مردی كه شادی را با خودش میآورد
خانم فاطمه بلوریكاشانی، همسر شهید مصطفی احمدیروشن بهتازگی گفتوگویی را با پایگاه «ریحانه» انجام داده و در آن پیرامون سبك زندگی شهید صحبت كرده است. برشی از این گفتوگو را برایتان انتخاب كردهایم.
كاشانی: در مورد زندگی شخصی شهید احمدیروشن چند نكته را میتوانم بگویم. ایشان
چند ویژگی خیلی برجسته داشتند؛ آدمی بسیار شوخطبع و پرانرژی و خندان بودند، این روحیه را در محل كار و منزل هم داشتند. در طول زندگی مشتركم با شهید، شاید فقط یكی دو بار متوجه سختی كار ایشان شدم؛ آن هم از در فكر فرورفتن ایشان بود که متوجه میشدم شاید مشكلی وجود دارد. این در حالی بود كه استرس و فشار كاری بسیار بالایی در محل كار ایشان وجود داشت.
ایشان هیچوقت مشكلات را وارد منزل نمیكردند. زمانی كه تعداد زیادی از دستگاهها در اثر ویروس استاكسنت از بین رفته بود، من به عنوان همسر ایشان، اصلا متوجه چنین مشكلی نشدم و تازه بعد از شهادتشان متوجه شدم كه چه بحران و استرس زیادی به ایشان و مجموعه كاریشان وارد شده بود. در منزل رفتارشان با بنده، فرزندشان، پدر و مادرشان و هر كسی با ایشان تعامل داشت، خیلی شاد بود. به قول یكی از دوستانشان، ایشان وارد هر جمعی كه میشدند، شادی را با خودشان میآورد.
آدم بسیار مهربانی بود. هروقت فقیر یا كسی را كه مشكلی داشت، میدید، گریه میكرد و بسیار متأثر میشد. اما در محیط كار، روحیهای بسیار قَدَر، محكم و راسخ داشت. میتوان گفت تمام شهدا جمع اضداد هستند.
ایشان همچنین توجه ویژهای به خانواده داشتند. حتی وقتی در ساعتهای پایانی شب به منزل میآمد، باز هم حاضر بود من و پسرشان را به گردش ببرد. بعضی جمعهها هم كه در منزل بود، واقعا این حس را داشتم كه ایشان سعی میكردند این كمبود حضور را جبران كنند.
رابطهشان با همسر، فرزند، پدر و مادر، هر كدام در نوع خود عالی بود. مسائل را اصلا با همدیگر قاطی نمیكرد. احترام زیادی به همسر و پدر و مادرشان میگذاشت و میتوانم بگویم كه یك مرد تمامعیار و كامل در محیط خانواده بود.
كاشانی: در مورد زندگی شخصی شهید احمدیروشن چند نكته را میتوانم بگویم. ایشان
چند ویژگی خیلی برجسته داشتند؛ آدمی بسیار شوخطبع و پرانرژی و خندان بودند، این روحیه را در محل كار و منزل هم داشتند. در طول زندگی مشتركم با شهید، شاید فقط یكی دو بار متوجه سختی كار ایشان شدم؛ آن هم از در فكر فرورفتن ایشان بود که متوجه میشدم شاید مشكلی وجود دارد. این در حالی بود كه استرس و فشار كاری بسیار بالایی در محل كار ایشان وجود داشت.
ایشان هیچوقت مشكلات را وارد منزل نمیكردند. زمانی كه تعداد زیادی از دستگاهها در اثر ویروس استاكسنت از بین رفته بود، من به عنوان همسر ایشان، اصلا متوجه چنین مشكلی نشدم و تازه بعد از شهادتشان متوجه شدم كه چه بحران و استرس زیادی به ایشان و مجموعه كاریشان وارد شده بود. در منزل رفتارشان با بنده، فرزندشان، پدر و مادرشان و هر كسی با ایشان تعامل داشت، خیلی شاد بود. به قول یكی از دوستانشان، ایشان وارد هر جمعی كه میشدند، شادی را با خودشان میآورد.
آدم بسیار مهربانی بود. هروقت فقیر یا كسی را كه مشكلی داشت، میدید، گریه میكرد و بسیار متأثر میشد. اما در محیط كار، روحیهای بسیار قَدَر، محكم و راسخ داشت. میتوان گفت تمام شهدا جمع اضداد هستند.
ایشان همچنین توجه ویژهای به خانواده داشتند. حتی وقتی در ساعتهای پایانی شب به منزل میآمد، باز هم حاضر بود من و پسرشان را به گردش ببرد. بعضی جمعهها هم كه در منزل بود، واقعا این حس را داشتم كه ایشان سعی میكردند این كمبود حضور را جبران كنند.
رابطهشان با همسر، فرزند، پدر و مادر، هر كدام در نوع خود عالی بود. مسائل را اصلا با همدیگر قاطی نمیكرد. احترام زیادی به همسر و پدر و مادرشان میگذاشت و میتوانم بگویم كه یك مرد تمامعیار و كامل در محیط خانواده بود.