدانم از آن سوالاتی است که هر روز همه ما دخترها به آن فکر میکنیم و اتفاقا ته دلمان یک «ایکاش میشد» هم گاهی میگذرد.
مطهره قلیزاده سروندی که روی پسوندش هم خیلی حساس است اولین جواب را میفرستد:
اگر پسر بودم مسلما در حیطه هنر و موسیقی پیش میرفتم. رشتهای که متاسفانه بیشتر بخشهای مربوط به آن به دلیل شرایطی، برای ما دخترها چندان مناسب نیست. با این حال بله، من از دختر بودنم راضی هستم و به آن افتخار میکنم. علیرغم تبعیضها، تلاشم را میکنم که به بهترینها دست پیدا کنم.
زینبسادات کشفی دومین نفر است و آرزویش آرزوی خیلیهاست. دلش میخواهد زمان رفت و آمدهایش به خانه به اختیار خودش باشد و ته دلش هم اتفاقا میگوید که کاش پسر بود. اما پریا خداوردی میگوید چون خانواده برایش محدودیت خاصی نگذاشتهاند اتفاقا از دختر بودنش بهشدت راضی است و هر چیزی که معقول باشد را میتواند انجام دهد اما اگر پسر بود سال کنکور را زیادی جدی نمیگرفت و بیشتر تفریحات بیرون از خانه داشت و خلاصه در رفتوآمد از آزادی بیشتری برخوردار بود.
اینکه آدم عاشق جنسیتش باشد هم چیز عجیبی است اما مهنوش ملکلو میگوید عاشق دختر بودنش است و به نظرش جنسیت یک فاکتور سطحی است که نمیتواند آدمها را زیر و رو کند و مهم این است قلب آدم از چه جنس باشد. ایستاده برای این جمله کف بزنید.
زهرا گلنراقی یکی دیگر از دخترانی است که سراغش رفتهام و اتفاقا کوتاه به سوالم جواب میدهد:
بله، دختر بودنم را دوست دارم اما اگر پسر بودم احتمالا در زورخانهها باید پیدایم میکردید. به قول اهالی فضای مجازی «لات بمیری پهلوون!»
زینب بهرامی اما با توپ پر میگوید اگر در جای دیگری از دنیا بود احتمالا راحتتر زندگی میکرد اما دختر بودن در کشور خودمان به نظرش سخت است و دلش میخواهد اگر پسر بود خیابان ولیعصر تا تجریش را سربالایی برود. ندای درونیام میگوید: چه کاریه خسته میشی!
این وسط یکی هم بود که بابت دختر بودنش خدا را شکر کرد. سارا الیاسی را میگویم. البته میگوید پسرها در جامعه و عرف آزادی بیشتری دارند اما من خدا را شکر میکنم که یک روز قرار است به یک کودک روح ببخشم و مادر باشم گرچه که اگر پسر هم بودم احتمالا به دانشگاه امامحسین(ع) میرفتم و سرباز کشورم میشدم تا مادرهای زیادی بتوانند با امنیت فرندانشان را بزرگ کنند. این هم یک نگاه متفاوت بود.
ویژگیهای دختر بودن سوال دومم بود. سارا با همان نگاه معنوی و متفاوتش میگوید دختر برکت خانه است. درست است پر از ناز است و ظریف اما در عین حال روح قدرتمندی دارد. زینب بهرامی اما ویژگیهای فردی را جدای از جنسیت میداند و میگوید تفاوتی بین دختر و پسر وجود ندارد و هرکس خصوصیات منحصربهفرد خودش را دارد. ملکلو هم کلیشههای تفاوت دختر و پسر را قبول ندارد. اینکه دختر حساس است و از نگاه پسرها نمیتواند شجاع باشد را کاملا اشتباه میداند. زهرا این توانمندی در دختر را که میتواند بیرون از خانه یک فرد موفق در زمینههای مختلف باشد و در خانه باعث دلگرمی خانواده یک ویژگی خاص میداند. زینبسادات ویژگی خاص دخترها را ظرافت و صبر نسبت به مردها میداند و الحق هم که اگر ما خواهرهای صبور نباشیم، که میخواهد این برادرهای حرصدربیار را تحمل کند؟!
سوال سومی که به ذهنم رسیده بود را میفرستم. نگاه جامعه نسبت به دختران چطور است؟
مطهره از نگاههای جنسیتی یا حتی ابزاری که جامعه دارد و به دید یک قشر ضعیف به دختر نگاه میکنند، گلهمند است.
اما جواب متفاوت و به نوعی درست را «کشفی» میدهد. به نظر او در حال حاضر دخترها آزادی بیشتری در جامعه نسبت به قبل دارند و راحتتر میتوانند فعالیت کنند. «پریا» هم نظری مشابه با کشفی دارد. میگوید متاسفانه نگاه برابری جنسیتی با آقایان اشتباهی است که خیلی از ما دخترها فکر میکنیم درست است و در جامعه باب شده. به نظر زهرا گلنراقی هم نگاه جامعه دیگر نسبت به دختر نگاه کوزت در خانه نیست و الان دختر را در عرصههای مختلف همانقدر تاثیرگذار و توانمند میدانند که پسر را. خلاصه که از نظر بچهها با تمام کاستیها پرچم دخترها بالاست.
من سوالات زیادی درباره دختر بودن و فانتزیها و علایقش پرسیدم. حتی درباره این که تا اسم پاستیل میآید همه یاد ما دخترها و علاقه شدیدمان به این خوراکی محبوب میافتد و درباره رنگ صورتی که دیگر علاقه همهگیر در دختران نیست و زمانه عوض شده است.
نتیجه گفتوگو جالب بود. با اینکه بچهها چه در عقاید و باور و چه در پوشش حسابی با هم متفاوتند اما ته حرفهایشان گاهی یکی در میآمد و شاید منظور همه بچهها در پایان گفتوگو این بود:
ما را همانی که هستیم ببینید!
«اگر پسر بودی؛ الان چیکار میکردی؟ اصلا دختر بودنت رو دوست داری؟» میدانم از آن سوالاتی است که هر روز همه ما دخترها به آن فکر میکنیم و اتفاقا ته دلمان یک «ایکاش میشد» هم گاهی میگذرد.
مطهره قلیزاده سروندی که روی پسوندش هم خیلی حساس است اولین جواب را میفرستد:
اگر پسر بودم مسلما در حیطه هنر و موسیقی پیش میرفتم. رشتهای که متاسفانه بیشتر بخشهای مربوط به آن به دلیل شرایطی، برای ما دخترها چندان مناسب نیست. با این حال بله، من از دختر بودنم راضی هستم و به آن افتخار میکنم. علیرغم تبعیضها، تلاشم را میکنم که به بهترینها دست پیدا کنم.
زینبسادات کشفی دومین نفر است و آرزویش آرزوی خیلیهاست. دلش میخواهد زمان رفت و آمدهایش به خانه به اختیار خودش باشد و ته دلش هم اتفاقا میگوید که کاش پسر بود. اما پریا خداوردی میگوید چون خانواده برایش محدودیت خاصی نگذاشتهاند اتفاقا از دختر بودنش بهشدت راضی است و هر چیزی که معقول باشد را میتواند انجام دهد اما اگر پسر بود سال کنکور را زیادی جدی نمیگرفت و بیشتر تفریحات بیرون از خانه داشت و خلاصه در رفتوآمد از آزادی بیشتری برخوردار بود.
اینکه آدم عاشق جنسیتش باشد هم چیز عجیبی است اما مهنوش ملکلو میگوید عاشق دختر بودنش است و به نظرش جنسیت یک فاکتور سطحی است که نمیتواند آدمها را زیر و رو کند و مهم این است قلب آدم از چه جنس باشد. ایستاده برای این جمله کف بزنید.
زهرا گلنراقی یکی دیگر از دخترانی است که سراغش رفتهام و اتفاقا کوتاه به سوالم جواب میدهد:
بله، دختر بودنم را دوست دارم اما اگر پسر بودم احتمالا در زورخانهها باید پیدایم میکردید. به قول اهالی فضای مجازی «لات بمیری پهلوون!»
زینب بهرامی اما با توپ پر میگوید اگر در جای دیگری از دنیا بود احتمالا راحتتر زندگی میکرد اما دختر بودن در کشور خودمان به نظرش سخت است و دلش میخواهد اگر پسر بود خیابان ولیعصر تا تجریش را سربالایی برود. ندای درونیام میگوید: چه کاریه خسته میشی!
این وسط یکی هم بود که بابت دختر بودنش خدا را شکر کرد. سارا الیاسی را میگویم. البته میگوید پسرها در جامعه و عرف آزادی بیشتری دارند اما من خدا را شکر میکنم که یک روز قرار است به یک کودک روح ببخشم و مادر باشم گرچه که اگر پسر هم بودم احتمالا به دانشگاه امامحسین(ع) میرفتم و سرباز کشورم میشدم تا مادرهای زیادی بتوانند با امنیت فرندانشان را بزرگ کنند. این هم یک نگاه متفاوت بود.
ویژگیهای دختر بودن سوال دومم بود. سارا با همان نگاه معنوی و متفاوتش میگوید دختر برکت خانه است. درست است پر از ناز است و ظریف اما در عین حال روح قدرتمندی دارد. زینب بهرامی اما ویژگیهای فردی را جدای از جنسیت میداند و میگوید تفاوتی بین دختر و پسر وجود ندارد و هرکس خصوصیات منحصربهفرد خودش را دارد. ملکلو هم کلیشههای تفاوت دختر و پسر را قبول ندارد. اینکه دختر حساس است و از نگاه پسرها نمیتواند شجاع باشد را کاملا اشتباه میداند. زهرا این توانمندی در دختر را که میتواند بیرون از خانه یک فرد موفق در زمینههای مختلف باشد و در خانه باعث دلگرمی خانواده یک ویژگی خاص میداند. زینبسادات ویژگی خاص دخترها را ظرافت و صبر نسبت به مردها میداند و الحق هم که اگر ما خواهرهای صبور نباشیم، که میخواهد این برادرهای حرصدربیار را تحمل کند؟!
سوال سومی که به ذهنم رسیده بود را میفرستم. نگاه جامعه نسبت به دختران چطور است؟
مطهره از نگاههای جنسیتی یا حتی ابزاری که جامعه دارد و به دید یک قشر ضعیف به دختر نگاه میکنند، گلهمند است.
اما جواب متفاوت و به نوعی درست را «کشفی» میدهد. به نظر او در حال حاضر دخترها آزادی بیشتری در جامعه نسبت به قبل دارند و راحتتر میتوانند فعالیت کنند. «پریا» هم نظری مشابه با کشفی دارد. میگوید متاسفانه نگاه برابری جنسیتی با آقایان اشتباهی است که خیلی از ما دخترها فکر میکنیم درست است و در جامعه باب شده. به نظر زهرا گلنراقی هم نگاه جامعه دیگر نسبت به دختر نگاه کوزت در خانه نیست و الان دختر را در عرصههای مختلف همانقدر تاثیرگذار و توانمند میدانند که پسر را. خلاصه که از نظر بچهها با تمام کاستیها پرچم دخترها بالاست.
من سوالات زیادی درباره دختر بودن و فانتزیها و علایقش پرسیدم. حتی درباره این که تا اسم پاستیل میآید همه یاد ما دخترها و علاقه شدیدمان به این خوراکی محبوب میافتد و درباره رنگ صورتی که دیگر علاقه همهگیر در دختران نیست و زمانه عوض شده است.
نتیجه گفتوگو جالب بود. با اینکه بچهها چه در عقاید و باور و چه در پوشش حسابی با هم متفاوتند اما ته حرفهایشان گاهی یکی در میآمد و شاید منظور همه بچهها در پایان گفتوگو این بود:
ما را همانی که هستیم ببینید!