بررسیها نشان میدهد شیوه مواجهه ما با مسأله مدیریت كلان آب در كشور به بازنگری جدی نیاز دارد
قصه غیر علمی ابرچالش آب
از 27 اسفند 1397 با بارش سنگین باران در گلستان و سپس سایر استانهای شمالی، مركزی و غربی كشور در دو فوج بارشی متوالی، وقوع سیلاب در 27 استان ایران تا 78 كشته همراه داشت. تلفات و خسارت از استان گلستان تا خوزستان كشور را فراگرفت و در چهار هفته نخست سال، خبر اول كشور مسأله سیل بود. در 28 تیر 94 حدود ساعت 19 و 30 دقیقه بارش باران در دامنههای مركزی و جنوبی البرز آغاز و در منطقه وسیعی در البرز باران شدید و بعضا سیلاب گزارش شد. در محدوده دره كشار و كن در شمال غرب تهران سیلاب 20 كشته برجای گذاشت. در دره سیجان در استان البرز نیز دقیقا در همان زمان سیل كشار و كن، جاریشدن سیلاب 7 كشته داد. دقایقی بعد از ساعت 19:30 این بارشها در منطقه كن در حدود پنج كیلومتری شمال غرب تهران، در روستای سیجان در ده كیلومتری شرق جاده چالوس و در محدوده شهر سوادكوه موجب وقوع سیل شد. تا چهارم مرداد خبر یافتشدن 16 جسد از تلفات این رخداد و همچنین حدود 20 نفر مفقود منتشر شد. دادههای هواشناسی نشان میدهد در 60 سال اخیر گرمشدن زمین روندی مستمر بوده است. به نحوی كه میزان گرمشدن در نیمكره شمالی حدود 013/0 درجه در سال برآورد میشود. این میزان احتمالا نشان از گرمشدن 5/1 تا حدود 2 درجه دما به طور متوسط در نیمكره شمالی دارد.
مسأله آب زایندهرود (خشكشدن یا جاریشدن موقت آب در آن) به عنوان مسألهای جدی و مهم در سطح استان اصفهان به گوش میرسد. در مورد مسأله ریزگردها در اهواز و استان خوزستان این مسأله به صورت دیگری مطرح است. بسیاری از مردم این شهر و استان خوزستان از بیتوجهی مركزنشینان به مسأله ریزگردها گلهمندند و میگویند اگر همین قدر ریزگرد كه در اهواز بر سر و روی مردم میبارد در تهران و مازندران و گیلان هم بود، مسؤولان قطعا اقدام جدی و اساسی میكردند. در همین خوزستان، بسیاری از هموطنان
بر این باورند كه دلیل مشكلات آب و كشاورزی در بخشهایی از استان، انتقال آب از سرشاخههای كرخه و كارون به مناطق مركزی کشور است. موضوعی که لزوما همه متخصصان بر سر آن اتفاقنظر ندارند.
قصه پرغصه دریاچه ارومیه
مسأله مهم دیگر مرتبط با مخاطرات آب دریاچه ارومیه است. در سالهای اخیر و به ویژه در 22 سال گذشته كه دریاچه ارومیه حدود 20میلیارد متر مكعب از حدود 23میلیارد متر مكعب آب خود را از دست داده است، مسأله خشكشدن این دریاچه به مسألهای بسیار مطرح در رسانهها تبدیل شد. كمیتهای برای نجات دریاچه ارومیه در ابتدای دولت یازدهم در شهریور 92 ایجاد شد كه بهویژه در سال 93 حركت آن شكل جدیتری به خود گرفت. دریاچه ارومیه بر اساس مطالعات علمی انجامشده عمدتا به دو دلیل در حال خشكشدن است؛ یكی حفر چاههای عمیق فراوان (و البته بسیاری غیرمجاز) و دومی احداث سدهای متعدد و فراتر از ظرفیت منابع آبی موجود در منطقه. هر دوی این اتفاقات به ویژه در بیست سال اخیر افتاده است. هدف از هر دوی این كارها هم توسعه منطقه بوده است. تمام نمایندگان مجلس كه از این استانها به مجلس راه یافتهاند آرمانی جز بهبود وضع و توسعه استانها و بهبود وضع زندگی مردم مناطق خود نداشتهاند. در این زمینه كار به رقابت با مناطق و شهرستانها و استانهای همجوار هم كشیده شده است. ظاهرا مسؤولان استانی هم همین نگاه را داشتهاند: هم توسعه به عنوان آرمان و هم رقابت برای جا نماندن از قطار توسعه و عقبنماندن از استانهای همجوار و احتمالا رقیب! حاصل اما وضعی شده است كه امروز میبینیم.
ضرورت نگاه ملی برای حل مسأله
برای كنترل مخاطرات طبیعی در ایران اعم از زلزله و سیل و خشكسالی، اتخاذ نگاهی ملی و علمی برای حل مسأله لازم است. دلسوزتر و نگرانتر از اعضای خانواده بیماری كه در اتاق جراحی و زیر تیغ جراحی است، سراغ نداریم. ولی آیا بستگان و اعضای خانواده هم در تیم جراحی مشاركت میكنند و در نحوه جراحی به جراح مشورت میدهند!؟ اگر چنین شود بیمار منظور نظر را تلف خواهند كرد! اجازه دهیم كادر درمانی متخصص در حوزه منابع طبیعی و مدیریت منابع آب كارش را درست انجام دهد، همزمان مسأله را كلان و ملی هم نگاه كنیم. پیگیر باشیم و حساس و وطندوست؛ اما با احساسیسازی و دراماتیك كردن موضوع، در اصل موضوع و فرآیند حل آن اخلال ایجاد نكنیم.
تغییر اقلیم چقدر در بحران آب موثر بوده است؟
نكته مهم این است كه آیا تغییرات اقلیمی و خشكسالی در تشدید این وضع اثری نداشته است؟ جواب پژوهشهای علمی آن است كه خشكسالی احتمالا چیزی كمتر از 20درصد در خشك شدن تدریجی دریاچه ارومیه اثر داشته است. اما سوال جدیتر این است كه در این سالها چرا در كشور به «مدیریت كلان منابع آب» و «آمایش سرزمین» توجه نشده است؟ آیا متخصصی در این زمینهها نداشتهایم؟! یا این متخصصان را داشتهایم و سخن گفتهاند، اما حرفهایشان در هیاهوی توسعه گم شده است یا اساسا این متخصصان و مدیران كلاننگر یا دستكم بخشی از آنها «همراه و همرنگ» مسیر كلی بخشنامه شده از سوی مدیران بالادست و مسؤولان شركت و وزارتخانه مربوطه شدهاند و حاصل آن امروز به نابودی بخش زیادی از منابع طبیعی ایران انجامیده است؟!