غلامرضا آزادی، كارگردان فیلم «سندباد و سارا» در گفتوگو با جامجم
دوره خالهسوسکه تمام شده!
هر چند بچههای نسل امروز بسیار متفاوت از نسل پدر و مادرانشان هستند و نشاندن آنها برای یك ساعت روی صندلی سینما كار بسیار سختی است، اما هنوز هم هستند كارگردانان خوش ذوقی كه میتوانند آنها را برای ساعتی در سالن سینما با اشتیاق نگه دارند. غلامرضا آزادی، فیلمساز دغدغه مند حوزه كودك و نوجوان است كه فیلم هایش تداعی كننده خاطرات رنگارنگ بیشتر ماست. او در جدیدترین فیلمش «سندباد و سارا» ماهها را صرف نگارش فیلمنامه و تعلیم بازیگری به بچههای بومی قشم كرده و امروز معتقد است فیلم سندباد و سارا را باید بر پرده بزرگ سینما دید، چرا كه ارزش دیده شدن دارد. این فیلم در حوزه سینمای كودك و نوجوان و با حال و هوایی امروزی و به روز ساخته شده. ما در این فیلم میبینیم سندباد بر اثر اتفاقاتی به ایران میآید و از زمان گذشته به جهان معاصر سفر میكند و همین اتفاق او را با حوادث گوناگونی مواجه میكند كه دیدنی است. گفتوگوی جامجم را با غلامرضا آزادی، كارگردان این فیلم از نظر میگذرانید.
اگر بخواهید داستان و پیرنگ فیلم سندباد و سارا را در چند جمله تعریف كنید، چه خواهید گفت؟
این بدیهی است كه بچههای ما باید با تاریخ و جغرافیا و تمام المانهای سرزمین خودشان آشنا شوند. سینما هم رسانه خیلی مهمی است كه میتواند در جهت ارتقای دانش و سرگرمكردن كودكان و البته بزرگسالان موثر باشد. فیلم سندباد و سارا از این جهت جالب است كه هم در زمان گذشته میگذرد و هم در زمان حال. جریان از این قرار است كه سندباد با كشتیهای آن زمان از بندری به بندر دیگر در حال حركت است و برای پیدا كردن آب شیرین وارد جزیرهای میشود. او در آن جزیره دزدیده میشود و باقی ماجرا كه در زمان حال میگذرد و برای بچهها بسیار جذاب است. این فیلم در جزیره قشم فیلمبرداری شده و سرزمینی را به لحاظ محیطی به ما نشان میدهد كه تا به حال كمتر دیده شده. بچهها با دیدن این فیلم ضمن سایر نتیجهگیریهایی كه میكنند با گوشهای از جغرافیای كشورشان هم آشنا میشوند.
به عنوان یكی از فعالان حوزه كودك و نوجوان و با توجه به اینكه این سینما مانند دهه 60 و 70 رونق آنچنانی ندارند، چرا هنوز دغدغه فعالیت در این حوزه را دارید؟
هر هنرمند باید هدفی در زندگیاش داشته باشد. من تاجر سینما نیستم. من یك فیلمساز متعهد در حوزه كودك و نوجوان هستم. وقتی بعد از 25-20 سال جوانانی كه سالها پیش ادره شاپرك هاب را دیده اند به دیدن ما میآیند و به ما میگویند كه از آن فیلم راه و روش زندگی را آموخته اند برای من بسیار ارزشمند است. برای من چه میماند جز اینكه سهمی در خاطرات شیرین كودكان داشته باشم. من در این حوزه میمانم و این راه را ادامه خواهم داد و جالب است بدانید فیلم بعدیام هم درباره آرش كمانگیر است.
پس علاقه زیادی به اسطورههای كهن ایرانی و افسانهها دارید؟
تاریخ هم مثل خیلی چیزهای دیگر در این كشور فراموش شده و نادیده انگاشته میشود. من دوست دارم این تاریخ را زنده نگه دارم و حتی اگر گوشههایی از آن را نشان دهم تعهد خودم را انجام دادهام. هیچ ایرادی ندارد اگر سینما ضمن سرگرمی، مسائل تاریخی و آموزشی را هم در برگیرد. این درست مثل این است كه شما در حین صحبت كردن بیتی شعر بخوانید. این بیت شعر به شیوایی و بهتر تفهیم كردن كلام شما كمك میكند و مخاطبتان را راضیتر نگه میدارد. اسندباد و ساراب هم در عین اینكه فانتزی است، تاریخ دارد.
از انتخاب بازیگران فیلمتان بگویید؟
من در تمام فیلم هایم از كودكان بااستعدادی كه به نوعی خودم پرورش دادهام استفاده كردم. پسرم سپهر آزادی كه الان دیگر برای خودش جوانی شده در كودكی بازیگری میكرد و فكر میكنم خیلیها او را به یاد داشته باشند. من همانطور كه پسر خودم را در بازیگری راهنمایی میكردم كودكانی هم كه الان سر كار میآورم راهنمایی میكنم. در فیلم هایم بچههای بااستعداد را انتخاب میكنم و آموزش میدهم و این كار البته كه سخت است ولی نتیجه كار وقتی رضایتبخش میشود، خستگی را از تن آدم بیرون میآورد. مهم نیست تاجران سینما چه نظری دارند یا سینماداران فیلم را به نمایش نمیگذارند، مهم این است كه روش من در فیلمسازی این است و به آن معتقدم.
چطور شد از بازیگران شناختهشدهای مثل مهدی امینی خواه و شهرام لاسنی در فیلمتان استفاده كردید؟
من آقای شهرام لاسمی، معروف به قلقلی را به فیلمم دعوت كردم. شخصیت قلقلی با اینكه تقریبا فراموش شده بود، اما من دوستش داشتم و دارم. همچنین مهدی امینی خواه، بازیگر معروف تلویزیون و سینماست كه من نقشی كه میخواستم را در چهره ایشان دیدم كه به خوبی هم از پس آن برآمد و برای بچهها فانتزی سازی كردند. خوشبختانه تمام بازیگران و عوامل فیلم حرفهای بودند. من حتی از بچههای بومی جزیره قشم هم در این كار استفاده كردم و تعلیمشان دادم كه بسیار عالی ظاهر شدند.
دنیای بچههای امروز خیلی متفاوت با كودكان نسلهای گذشته شده است، دهه 60 فضای مجازی تا این اندازه همهگیر نشده بود و حتی فناوری رایانهای هم تا این اندازه پیشرفت نكرده بود. از طرف دیگر آثار سینمای كودك جهان هم به راحتی امروز در دسترس كودكان قرار نمیگرفت و شاید بتوان گفت كودكان دیروز با انواع و اقسام دادههای جدید و به روز آشنا نبودند و سطح سلیقه و توقعشان پایینتر بود. این تغییر و تحولات چقدر كار كارگردانهایی مثل شما را كه میخواهند در این فضا فیلم كودك بسازند دشوارتر میكند؟
دیگر دوره قصههای خاله سوسكه تمام شده. من در كارم همیشه سعی میكنم نوآوری داشته باشم و كودك درونم كماكان كودك است. سندباد و سارا از فناوری روز برخوردار است و قطعا به لحاظ تكنیك و محتوا برتر از فیلمهای دهههای گذشته است. ضمن این كه مخالف فیلمهای به اصطلاح امروزی هستم كه بچهها را بلند پرواز بار میآورد و سینما را صرفا مایه تجارت قرار میدهد. متاسفانه سواد در سینما وجود ندارد و بیسوادی بیداد میكند. من خودم استاد دانشگاه هستم و میبینم حتی در قشر فرهیخته هم كهنهپرستی رواج دارد. سندباد و سارا فیلم نویی است كه موافقان و مخالفان خودش را دارد، اما من در این كار با توجه به زمانی كه در آن قرار داریم نوآوریهایی انجام دادم و از نتیجهاش راضی هستم.
باتوجه به این كه در آستانه جشنواره فیلم فجر قرار داریم از زمان اكران فیلمتان راضی هستید؟
ما در این مافیای اكران تمام تلاشمان را میكنیم فقط فیلممان اكران شود. با این كه پخشكننده فیلم من (موسسه سینمایی راه عرفان و شخص آقای محسن مسافرچی) یك دلسوز سینمای كودك است، اما مافیای اكران به قدری قوی است كه در همین فصل كه به فصل مرده اكران معروف است، خوشحالیم فیلم مان به اكران رسیده. ملت ما خبر ندارند ما چه مبارزهای برای پخش فیلم میكنیم. سینمای ایران در دهه 60 و 70 سینمای پاك و خوبی بود، اما آدمها و پولهایی وارد این سینما شدند كه نظام این سینما را به هم زدند. سینما هنر بوده، اما الان شده تجارت و دلالی. عموم آدمهایی كه در سینمای امروز موفق هستند بیشتر تاجر و دلال هستند تا هنرمند. زالو صفتهایی در این سینما خوابیده اند كه شیره هنر این مملكت را میمكند. گاهی خجالت میكشم میبینم در سینمای كشورم بعضا فیلمهایی روی پرده میرود كه شرمآور است. من برای این سینما متاسف هستم. متاسفم كه یك خانواده نمیتواند یك فیلم را راحت در سالن سینما تماشا كند. چند وقت پیش یكی از مسؤولان سینما را دیدم كه قسم میخورد با دخترش به سینما رفته و در همان ده دقیقه اول از سالن خارج شده، بنابراین در چنین شرایطی من همین كه توانستم فیلمی برای بچهها و خانواده بسازم و به اكران برسانم، خوشحالم.
چه توصیه یا پیشنهادی برای تماشاگران كودك و نوجوانی كه هنوز به هر دلیلی فیلم را ندیدهاند، دارید؟
توصیه میكنم سندباد و سارا را حداقل یكبار ببینند. ما در این فیلم به جاهای ناشناختهای از قشم رفتیم كه كودكان مان را با جغرافیای آنجا آشنا كنیم. در واقع برای بچههای این سرزمین ارزش و اهمیتی را كه درخورشان است قائل شدیم. سندباد و سارا بچهها را وادار به تفكر میكنـــــــــــــد كه ارزش دیدهشدن را دارد.