نگاهی به وضعیت قانون حق مالكیت فكری در ایران
فرهنگ مقدم بر قانون
ایران تازه چند سالی است كه از قحطی وحشتناكی كه گریبانش را گرفته، بیرون آمده است، قحطیای كه بسیاری از مورخان تلفاتش را بیش از حمله مغول دانستهاند و به گواه برخی منابع تاریخی یك دهم جمعیت ایران تلف شدهاند، اما در حوالی همان سالهاست كه در شهر سرسبز برن سوئیس كنوانسیونی منعقد میشود كه قرار است بر اساس آن حق مالكیت فكری و معنوی خالقان آثار ادبی و هنری لحاظ شود! تضاد عجیبی است.
بعد از گذشت بیش از 130 سال از آن روزها هنوز هم نام ایران در میان
۱۶۵ كشوری كه به عضویت این كنوانسیون درآمدهاند، دیده نمیشود. مدتهاست كه مشكل كپیرایت یا همان حق انحصاری مالكیت فكری در ایران اجرا نمیشود، فیلمهای روز سینمای جهان كنار پیادهروها ردیف میشود، ترجمه كتابهای روز توسط ناشران مختلف بدون حق كپیرایت پشت پیشخوان فروشگاهها به نمایش در میآید و لینك دانلود موسیقیهای تازه هم
به راحتی در فضای مجازی دست به دست میشود. این داستان البته تا بخشهای عجیبتری هم پیش میرود تا جایی مثل افتتاح نمایشگاه نقاشی تهمینه میلانی كه از قضا همگی آثار كپی ناشیانهای از یك نقاش مشهور فرنگی است.
وقتی هم كه خانم كارگردان مورد انتقاد
قرار میگیرد، بحث توارد را پیش میكشد و اتفاقا شاكی است كه چرا به او نقد وارد كردهاند. همه این اتفاقات یك نقطه اشتراك پررنگ دارند و آن هم همان قانون كپی رایت است. موسیقی در این میان حوزه پر چالشتری است، چرا كه با هزینهای به مراتب كمتر قابل كپی كردن است، این اتفاق آنقدر در میان اهالی موسیقی رایج بوده كه حتی شبه ژانری پدید آمده است. به این شكل كه روی آهنگهای ناشناخته عربی و تركی و یونانی شعری فارسی قرار بدهید و آن را به نام خودتان منتشر كنید.
آن سوی دیگر مشكل كپی رایت در حوزه موسیقی، انتشار بدون اجازه خالق اثر است. یعنی بدون آنكه اجازهای از خواننده و آهنگساز و البته شركت منتشركننده اثر بگیرید آن را در فضای مجازی قرار بدهید.
خلأ قانونی ماجرا ؟
البته اینطور نبوده كه مرجع قانونگذار در ایران بیتوجه از كنار این ماجرا بگذرد، بدیهی است كه قانون بخشی از این ماجراست و فرهنگ استفاده بخش مهمتری است كه باید توسط مردم محترم شمرده شود.
در اواخر سال 1348 در ایران كپیرایت تصویب و بعد از آن هم دو بار اصلاح شده است.
اما لازمالاجرا شدن این قانون همیشه با مسائلی روبهرو بوده و بهخصوص در حال حاضر كه پیشرفت فناوری شرایطی ایجاد میكند كه قوانین باید با این شرایط جدید و عرف روز تطبیق پیدا كند.
این تنها محل ورود قانون به این حوزه نبود و در سال 1389 هم قوه قضاییه با تشكیل یك سمینار این قوانین را بررسی كرد و به وزارت ارشاد ماموریت داد تا قوانین مدون مطابق با شرایط امروزی را (در گذشته ارائه آثار فقط به صورت كاست بوده است، اما امروزه اینترنت و ... رشد روز افزون دارد.)
به صورت یك لایحه برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه كند.
بسیاری معتقدند قانونگذاری در این وادی باید از سوی چند مرجع صورت بگیرد. به این مفهوم كه وزارت ارشاد، صدا و سیما و كمیسیون فرهنگی مجلس قوانینی مانند قوانین راهنمایی و رانندگی را وضع كنند تا با اعمال سختگیرانه آن از هنرمندان عرصه موسیقی حمایت شود و هنرمند و تهیهكننده مطمئن شوند كه هزینههایی كه برای تهیه آلبوم صرف كردهاند بازگشت دارد و متضرر نمیشوند. در كنار این نگاه اما نگاه دیگری هم وجود دارد كه فرهنگسازی را مقدم بر قانونگذاری در این وادی
میداند.
این نگاه مبتنی بر این است كه اگر ما در فرهنگ اسلامی - ایرانی به كودكان خود آموزش میدهیم كه اگر روی زمین پولی را دید دست نزد و رد شود، بدون اجازه دست در جیب دیگران نكند و به طور كل به حقوق مادی و معنوی دیگران تجاوز و دزدی نكند پس میتوانیم به كودكان خود این آموزش را هم بدهیم كه كپی كردن یك اثر هم تجاوز به حقوق دیگران و به همان اندازه قبیح و به نوعی دزدی محسوب میشود.
بعد از گذشت بیش از 130 سال از آن روزها هنوز هم نام ایران در میان
۱۶۵ كشوری كه به عضویت این كنوانسیون درآمدهاند، دیده نمیشود. مدتهاست كه مشكل كپیرایت یا همان حق انحصاری مالكیت فكری در ایران اجرا نمیشود، فیلمهای روز سینمای جهان كنار پیادهروها ردیف میشود، ترجمه كتابهای روز توسط ناشران مختلف بدون حق كپیرایت پشت پیشخوان فروشگاهها به نمایش در میآید و لینك دانلود موسیقیهای تازه هم
به راحتی در فضای مجازی دست به دست میشود. این داستان البته تا بخشهای عجیبتری هم پیش میرود تا جایی مثل افتتاح نمایشگاه نقاشی تهمینه میلانی كه از قضا همگی آثار كپی ناشیانهای از یك نقاش مشهور فرنگی است.
وقتی هم كه خانم كارگردان مورد انتقاد
قرار میگیرد، بحث توارد را پیش میكشد و اتفاقا شاكی است كه چرا به او نقد وارد كردهاند. همه این اتفاقات یك نقطه اشتراك پررنگ دارند و آن هم همان قانون كپی رایت است. موسیقی در این میان حوزه پر چالشتری است، چرا كه با هزینهای به مراتب كمتر قابل كپی كردن است، این اتفاق آنقدر در میان اهالی موسیقی رایج بوده كه حتی شبه ژانری پدید آمده است. به این شكل كه روی آهنگهای ناشناخته عربی و تركی و یونانی شعری فارسی قرار بدهید و آن را به نام خودتان منتشر كنید.
آن سوی دیگر مشكل كپی رایت در حوزه موسیقی، انتشار بدون اجازه خالق اثر است. یعنی بدون آنكه اجازهای از خواننده و آهنگساز و البته شركت منتشركننده اثر بگیرید آن را در فضای مجازی قرار بدهید.
خلأ قانونی ماجرا ؟
البته اینطور نبوده كه مرجع قانونگذار در ایران بیتوجه از كنار این ماجرا بگذرد، بدیهی است كه قانون بخشی از این ماجراست و فرهنگ استفاده بخش مهمتری است كه باید توسط مردم محترم شمرده شود.
در اواخر سال 1348 در ایران كپیرایت تصویب و بعد از آن هم دو بار اصلاح شده است.
اما لازمالاجرا شدن این قانون همیشه با مسائلی روبهرو بوده و بهخصوص در حال حاضر كه پیشرفت فناوری شرایطی ایجاد میكند كه قوانین باید با این شرایط جدید و عرف روز تطبیق پیدا كند.
این تنها محل ورود قانون به این حوزه نبود و در سال 1389 هم قوه قضاییه با تشكیل یك سمینار این قوانین را بررسی كرد و به وزارت ارشاد ماموریت داد تا قوانین مدون مطابق با شرایط امروزی را (در گذشته ارائه آثار فقط به صورت كاست بوده است، اما امروزه اینترنت و ... رشد روز افزون دارد.)
به صورت یك لایحه برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه كند.
بسیاری معتقدند قانونگذاری در این وادی باید از سوی چند مرجع صورت بگیرد. به این مفهوم كه وزارت ارشاد، صدا و سیما و كمیسیون فرهنگی مجلس قوانینی مانند قوانین راهنمایی و رانندگی را وضع كنند تا با اعمال سختگیرانه آن از هنرمندان عرصه موسیقی حمایت شود و هنرمند و تهیهكننده مطمئن شوند كه هزینههایی كه برای تهیه آلبوم صرف كردهاند بازگشت دارد و متضرر نمیشوند. در كنار این نگاه اما نگاه دیگری هم وجود دارد كه فرهنگسازی را مقدم بر قانونگذاری در این وادی
میداند.
این نگاه مبتنی بر این است كه اگر ما در فرهنگ اسلامی - ایرانی به كودكان خود آموزش میدهیم كه اگر روی زمین پولی را دید دست نزد و رد شود، بدون اجازه دست در جیب دیگران نكند و به طور كل به حقوق مادی و معنوی دیگران تجاوز و دزدی نكند پس میتوانیم به كودكان خود این آموزش را هم بدهیم كه كپی كردن یك اثر هم تجاوز به حقوق دیگران و به همان اندازه قبیح و به نوعی دزدی محسوب میشود.