به مناسبت تولد 71 سالگی مجید انتظامی کارنامه موسیقایی و سینمایی او را بررسی کرده ایم
قصه های مجید
اعتقادی وجود دارد مبنی بر اینكه موسیقی فیلم، باید در هماهنگی كامل با صحنههای خود اثر سینمایی باشد و به اصطلاح سوار بر فیلم نباشد و از آن بیرون نزند. نظیر آنچه مكس استاینر در فیلمهای
بر باد رفته یا گنجهای سیرامادره انجام داد یا آهنگسازی برنارد هرمن برای آلفرد هیچكاك در چند فیلم. هویت موسیقیهای
اینچنینی بستگی تام و تمام به دنیای خود فیلم دارد و اگر كسی اهل و متخصص موسیقی نباشد، نمیتواند آن را خارج از دنیای فیلم بهخاطر آورد.
با این حال به نظر میرسد استثنائات این قاعده، برای دوستداران سینما و حتی اهل موسیقی فیلم، جذابتر و هیجانانگیزتر باشد و موسیقیهای فیلم بسیاری را به یاد میآوریم كه خارج از دنیای فیلم و فارغ از جهان قصه و كاراكترهای اثر سینمایی به حیات خود ادامه دادند و ضمن پیوندی تماتیك با فیلم، هویتی یگانه و مستقل هم پیدا كردند. كاری كه هنری منچینی برای انیمیشن پلنگ صورتی انجام داد، به قدری استقلال یافته كه سالهاست به عنوان قطعهای جذاب و شنیدنی، راه خود را میرود و حتی خیلی از مردم بدون تخصص در موسیقی میتوانند با دهان هم، آن را بنوازند! موسیقی انیو موریكونه برای خوب بد زشت یا آهنگسازی نینو روتا برای پدرخوانده هم از این دست هستند و لایت موتیف و تم یادآوری بارز و مشخص و گوشنوازی دارند كه در یاد و خاطره عشق فیلمها و اهل موسیقی باقی است و جای محكمی در نوستالژیبازی آنها دارد.
مجید انتظامی هم با وجود پایبندی به قاعده موسیقایی فیلم و آهنگسازی منطبق با اثر سینمایی، به قدری تم یادآورهای تاثیرگذار و دلنشینی در كارهایش دارد كه برخی موسیقیهای فیلمهایش، هویتی مستقل هم پیدا كردهاند؛ آثاری كه هم در هماهنگی كامل با فیلم و شخصیتهای قصه قرار دارد و مخاطب بعدا با شنیدن آنها، بلافاصله یاد آن فیلمها میافتد و هم فارغ از جهان فیلم، قابلیت شنیدن و لذت بردن دارند. انتظامی در بهترین آثار خود، كاری میكند كه آن برچسب «فقدان فرمی منسجم» كه بر پیشانی موسیقی فیلم وجود دارد، رنگ ببازد و مخاطبی كه این موسیقی فیلمها را بهطور جداگانه هم میشنود، حظ شنیداری ببرد و حتی اگر قصه فیلمی كه این موسیقی برای آن ساخته شده را هم نداند، میتواند با شنیدن این قطعات، داستانی را با آغاز، میانه و پایان، تخیل و در ذهن تداعی كند.
موسیقی «بایسیكل ران» همانقدر كه موقع تماشای فیلم، ما را همراه رنجِ نسیم، پناهجوی افغان میكند، بهطور جداگانه و در بازشنیدنهای دیگر هم، جذاب است و به سبب تم برجسته و تركیب سازهایش، میتواند مستقلا هم روی پای خود بایستد و روایتی دیگر از ركابزنی همیشگی ملت رنج كشیده افغانستان در گذر تاریخی پرحادثه باشد.
بزرگی كار انتظامی در «روز واقعه» به قدری است كه انگار جهانِ عبدا... نصرانی بدون آن چیزی كم دارد و موسیقی، جلوه باشكوهتری به متن بهرام بیضایی میدهد، اما درعین حال عظمت این موسیقی، هویتی مستقل هم به آن بخشیده است و فارغ از قصه فیلم، میتواند موجب همذاتپنداری و تداعی ذهنی افراد دیگری باشد كه در خیالی اندوهناك، عزمِ هر صحرای ترك خورده را میكنند، برای پاسخگویی به ندایی یاریطلب، اما همه عمر
دیر میرسند.
این حكایت موسیقیهای از كرخه تا راین، آژانس شیشهای، ناصرالدین شاه آكتور سینما و بوی پیراهن یوسف هم هست و شنیدن آنها بهدلیل لایت موتیف و تم یادآور برجسته، شنیدنی و تاثیرگذار است و ضمن یادآوری بلافاصله شخصیتهایی چون سعید، حاج كاظم و عباس، میرزا ابراهیم خان عكاسباشی و دایی غفور و تداعی جهان آن فیلمها، قصههای مستقلی هم از آنها دریافت میشود كه گواه هزاربارهای است بر استادی مجید انتظامی.
بر باد رفته یا گنجهای سیرامادره انجام داد یا آهنگسازی برنارد هرمن برای آلفرد هیچكاك در چند فیلم. هویت موسیقیهای
اینچنینی بستگی تام و تمام به دنیای خود فیلم دارد و اگر كسی اهل و متخصص موسیقی نباشد، نمیتواند آن را خارج از دنیای فیلم بهخاطر آورد.
با این حال به نظر میرسد استثنائات این قاعده، برای دوستداران سینما و حتی اهل موسیقی فیلم، جذابتر و هیجانانگیزتر باشد و موسیقیهای فیلم بسیاری را به یاد میآوریم كه خارج از دنیای فیلم و فارغ از جهان قصه و كاراكترهای اثر سینمایی به حیات خود ادامه دادند و ضمن پیوندی تماتیك با فیلم، هویتی یگانه و مستقل هم پیدا كردند. كاری كه هنری منچینی برای انیمیشن پلنگ صورتی انجام داد، به قدری استقلال یافته كه سالهاست به عنوان قطعهای جذاب و شنیدنی، راه خود را میرود و حتی خیلی از مردم بدون تخصص در موسیقی میتوانند با دهان هم، آن را بنوازند! موسیقی انیو موریكونه برای خوب بد زشت یا آهنگسازی نینو روتا برای پدرخوانده هم از این دست هستند و لایت موتیف و تم یادآوری بارز و مشخص و گوشنوازی دارند كه در یاد و خاطره عشق فیلمها و اهل موسیقی باقی است و جای محكمی در نوستالژیبازی آنها دارد.
مجید انتظامی هم با وجود پایبندی به قاعده موسیقایی فیلم و آهنگسازی منطبق با اثر سینمایی، به قدری تم یادآورهای تاثیرگذار و دلنشینی در كارهایش دارد كه برخی موسیقیهای فیلمهایش، هویتی مستقل هم پیدا كردهاند؛ آثاری كه هم در هماهنگی كامل با فیلم و شخصیتهای قصه قرار دارد و مخاطب بعدا با شنیدن آنها، بلافاصله یاد آن فیلمها میافتد و هم فارغ از جهان فیلم، قابلیت شنیدن و لذت بردن دارند. انتظامی در بهترین آثار خود، كاری میكند كه آن برچسب «فقدان فرمی منسجم» كه بر پیشانی موسیقی فیلم وجود دارد، رنگ ببازد و مخاطبی كه این موسیقی فیلمها را بهطور جداگانه هم میشنود، حظ شنیداری ببرد و حتی اگر قصه فیلمی كه این موسیقی برای آن ساخته شده را هم نداند، میتواند با شنیدن این قطعات، داستانی را با آغاز، میانه و پایان، تخیل و در ذهن تداعی كند.
موسیقی «بایسیكل ران» همانقدر كه موقع تماشای فیلم، ما را همراه رنجِ نسیم، پناهجوی افغان میكند، بهطور جداگانه و در بازشنیدنهای دیگر هم، جذاب است و به سبب تم برجسته و تركیب سازهایش، میتواند مستقلا هم روی پای خود بایستد و روایتی دیگر از ركابزنی همیشگی ملت رنج كشیده افغانستان در گذر تاریخی پرحادثه باشد.
بزرگی كار انتظامی در «روز واقعه» به قدری است كه انگار جهانِ عبدا... نصرانی بدون آن چیزی كم دارد و موسیقی، جلوه باشكوهتری به متن بهرام بیضایی میدهد، اما درعین حال عظمت این موسیقی، هویتی مستقل هم به آن بخشیده است و فارغ از قصه فیلم، میتواند موجب همذاتپنداری و تداعی ذهنی افراد دیگری باشد كه در خیالی اندوهناك، عزمِ هر صحرای ترك خورده را میكنند، برای پاسخگویی به ندایی یاریطلب، اما همه عمر
دیر میرسند.
این حكایت موسیقیهای از كرخه تا راین، آژانس شیشهای، ناصرالدین شاه آكتور سینما و بوی پیراهن یوسف هم هست و شنیدن آنها بهدلیل لایت موتیف و تم یادآور برجسته، شنیدنی و تاثیرگذار است و ضمن یادآوری بلافاصله شخصیتهایی چون سعید، حاج كاظم و عباس، میرزا ابراهیم خان عكاسباشی و دایی غفور و تداعی جهان آن فیلمها، قصههای مستقلی هم از آنها دریافت میشود كه گواه هزاربارهای است بر استادی مجید انتظامی.