گفتندبهجایینمیرسی
درست است كه علی كارش را با برنامهریزی شروع و به خاطر همین هم خیلی زود در كارش پیشرفت كرد، اما همه چیز خوب پیش نرفت، در بسیاری از مواقع كسانی كه او را میشناختند، مسخرهاش میكردند. هر چند این چیزها برایش اهمیتی ندارد و به قول خودش هدف زندگیاش را مشخص كرده است.
اولین برخورد نامناسب هم اتفاقا هنگام فروش اولین املت او به وجود میآید. اولین املتی كه علی برای سه نفر از دوستانش درست كرده و خیلی هم خوشمزه بوده و حتی دوستان او از طعمش تعجب میكنند. اما آنها او را تشویق نمیكنند و یكی از آنها مسخرهاش میكند.
علی تأكید میكند: «به من گفتند كه با این جور كار كردن، نمیتوانی هیچ كاری از پیش ببری. من عصبانی شدم و گفتم كه سال بعد همین موقع رستوران خودم را راه میاندازم.» وعدهای كه اتفاقا عملی هم میشود. او یك سال بعد، درست در یکم آبان 96، اولین رستورانش را احداث میكند.
شبیه یك تجمع
از همان زمانی كه كسب و كارش را شروع كرد، تصمیم گرفت روش خاص خودش را در ارائه خدمات به مشتریهایش داشته باشد. صداقت اولین انتخاب اوست: «در ابتدای كارم، خیلی اشتباه داشتم. هر چه باشد من آشپزی بلد نبودم و اشتباهاتم خیلی زیاد بود اما طوری برخورد كردم كه به مشتریهایم برنخورد.» او صداقت و قبول اشتباه را سرلوحه كارش قرار میدهد. همین صداقت و روراستی با مشتری است كه به كارش آمد و باعث شد تا كارش رونق بگیرد. علی میگوید: «صداقتم همیشه باعث شده است تا امروز هیچ كدام از مشتریهایم از من صورت حساب نخواهند» چون به او و كارش اطمینان دارند.
سوگندی معتقد است كه بزرگترین سرمایهاش مشتریهایش هستند. مشتریهایی كه از شروع كار تا حالا كه او كسب و كار خود را دارد، با او همراه بودهاند. مشتریهایی كه اتفاقا روزبهروز زیاد هم میشوند. او میگوید: «یك روز صبح زود آمدم و دیدم كه مشتریهایم صف بستهاند تا من برایشان املت درست كنم و جلویشان چای آتشی بگذارم.» 20 نفر در صف و منتظر بودند تا او برایشان آشپزی كند. علی اما برای جوابگویی به این حجم مشتری، تجهیزات كافی نداشت. پنج تا املت سفارش گرفت و با یك منقل باید سفارشها را به دست مشتریهایش میرساند. همین باعث شد تا او هول شود.
دستپاچگی علی از یك طرف و تجمع مشتریها برایش دردسرساز میشود. او میگوید: «یك اداره دارایی كنار بساط من وجود داشت. مشتریهایم كه در پیادهرو بودند مأموران پلیس فكر كردند مردم تجمع كردهاند.» همین باعث شد كه بساطش یك روز جمع شود. این اولین دردسر كسبوكارش بود. دردسری كه كموبیش به خاطر شكل كارش وجود داشته و او همیشه به فكر حل آنها بوده است. مثلا شرایط مجوز گرفتن و انتخاب مكان مناسب برای ایجاد رستوران از دردسرهایی است كه از شروع كسب و كارش، در این دو سال با آن روبهرو بوده است.