بهانه كتاب نخواندن را از همه گرفته‌ام

با تاكسیران جوانی كه مروج كتاب و كتابخوانی است

بهانه كتاب نخواندن را از همه گرفته‌ام

یك پراید زرد قناری با پلاك 16 كه متعلق است به قم هر روز صبح كه استارت می‌زند، نزدیك به صد كتاب را در محله‌های مختلف شهر می‌چرخاند به یك امید. این پراید یک تاکسی است و این تاکسی، «تاکسی‌کتاب». راننده «تاكسی كتاب» می‌خواهد مردم كتابخوان شوند و كتاب بشود جزیی از زندگی‌شان، نه غریبه‌ای در شهر. كتاب‌های این تاكسی فصل‌ها كه تغییر می‌کند عوض می‌شود و كتاب‌های تازه جای كتاب‌های قدیمی‌تر را می‌گیرد تا به این طریق كرشمه كتاب چشم مردم را بگیرد و با آن اخت شوند. محمد اسودی، جوان 33 ساله اصالتا تبریزی كه متولد قم است چهارسال است كه هم رانندگی می‌كند وهم فرهنگسازی؛ به اعتبار اعتقاداتش كه خیلی‌ها درآن جای می‌شوند، از دوستداران كتاب و بچه‌ها و زنان باردار گرفته تا كسانی كه احیانا پولی در جیبشان نیست. دراین گفت‌وگو او درباره خودش بیشتر گفته است.

 شما هم دارید یكی ازتاكسیران‌های معروف این كشور می‌شوید، عكس داشبورد تاكسی شما بارها دیده شده و در فضای مجازی همچنان دست به دست می‌شود. تاكسی كتاب شما چند ساله است؟ 
روز دهم مهر امسال چهارساله شد. به همین مناسبت كارت پستال چاپ كردم و به مسافران هدیه دادم.
 
 چهارسال پیش در این روز چه اتفاقی افتاد كه تاكسی كتاب متولد شد؟

من همیشه به كتاب علاقه داشتم و اهل مطالعه بودم. بعد از این كه شغلم تاكسیرانی شد، چند كتاب با خودم داخل ماشین آوردم تا هر وقت خواستم استراحت كنم یا فراغتی داشتم، بخوانم. این وضع ادامه داشت تا روزی كه دو مهندس از تهران به قم آمدند و من حدود ده  روز از صبح تا عصر راننده‌شان بودم و گاهی باید چند ساعت منتظرشان می‌ماندم. این وقت آزاد باعث شد تا بیشتر با خودم كتاب بیاورم و بخوانم. این ده روز كه گذشت كتاب‌ها همچنان روی داشبورد بودند و برخی مسافران كه سوار می‌شدند آنها را برمی‌داشتند و ورق می‌زدند. در واقع واكنش مردم به بودن كتاب داخل ماشین مثبت بود و به این نتیجه رسیدم كه می‌شود با این كتاب‌ها یك تاكسی متفاوت درست كرد چون خودم نیز همیشه دوست داشتم آدمِ متفاوت خوبی باشم.بنابراین روی دو برگه A4 متنی با مضمون ترویج فرهنگ مطالعه تایپ كردم و درجلو و عقب ماشین نصب كردم تا این كه به تاكسیرانی رفتم و اعلام كردم می‌خواهم تاكسی كتاب ایجاد كنم. البته تاكسی كتاب اوایل كار ضعیف بود، ولی به‌تدریج و با همكاری دوستانی كه دوستی‌مان از همین تاكسی شروع شده بود، به تاكسی ترو تمیز امروزی تبدیل شد. 

 تاكسی متفاوت یك راننده متفاوت هم می‌خواهد. رفتارتان با مسافرها چطور است؟
در بیشتر تاكسی‌ها حرف‌های روزمره مثل گرانی و مشكلات زده می‌شود كه من این را دوست ندارم. مسیرهای قم هم چندان طولانی نیست كه بشود در آن با كسی گرم بگیری و به یك نقطه مشترك برسی، اما اگر كسی از من سوالی بكند با خوشرویی جواب می‌دهم. 

 اهل سلام و علیك هستید؟
طبق فرمایش پیامبر(ص) كه سواره باید به پیاده سلام كند، من تقریبا همیشه به مسافرها سلام می‌كنم، اما شاید هم بوده زمان‌هایی كه به دلیل مشغله ذهنی این كار را نكرده‌ام. 

 كار تاكسی كتاب با چند كتاب شروع شد؟
با شش یا   هفت جلد.

 چه جور كتاب‌هایی؟
من تاریخ و رمان زیاد می‌خوانم برای همین كار با همین كتاب‌ها شروع شد. 

 برای راه‌اندازی تاكسی كتاب از كسی الگوبرداری كردید مثلا از كتابرانه، تاكسی باغی یا تاكسی شادی؟
قبل از این كه شغلم تاكسیرانی بشود جایی خواندم در ایتالیا ماشین‌هایی هست كه دولت تجهیزشان می‌كند و به‌عنوان تاكسی كتاب در نقاط شلوغ شهر به افراد كتاب می‌دهد. این موضوع همیشه در ذهن من بود تا وقتی که راننده تاكسی شدم و آن را عملی كردم.
 
 واكنش همكارانتان به این كار چه بود؟
در هر جامعه‌ای آدم‌های متفاوتی وجود دارند، شاید بشود گفت نصف به نصف موافق و مخالف هستند.
 
 آنهایی كه مخالف هستند چه می‌گویند؟
یكی از آنها كه بیش از دیگران اذیتم كرد، می‌گفت تو جوانی، كله ات داغ است، تو مردم قم را نشناخته‌ای، می‌گفت تو نمی‌فهمی و چند روز كه واكنش مردم را ببینی، رها می‌كنی و مثل ما می‌شوی. یكی دیگر از همكاران هم می‌گفت مردم نان ندارند تو در چه فكری هستی، می‌گفت تو از كجا حمایت می‌شوی. بعضی‌ها فكر می‌كنند من از ارگان خاصی پول می‌گیریم در حالی كه تاكسی كتاب كاری كاملا ارادی است و تماما عشق است و عشق، اول به كتاب و دوم به مردمی كه در خدمتشان هستم.

 شما چه جوابی به همكاران می‌دادید؟
گفتم شما چند سال آن طوری امتحان كردید، حالا من هم چند سال این طوری امتحان می‌كنم.
 
 حالا بعد از چهارسال از فعالیت تاكسی كتاب موضع این آدم‌ها عوض نشده؟
این افراد معمولا گذری هستند و درآن مقطع حرفشان را زدند و رفتند. 

 پس تاكسی خطی نیستید؟
نه من تاكسی گردشی هستم و بیشتر درمحدوده زنبیل آباد كار می‌كنم. 

 و خودتان اهل كدام محله‌اید؟
اهل شیخ‌آباد. این محله و اطرافش هنوز بافت سنتی‌اش را حفظ كرده و می‌توانی بروی در خانه همسایه و چند دانه پیاز قرض بگیری. درست است كه من در بالای شهر قم كار می‌كنم اما بعد از چند سال كار به این نتیجه رسیده‌ام كه زندگی در هیچ جای شهر به اندازه شیخ آباد و اطرافش جریان ندارد. من دوست داشتم به‌عنوان یكی ازساكنان این محله نشان دهم آدم‌هایی كه پایین شهر زندگی می‌كنند حتما خلافكار ومشكل دار نیستند بلكه دراین محله‌ها آدم‌هایی كه دغدغه فرهنگ دارند نیز هستند.

 حالا كه این همه به محله شیخ‌آباد ارادت دارید آیا كارخاصی برای مردمش انجام می‌دهید؟
من به هم محله‌ای‌ها اعلام كرده‌ام در ساعت‌هایی از شبانه روز كه تاکسی سخت پیدا می‌شود اگر در خانه‌ام بیایند و بگویند حتما در خدمتشان هستم

 برگردیم به كارهایی كه انجام می‌دهید. شما روی داشبورد كاغذی نصب كرده‌اید كه رویش نوشته در ایام شهادت حضرت فاطمه(س) از خانم‌های باردار كرایه نمی‌گیرید. فلسفه این كار چیست؟

این كاغذ از روز وفات پیامبر(ص) تا پایان ایام شهادت حضرت فاطمه(س) یعنی نزدیك به صد روز در ماشین نصب است. علتش این است كه من به اهل بیت(ع) ارادت خاصی دارم و زندگی‌ام را مدیون آنها هستم. 

 چرا ارادتان را به این سبك نشان می‌دهید؟
برای این كه دوست دارم مردم به زندگی و نحوه شهادت حضرت فاطمه(س) فكركنند و این واقعه را هیچ‌گاه فراموش نكنند. 

 امسال در این ایام آیا خانم بارداری در مسیرتان قرار گرفت؟
بله، دو نفر.

 شما خودتان گفتید از این دو نفر كرایه نمی‌خواهید یا خودشان كاغذ را خواندند و كرایه ندادند؟
می‌دانید كرایه اصلا مهم نیست چون مبلغ زیادی نمی‌شود. مهم این است كه به یك خانم باردار كه حركت برایش سخت است كمك كنیم. من خانم‌های باردار را تا مقصد مورد نظر می‌رسانم یعنی تا هرجا كه آنها بگویند، كوچه خاكی و بالای كوه و زیرزمین هم فرقی ندارد.
 علاوه بر این كاغذ، كاغذ دومی هم روی داشبورد شما نصب است كه می‌گوید آدم‌هایی كه پول همراهشان نیست می‌توانند كرایه ندهند و خجالت نكشند.

 داستان این كاغذ چیست؟
این كاغذ را نصب كردم تا هر كسی به هر دلیلی درلحظه‌ای كه سوار تاكسی است اگر پول همراهش نبود خجالت نكشد و با آسودگی به مقصدش برسد چون همه ما چنین لحظاتی را تجربه كرده‌ایم. 

 چرا این تصمیم را گرفتید؟ تجربه خاصی داشته‌اید؟
قبل از این كه این كاغذ را نصب كنم و اصلا چنین تصمیم بگیرم خانمی را از بنیاد سوار كردم و تا زنبیل‌آباد بردم. دیدم این خانم كیفش را بازكرد تا كرایه بدهد ولی پولی داخل كیفش نبود. این خانم تا موضوع را به من بگوید كلی خجالت كشید و با خودش كلنجار رفت و مدام عذر می‌خواست اما من به او گفتم ایرادی ندارد و بفرمایید. از همان روز تصمیم گرفتم این كاغذ را روی داشبورد نصب كنم تا هر كسی اگر به هر دلیلی پول همراهش نبود خجالت نكشد و نیازی به عذرخواهی نبیند. 

 هیچ‌وقت به این فكر كرده‌اید كه ممكن است عده‌ای از كاغذ شما سوء استفاده كنند؟
فرض كنیم همه افرادی كه كرایه نمی‌دهند و می‌گویند پول همراهشان نیست دارند سوءاستفاده می‌كنند اما اگر میانشان فقط یك آدم آبرومند باشد، من به هدفم رسیده‌ام چون آبروی یك نفر ارزش این كار را دارد. من به كسانی كه پول همراهشان نیست یك شكلات هم می‌دهم تا اصلا ناراحت و معذب نباشند. این را هم بگویم از وقتی این كاغذ را داخل ماشین چسبانده‌ام اصلا ضرر نكرده ام چون چند برابر آدم‌هایی كه درطول ماه كرایه نمی‌دهند كسانی هستند كه مبلغی پول به من می‌دهند تا كرایه افرادی كه پول همراهشان نیست را حساب كنم.
 
 مثلا چقدر می‌دهند؟

من50 هزارتومانی هم گرفته‌ام كه یك استاد دانشگاه به من داد. من بخشی از این پول‌ها را صرف خرید كتاب برای تاكسی می‌كنم. 

 در طول یك ماه به طورمیانگین چند نفر پول همراهشان نیست؟
این ماه چهار نفر، ولی كسانی كه پول مازاد به من دادند یا بقیه كرایه شان را نگرفتند تا من صرف این كار كنم شاید 20 نفر بودند.
 
 امروز بعد از چهار سال فكر می‌كنید تاكسی كتاب به اهدافش رسیده؟

هدف من انجام كاری فراتر از وظیفه تاكسیرانی بود كه از این بابت به خواسته ام رسیده ام. تا دو سال اول چند كتاب داخل ماشین بود كه برخی آنها را ورق می‌زدند، اما بتدریج كارتوسعه یافت و به جایی رسید كه كتاب كودك نیز برای هدیه دادن به بچه‌ها اضافه شد. به موازات این كار، طرح امانت كتاب را هم آغاز كردم كه هرمسافری كه از كتابی خوشش بیاید می‌تواند به‌مدت یك ماه آن را به امانت ببرد و در تاریخ مقرر جایی با او قرار می‌گذارم برای پس گرفتن كتاب. پس من به همه خواسته هایم در قالب تاكسی كتاب رسیده ام و امروز بهانه‌ای برای نخواندن كتاب در تاكسی كتاب پیدا نمی‌شود.