مستوره، داستان یك مقاومت زنانه
الهام هادینژاد در فیلم داستانی امستورهب در بستر یك قصه به بازنمایی این رخداد تاریخی در یك روایت جمع و جور و شسته رفتهای پرداخته كه بیش از هر چیز فضای رعب و وحشت و حس ناامنی اجتماعی برساخته از این حكم و قانون را برای مخاطب تداعی كرده و منتقل میكند.
بدیهی است پیرامون این رخداد تاریخی میتوان انواع تراژدیهای سیاه را به تصویر كشید و زوایای متفاوت این تجربه را بازنمایی كرد، اما هادینژاد تلاش كرده تا تمركز خود را روی زنان و اضطرابهای درونی آنها از ترس كشف حجاب برجسته كند.
از اینرو میبینم كه فضای قصه بیشتر زنانه است و فیلمساز تلاش كرده تا از دریچه نگاه و زاویه دید زنان بهویژه شخصیت اصلی داستان به این موضوع نگاه كند. نگاهی كه سویه روانشناختی آن بیش از سویههای سیاسی و اجتماعی است. تمهیدی هوشمندانه كه مخاطب را با احساسات و التهابات درونی مستوره، قهرمان قصه پیوند زده و بهواسطه همین همذاتپنداری جمعی، آنها را با لایههای درونیتر این رخداد تاریخی پیوند میزند. هادینژاد میتوانست سویههای بیرونی این ماجرا كه بزن و ببندها و هیاهوی ماموران كشف حجاب را در كانون نمایش و تصویر خود قرار میدهد، اما به این بخش ماجرا نمیپردازد و حتی تصویر خاصی از ماموران رضاخان نمیبینیم و به جای آن واكنش مستوره نسبت به موقعیت و دلشوره و اضطرابهای درونی او برجسته میشود ...