مرد جوانی كه كارش را با فروش چای زغالی در كنار خیابان آغاز كرده، حالا صاحب یك رستوران است
از املت کنار خیابان تا آش رشته روی پشتبام!
این روزها همه از شرایط بد اقتصادی گله دارند و راهاندازی یك كسب و كار تازه را واقعا سخت میدانند. شكی در این نیست كه هزینهها بالاست و در بسیاری از موارد اگر شخص برنامه درستی نداشته باشد
به قول معروف زمین میخورد؛ زمین خوردنی كه شاید انرژی زیادی از افراد بگیرد، اما كم نیستند افراد با ارادهای كه از شكستهایشان بهموقع درس گرفتهاند. سرگذشت علی سوگندی سوژه گزارش امروز ما هم به همین شكل است. این جوان نیشابوری بعد از چند بار ورشكستگی با وجود بدهیهای زیاد به فكر راه انداختن یك كسب و كار تازه افتاد؛ كسب و كاری كه اتفاقا خوب هم نتیجه داد. علی سوگندی متولد سال 69 است. او بعد از این كه دیپلمش را در رشته كامپیوتر گرفت، بر سر دوراهی ادامه تحصیل و داشتن یك شغل، ورود به بازار كار را انتخاب كرد. به این ترتیب كار كردن در یك مغازه فروش لوازم خانگی، انتخاب او شد.
همه چیز اولش خوب بود، تا این كه شرایط شغلی علی تغییر كرد. فروش اینترنتی وسایل خانه و گرانی روزبهروز لوازم خانگی، همه چیز را تحت تاثیر قرار داد. همین شد كه او با بدهی سنگین از شغلش خارج شد و از محل زندگیاش نیشابور، در جستوجوی شغل به مشهد رفت. در مشهد هم اقبال علی بلند نبود و شرایط آنطوری كه خودش میخواست پیش نرفت. همین شد كه دوباره به محل زندگیاش در نیشابور برگشت و از آنجا كه تنها كار خریدوفروش وسایل خانگی را بلد بود، دوباره مغازهای را اجاره و كارش را شروع كرد، اما همه چیز به خوبی پیش نرفت و او دوباره در كسب و كار شكست خورد.
استارت با 50 میلیون بدهی
علی، فروش وسایل خانگی را شروع كرد، او از همان اول میدانست با مشكلاتی كه در بازار وجود دارد، به احتمال زیاد در این كار موفق نمیشود؛ بنابراین بعد از اجاره مغازه فروش لوازم خانگی به فكر یك كسبوكار دیگر در كنار كارش میافتد. او با كمترین هزینه در كنار خیابان، درست روبهروی مغازه لوازم خانگی دو سه تا صندلی چید و بساط چای زغالی را علم كرد.
او میگوید: «سیزدهم مهرماه سال 95 بود كه من بساط كنار خیابان را شروع كردم.» دو ماه اول شروع كار، علی همزمان، هم به مشتریهایش لوازم خانگی میفروخت و هم چای زغالی به دستشان میداد و نیمرو برایشان میپخت. بعد از دو ماه كار كردن او با 50 میلیون بدهی، مغازه وسایل خانگی را میبندد و تصمیم میگیرد چای زغالی و املتش را بفروشد. تصمیمی كه البته ابتدای كار برایش آسان نبود. بسیاری از دوستانش مسخرهاش میكردند، اما علی به خودش اطمینان كرد: «این بار با آگاهی انتخاب كرده بودم. میدانستم بهزودی به نتیجه خواهم رسید. برای این كار برنامه داشتم.»
آشپز كارنابلد
شروع كار او هم جالب است. صندلیها، یخچال و سه ماهیتابهای كه با آنها كارش را شروع كرد، همه قرضی بودند. تنها خریدی كه آشپز داستان ما داشته50 هزار تومان ، آن هم یك منقل خوراك پزی است. بدتر از اینها اما این است كه او اصلا آشپزی بلد نبود. علی میگوید: «من آشپزی بلد نبودم اما غذای خوب و بد را از هم تشخیص میدادم و میدانستم غذای خوب باید چه مشخصاتی داشته باشد.» سوگندی البته میگوید كه برای غذای خوب درست كردن، از نكات ریزی که مادرش به او گفته استفاده كرده است. هرچند خودش دستور و روش طبخ خود را دارد و یواشیواش طعم و چاشنی را با آزمون و خطا كشف میكند. او البته برای رسیدن به دستور طبخش، از مشتریهایش هم كمك میگیرد: «مشتریها میتوانند غذاهایم را با طعم و مزهای كه دوست دارند، تجربه كنند.» همه طعمهایی كه مشتریها دوست دارند، اگر خوب باشد، در لیست غذا و دستور طبخ او قرار میگیرد. خودش میگوید گاهی
من هم به عنوان مشتری پشت میز مینشینم و سفارش میدهم و طعمی را كه دوست دارم از آشپز میخواهم. به نظر او با این كار یك تیر و دو نشان میزند. هم دستپخت و خدماترسانی نیروهایش را چك و هم یك غذای جدید كشف میكند.
12 نفر همكار
یك سال بعد، او اولین رستورانش را در پشتبام یك خانه راهاندازی میكند. رستورانی كه از نظر سوگندی اولین رستوران پشتبامی شهرش نیشابور است. رستورانی در ابعاد 300 متری. علی با همین فرمان جلو میرود و حالا 12 نفر هم در رستورانش كار میكنند. او همه اینها را مدیون مشتریهایش است و میگوید: «با اطمینانی كه مشتریهایم به من داشتند شکست نخوردم و توانستم موفق شوم.» او حالا به جز این كه كسب و كارش را توسعه داده است و برای دیگران هم اشتغالزایی كرده، فهرست غذاهایش را هم توسعه داده است. حالا در رستوران سوگندی به جز املت و چای زغالی، كشك بادمجان، آشرشته، قورمه، آش بلغور و دل و جگر هم پیدا میشود. او میگوید: «روزانه به طور متوسط 200 نفر مشتریام هستند.» دخل یك روز علی حالا به اندازه تمام دخل شش ماهش است، زمانی كه در كنار خیابان كار میكرد.
به قول معروف زمین میخورد؛ زمین خوردنی كه شاید انرژی زیادی از افراد بگیرد، اما كم نیستند افراد با ارادهای كه از شكستهایشان بهموقع درس گرفتهاند. سرگذشت علی سوگندی سوژه گزارش امروز ما هم به همین شكل است. این جوان نیشابوری بعد از چند بار ورشكستگی با وجود بدهیهای زیاد به فكر راه انداختن یك كسب و كار تازه افتاد؛ كسب و كاری كه اتفاقا خوب هم نتیجه داد. علی سوگندی متولد سال 69 است. او بعد از این كه دیپلمش را در رشته كامپیوتر گرفت، بر سر دوراهی ادامه تحصیل و داشتن یك شغل، ورود به بازار كار را انتخاب كرد. به این ترتیب كار كردن در یك مغازه فروش لوازم خانگی، انتخاب او شد.
همه چیز اولش خوب بود، تا این كه شرایط شغلی علی تغییر كرد. فروش اینترنتی وسایل خانه و گرانی روزبهروز لوازم خانگی، همه چیز را تحت تاثیر قرار داد. همین شد كه او با بدهی سنگین از شغلش خارج شد و از محل زندگیاش نیشابور، در جستوجوی شغل به مشهد رفت. در مشهد هم اقبال علی بلند نبود و شرایط آنطوری كه خودش میخواست پیش نرفت. همین شد كه دوباره به محل زندگیاش در نیشابور برگشت و از آنجا كه تنها كار خریدوفروش وسایل خانگی را بلد بود، دوباره مغازهای را اجاره و كارش را شروع كرد، اما همه چیز به خوبی پیش نرفت و او دوباره در كسب و كار شكست خورد.
استارت با 50 میلیون بدهی
علی، فروش وسایل خانگی را شروع كرد، او از همان اول میدانست با مشكلاتی كه در بازار وجود دارد، به احتمال زیاد در این كار موفق نمیشود؛ بنابراین بعد از اجاره مغازه فروش لوازم خانگی به فكر یك كسبوكار دیگر در كنار كارش میافتد. او با كمترین هزینه در كنار خیابان، درست روبهروی مغازه لوازم خانگی دو سه تا صندلی چید و بساط چای زغالی را علم كرد.
او میگوید: «سیزدهم مهرماه سال 95 بود كه من بساط كنار خیابان را شروع كردم.» دو ماه اول شروع كار، علی همزمان، هم به مشتریهایش لوازم خانگی میفروخت و هم چای زغالی به دستشان میداد و نیمرو برایشان میپخت. بعد از دو ماه كار كردن او با 50 میلیون بدهی، مغازه وسایل خانگی را میبندد و تصمیم میگیرد چای زغالی و املتش را بفروشد. تصمیمی كه البته ابتدای كار برایش آسان نبود. بسیاری از دوستانش مسخرهاش میكردند، اما علی به خودش اطمینان كرد: «این بار با آگاهی انتخاب كرده بودم. میدانستم بهزودی به نتیجه خواهم رسید. برای این كار برنامه داشتم.»
آشپز كارنابلد
شروع كار او هم جالب است. صندلیها، یخچال و سه ماهیتابهای كه با آنها كارش را شروع كرد، همه قرضی بودند. تنها خریدی كه آشپز داستان ما داشته50 هزار تومان ، آن هم یك منقل خوراك پزی است. بدتر از اینها اما این است كه او اصلا آشپزی بلد نبود. علی میگوید: «من آشپزی بلد نبودم اما غذای خوب و بد را از هم تشخیص میدادم و میدانستم غذای خوب باید چه مشخصاتی داشته باشد.» سوگندی البته میگوید كه برای غذای خوب درست كردن، از نكات ریزی که مادرش به او گفته استفاده كرده است. هرچند خودش دستور و روش طبخ خود را دارد و یواشیواش طعم و چاشنی را با آزمون و خطا كشف میكند. او البته برای رسیدن به دستور طبخش، از مشتریهایش هم كمك میگیرد: «مشتریها میتوانند غذاهایم را با طعم و مزهای كه دوست دارند، تجربه كنند.» همه طعمهایی كه مشتریها دوست دارند، اگر خوب باشد، در لیست غذا و دستور طبخ او قرار میگیرد. خودش میگوید گاهی
من هم به عنوان مشتری پشت میز مینشینم و سفارش میدهم و طعمی را كه دوست دارم از آشپز میخواهم. به نظر او با این كار یك تیر و دو نشان میزند. هم دستپخت و خدماترسانی نیروهایش را چك و هم یك غذای جدید كشف میكند.
12 نفر همكار
یك سال بعد، او اولین رستورانش را در پشتبام یك خانه راهاندازی میكند. رستورانی كه از نظر سوگندی اولین رستوران پشتبامی شهرش نیشابور است. رستورانی در ابعاد 300 متری. علی با همین فرمان جلو میرود و حالا 12 نفر هم در رستورانش كار میكنند. او همه اینها را مدیون مشتریهایش است و میگوید: «با اطمینانی كه مشتریهایم به من داشتند شکست نخوردم و توانستم موفق شوم.» او حالا به جز این كه كسب و كارش را توسعه داده است و برای دیگران هم اشتغالزایی كرده، فهرست غذاهایش را هم توسعه داده است. حالا در رستوران سوگندی به جز املت و چای زغالی، كشك بادمجان، آشرشته، قورمه، آش بلغور و دل و جگر هم پیدا میشود. او میگوید: «روزانه به طور متوسط 200 نفر مشتریام هستند.» دخل یك روز علی حالا به اندازه تمام دخل شش ماهش است، زمانی كه در كنار خیابان كار میكرد.