آدم-پنگوئنها
آندری کورکف، نویسنده اوکراینی رمان «مرگ و پنگوئن» اصلا حرف سیاسی نمیزند اما یک رمان سیاسی نوشته است. او بهخوبی اوضاع جامعهاش را در سالهای پس از فروپاشی شوروی نشانداده و برای مخاطب روایت میکند که فضایی که شوروی ایجاد کرده، مردم را به چه وضعیت روحی و اخلاقیای کشانده است. ترس در جامعه موج میزند و البته ساختارهای اجتماعی چنان آسیب دیدهاند که انگار برای مردم هیچ چیز مهم نیست، ترور و آدمکشی و آزار دیگران خیلی راحت و بدون کوچکترین عذابوجدانی انجام میشود و زندگی چهره خشن و سردی دارد. سرمایی که در آن باید چیزی بود شبیه میشای پنگوئن! نویسنده خیلی هوشمندانه پنگوئن را بهعنوان یک نماد انتخاب میکند و میشای پنگوئن درد انسان دهه آخر سده بیستم میلادی و فضای تاریک آن زمان را بهخوبی به تصویر میکشد. ترس و ناامنی و تنهایی که انگار سرنوشت مشترک میشای پنگوئن و ویکتور است در زندگی روزمره آنها تکرار میشود، گویی هردو بدون اینکه از خود اختیاری داشته باشند کارهایی را تکرار میکنند و مثل یک ماشین پیش میروند. نکته مهم اما سبک خاص نویسنده است که با بیانی طنزآلود و تلخ بی اینکه هیچ حرف مستقیمی را بیان کند، سیاست را به نقد میگیرد و به مخاطب هوشمند تصویری ارائه میدهد؛ از بلایی که سیاستمداران شوروی برسر مردم و جوامع تحتتسلطشان آوردهاند.