شرح 11 روز اسارت
مرضیه هاشمی در مصاحبهای اختصاصی با شبكه پرستی وی در خصوص نحوه دستگیری و اتفاقاتی كه برای وی در زندان آمریكا افتاده، این چنین توضیح داد:چند سال پیش مستندی را در رابطه با قتل مایكل براون، نوجوان سپاهپوستی كه توسط نیروهای پلیس آمریكا در فرگوسن كشته شد، ساختم و در این سفر قصد داشتم تا باری دیگر به فرگوسن و همچنین سنت لوئیس بروم تا ببینم بعد از آن اتفاق و اعتراضات مردم، اوضاع چه تغییری كرده است. همچنین، برخیها نیز به من گفته بودند كه فعالان و افرادی كه درگیر قتل مایكل براون بودند، كشته شدند. از این رو، قصد داشتم مستندی را در این رابطه تولید كنم. پس از اتمام مراحل تصویربرداری و در حالی كه از فرودگاه سنت لوئیس قصد بازگشت به دنور را داشتم تا از فرزند و نوه خود دیدن كنم و پس از چند روز ماندن در دنور، به تهران برگردم نیروهای امنیتی فرودگاه و پلیس افبیآی به من گفتند دستور بازداشت من را دارند و ظرف چند ثانیه، به من دستبند زدند. در آن لحظه فقط گفتم كه آیا پسرم هم بازداشت است؟ آنها گفتند نه؛ فورا به رضا گفتم كه سوار هواپیما شو و به دنور برگرد. اما این اتفاق نیفتاد و پلیس افبیآی او را به واشنگتن منتقل كردند.
مرضیه هاشمی در ادامه افزود: من آن شب را در سنت لوئیس ماندم و روز بعد من را به مقر افبیآی در واشنگتن منتقل كردند. آنها به من میگفتند كه متهم به هیچ جرمی نیستم اما با این حال، آزمایش DNA از من گرفته شد وعلیرغم اعتراضم برای ممانعت از این كار، به من میگفتند كه هركسی كه به این مركز منتقل میشود، حتما میبایست آزمایش DNA دهد.
مجری شبكه پرس تی وی گفت: پس از آن به زندان مركزی در واشنگتندی سی منتقل شدم. البته باید این را هم بگویم كه در تمامی این مراحل به من دستبند و پابند زده بودند. در زندان مركزی، به من گفتند كه باید مورد تفتیش بدنی قرار بگیرم و باید روسریام را بردارم، اما از آن جایی كه یك زن مسلمان هستم و به حجاب پایبندم نسبت به این مساله اعتراض كردم و به آنها گفتم كه این كار شما غیرقانونی است و باید پوشش مناسبی را با توجه به مذهب خود اتخاذ كنم. اما مامور زندان كه یك زن هم بود، به من گفت باید روسریام را از سرم بردارم و به زور روسری را از سرم برداشتند. پس از تفتیش بدنی، من را به یك سلول سرد و تاریك انتقال دادند. در این سلول، تشكی بر روی تخت وجود نداشت و تختی با میلههای آهنی بود. دستشویی و حمام نیز در وسط سلول تعبیه شده بود. خوشبختانه هیچ فرد دیگری به همراه من در آن سلول نبود.
هاشمی ادامه داد: بسیاری از نیروهای امنیتی زندان، مرد بودند و مدام در زندان در حال رفت و آمد بودند و از آن جایی كه حمام در وسط سلول قرار داشت و زندانبانها نیز به راحتی میتوانستند داخل آن را ببیند، حتی امكان استفاده از حمام هم وجود نداشت. صبح روز بعد، من را بیدار كردند و گفتند كه باید به دادگاه برویم. من با دستبند و پابند با یك وَن به دادگاه منتقل شدم. در واقع، با من همانند یك مجرم رفتار شد. وقتی به دادگاه رسیدیم، به من گفتند كه آسانسور خراب است و باید از پلهها بالابرویم تا به اتاق مورد نظر برسیم. این در حالی بود كه پاهای من با پابند بسته شده بود و وادارم كردند تا با همین وضعیت، پلهها را بالا بروم.