جهادگران سفید پوش

چند پزشك جوان، کار و زندگی‌شان در شهر را تعطیل کرده‌اند و راهی روستاهای محروم شده‌اند

جهادگران سفید پوش

زمستان و تابستان برای گروه‌های جهادی فرقی ندارد، آنها برای برداشتن باری از دوش ساكنان مناطق محروم چند سالی است به قول معروف، پاشنه كفش‌هایشان را ور كشیده‌اند و دانشجویان و دانش‌آموزان زیادی در قالب گروه‌های جهادی برای حل و فصل مشكلات مناطق محروم تلاش می‌كنند. گروه‌های جهادی اما محدود به دانشجویان و دانش‌آموزان نمی‌شود، گروه‌های تخصصی زیادی نیز شال و كلاه می‌كنند و خود را به مناطق محروم می‌رسانند. یكی از این گروه‌های تخصصی، پزشكان هستند. آنها با روپوش‌های سفیدشان در مناطق محروم برای حل مشكلات بهداشت و درمان مناطق محروم سنگ تمام می‌گذارند. دراین گزارش با چند پزشك جهادی با سابقه درباره تجربیاتشان از این سفرهای جهادی حرف زدیم.

فاطمه محمدبیگی، پزشك عمومی و دبیر بنیاد عفاف و حجاب استان قزوین است. او ده سالی است با گروه‌های جهادی همراه شده، درست از زمانی كه دانشجو بوده. محمدبیگی می‌گوید که عموما دانشجوهای رشته پزشكی سرشان خیلی شلوغ است و به كارهای متفرقه نمی‌رسند. «اما من هم درس می‌خواندم و هم به اردوی جهادی می‌رفتم».
محمد‌بیگی در دوران دانشجویی ازدواج كرد و خیلی زود صاحب فرزند شد، اما این شرایط سبب نشد او در اردوهای جهادی شركت نكند.
این روزها نیز كه محمد‌بیگی سه فرزند دارد و به‌جز نقش مادری، باید به بیمارانش هم برسد، كار داوطلبانه را فراموش نكرده است: «طوری برنامه‌ریزی می‌كنیم كه به همراه خانواده به اردوی جهادی برویم.» به همین دلیل است كه محمدبیگی تابستان‌ها و ایام عید را برای اردوی جهادی انتخاب می‌كند. به قول خودش، نزدیك عید كه می‌شود بچه‌هایش می‌پرسند: «امسال اردوی جهادی كجا می‌رویم؟» او درباره همراهی خانواده‌اش می‌گوید: «به چند دلیل دوست دارم كه خانواده با من همراه باشند. من دو پسر ۴ و ۱۳ ساله و یك دختر ۸ ساله دارم. دوست دارم كه خانواده با من باشند تا بتوانم نقش مادری را هم ایفا كنم.» این اما تنها دلیلی نیست كه محمدبیگی اعضای خانواده‌اش را با خود همراه می‌كند. او دوست دارد كه بچه‌هایش خدمت به مردم را یاد بگیرند و با این كه در رفاه زندگی می‌كنند، با محرومیت آشنا شوند.
وابستگی به جهاد 
 خاص‌ترین خاطرات محمدبیگی از اردوهای جهادی به زلزله كرمانشاه و بم برمی‌گردد. دی ۸۲ درست زمانی كه زلزله بم به وقوع پیوست، محمدبیگی دانشجوی پزشكی بود و این حادثه به اولین تجربه سفر جهادی‌اش بدل شد. تجربه امدادرسانی در زلزله بم، برای زلزله كرمانشاه به كمكش آمد. همین تجربه باعث شد كه در كمتر از ۱۸ ساعت بعد از وقوع زلزله، او و گروهش خود را به منطقه برسانند. مأموریتی كه از نظر محمدبیگی خیلی سخت بود: «من مسؤول تیم پزشكی استان قزوین بودم. آن زمان هنوز پس لرزه‌ها ادامه داشت به همین دلیل برقراری امنیت همكارانم را نیز به عهده داشتم.» استرس امنیت جانی آنها و امدادرسانی هم‌زمان، كار را سخت كرده بود. به گفته خانم جهادگر، زلزله كرمانشاه شبیه به زمان جنگ بود. در بسیاری از مواقع امدادرسانی و همدردی با هموطنان باید هم‌زمان انجام می‌شد.
 محمدبیگی امروز دوره‌های تخصصی پیشرفته طب سنتی را می‌گذراند و یكی دو سال دیگر مدرك تخصصش را می‌گیرد و در قالب متخصص همچنان خدمات‌رسانی می‌كند. او می‌گوید:‌ «به ارائه خدمات به مردم‌معتاد شده‌ام. كارهای جهادی، احساس لذت خاص و عمیقی را در من ایجاد می‌كند كه باعث وابسته شدنم به این كار شده است.»
حل مشکل از ریشه
حسن اسماعیلی 34 ساله، پزشك عمومی است و ده سالی می‌شود كه با جهادگران همراه است. او هم مانند بسیاری از همكارانش از زمان دانشجویی فعالیت در اردوهای جهادی را شروع كرد و بعد از فارغ‌التحصیلی با وجود داشتن دو فرزند به مناطق محروم می‌رود. به قول خودش اگر همسرش از دوقلوهایش نگه‌داری نمی‌كرد، او نمی‌توانست در مناطق حاضر شود.
 اولین سفر جهادی اسماعیلی به شهرستان فاروج، دهستان سنگر استان خراسان جنوبی بود. منطقه‌ای كه به گفته اسماعیلی، نه آب شرب سالم و نه راه و جاده مناسبی برای رفت‌وآمد داشت. همان زمان، گروه اسماعیلی در چهار روستا كار را شروع می‌كند. اسماعیلی می‌گوید:‌ «به خاطر نبود آب سالم، مردم از حوضچه‌های خاكی، آب موردنیاز خود را تهیه می‌كردند. حوضچه‌هایی پر از انگل كه دام هم از آن استفاده می‌كرد. همه این‌ها باعث شده بود بیشتر مردم مشكلات شایع عفونی داشته باشند. اسهال خونی، عفونت مجاری ادراری و بیماری‌های حاد زنان از مشكلاتی است كه تقریبا همه مردم این دهستان به آن دچار شده بودند.» اسماعیلی و گروهش می‌بینند تا زمانی كه مشكلات آب شرب منطقه حل نشود، نمی‌توان درمان را شروع كرد. همین باعث می‌شود كه برای حل و فصل معضلات آنها دست به كار شوند و مشكلات را از زیرساخت درست كنند. 
خدمات بهداشتی -عمرانی 
 گروه‌های عمرانی برای كمك اهالی روستا وارد عمل می‌شوند. آبرسانی به روستاهای این دهستان و روستاهای اطراف انجام می‌شود. گروه‌های عمرانی لوله‌كشی تا داخل منازل برای ۲۸روستا را انجام می‌دهند. حالا بعد از گذشت سه، چهار سال از آن روزها اسماعیلی می‌گوید بیماری‌های مناطق آن نواحی تغییر كرده است:‌ «حالا جنس بیماری‌های آنها شبیه به مردم شهری شده است. مردم آنجا حالا فشار خون و كمردرد دارند.» این تنها خدمات‌رسانی نیست كه اسماعیلی و گروهش انجام می‌دهند. آنها به هر منطقه محرومی كه وارد می‌شوند، به‌جز درمان بیماری‌ها به فكر رفاه مردم آن ناحیه هم هستند. برق‌رسانی به یك روستا، اشتغالزایی برای صد خانواده، احداث دو واحد دامداری، ساخت سه مدرسه سه كلاسه و شش كلاسه، ساخت پنج مسجد و حسینیه، نوسازی 50 مدرسه، ساخت چند كیلومتر كانال بتنی كشاورزی و استخر ذخیره آب، ساخت پنج واحد مسكن روستایی برای افراد نیازمند، ایجاد مهاجرت معكوس برای ۲۳روستا، ویزیت ده هزار نفر بیمار، برگزاری غربالگری بیماری‌های فشارخون و دیابت، ویزیت و درمان رایگان بیماری‌های دامی برای 60 روستا و برگزاری دوره‌های علمی دامداری از كارهایی است كه تیم پزشكی و عمرانی كه او با آنها در ارتباط است، انجام داده‌اند. اسماعیلی می‌گوید یكی از كارهای مهمی كه در منطقه دهستان سنگر انجام داده‌اند، جلب حمایت و مشاركت مردمی است: حالا دیگر خود مردم نیازهای روستایشان را تأمین می‌كنند. اگر نیاز باشد تا مسجدی ساخته شود، این خود مردم هستند كه كار می‌كنند. ما فقط از آنها حمایت می‌كنیم و كارهای پشتیبانی را انجام می‌دهیم.
 پزشكان جهادی روپوش سفید می‌پوشند و به مناطق محروم می‌روند تا به قسم بقراطشان عمل كنند و دردی از دردهای مردم محروم را التیام دهند.