لحظه «سال تحویل» را  تحویل بگیریم

گفت‌وگو با افشین علا ؛ شاعر و ترانه‌سرا

لحظه «سال تحویل» را تحویل بگیریم

 بچه ها سلام، صبح تان بخیر / حال و روزگارتان که خرم است؟...
بچه ها شما که خوابتان پر است / از خیال های خوب و رنگ رنگ
مثل قهرهای کودکانه پاک / مثل لحظه های آشتی قشنگ...
هر کدام تان که مهربان ترید / از صمیم دل مرا صدا کنید
اسم من که یادتان نرفته است / بچه ها برای من دعا کنید
آنچه خواندید، بخشی از یکی از شعرهای افشین علاست که برای بچه‌‌ها سروده است.شاعری که گلایه‌‌مند روزگار است.روزهایی که سپری می‌کند، چندان به مذاقش خوش نیست. او شاعر است و شاخک‌‌هایش تیز، حال و روز مردم کشورش را می‌بیند و اذیت می‌شود.از نداری هموطنانش اذیت می‌شود.از این که در آستانه سال نو، خیلی از مردم آنقدر ندارند که عیدشان را پر از چیزهای نو و تازه کنند، اذیت می‌شود. از کودکی به او آموخته‌اند، عید یعنی تازگی، طبیعت تازه می‌شود و نو پس بهتر است که آدم‌ها هم دلشان را تازه کنند و هم لباسشان هم گرد و غبار بروبند از خانه و لوازم خانه. اما افشین علا می‌گوید: این روزها مردم دیگر دل و دماغ ندارند که عید پرشوری داشته باشند.گرانی بیداد می‌‌کند. مردم زیادی به او مراجعه می‌کنند تا او به آنها کمک کند تا عید را بگذرانند.اما واقعیت این است که شاعری که کارش نوشتن است، چقدر می‌تواند به مردم کمک کند؟ 
​​​​​​​
مراقب روح لطیف بچه‌‌ها باشیم
این شاعر می‌گوید: تلاش می‌کنم فضای خانه و خانواده را شاد نگه دارم، سعی می‌کنیم مراقب بچه‌‌ها باشیم که در این شرایط دشوار، روح لطیفشان آسیب نبیند اما واقعیت این است که چگونه می‌‌توان شاد بود وقتی اطرافیانت و هموطنانت این همه با مشکلات معیشتی روبه رو هستند.من را به عنوان شاعر انقلاب می‌شناسند اما مدت‌‌هاست در خانه نشسته‌ام و مشغول نوشتن و تحقیق هستم.آنهایی که بر مسند فرهنگ نشسته‌اند و فرهنگ و هنر را به این روز انداخته‌‌اند برای امثال من جایی در نظر نگرفته‌ و نمی‌گیرند.چون ما معتقدیم که مردم ایران شریف‌تر و محترم ‌تر از این هستند که دچار منازعات سیاسی و پریشانی‌های اقتصادی شده و سال‌های زیادی با آنها درگیر شوند.
به عدالت علوی نیازمندیم
به علا می‌گویم در دهه شصت که کشور درگیر جنگ بود ، مشکلات خیلی بیشتر از امروز بود اما مردم تاب آوردند.شاید به این دلیل که عزت نفسشان بیشتر بود...
علا می‌گوید: دهه شصت جنگ بود، مشکلات زیاد بود، اوضاع اقتصادی کشور خوب نبود اما این‌همه اختلاس و دزدی هم نبود.مردم به یکدیگر و مسئولان اعتماد داشتند.به نظرم اگر فکری برای این اوضاع نشود،اوضاع کشور روز به روز بدتر می‌شود.انتشار اخبار این همه اختلاس روح و روان مردم را خسته و متلاشی کرده است.مردم بیشتر از این که از مشکلات اقتصادی رنج ببرند از رانت‌ها و ارقام بالای اختلاس رنج می‌برند.از عدم شایسته‌ سالاری رنج می‌برند.گاهی در یک خانواده چند جوان تحصیلکرده هست، اما همه بیکارند یا مشغول کارهایی هستند که ربطی به تحصیل و شایستگی آنها ندارد.اینها همه ما را اذیت می‌کند.
معدل مردم ایران در نجابت، تحمل و چشم و دل سیری، معدل خیلی خوبی است.اما فشارهای اقتصادی امروز آنقدر زیاد است که از تحمل مردم خارج است.قیمت‌ها را نگاه کنید و‌ آستانه به ستوه آمدن مردم را هم با آنها بسنجید.خیلی بیشتر از آستانه تحمل و ستوه مردم است.

لحظات شگفت‌انگیز سال تحویل 
از علا می‌خواهم به بانک ذهنی‌اش مراجعه کند و فارغ از مشکلات سالی که رو به پایان است، از عید‌هایی بگوید که حالش خوب بود .
این شاعر می‌گوید: بهترین بخش عید برایم از کودکی دور هم جمع شدن فامیل‌ها و دوستان است.شگفت‌انگیزترینش شادی بچه‌هاست که لباس نو می‌پوشند، عیدی می‌گیرند و با هم بازی می‌کنند، دنیای رنگی و شاد آنها منبع انرژی سرشاری است که می‌توان از آن ارتزاق کرد.از کودکی دوست داشتم در ایام عید کنار بزرگان فامیل بنشینم و به حرفهایشان گوش کنم.نشستن کنار سفره هفت سین آنها و عیدی گرفتن ازشان خیلی برایم خوشایند است.باعث می‌شود قدر پیشینه و گذشته خودمان را بدانیم. خانه‌ تکانی عید و گرفتن غبار از خانه یعنی خودمان را آماده می‌کنیم برای اتفاقات تازه و این هم یکی از بهترین قسمت‌های عید نوروز است.لحظه تحویل سال، فوق العاده است.همه ته دلشان دعا می‌کنند و برای هم آرزوهای خوب می‌کنند.این لحظات چند دقیقه است ، چند دقیقه اعجاب انگیز، در سراسر ایران همه برای دقایقی وارد فضای معنوی می‌شوند و ابری از انرژی مثبت و خوبی و شادی همه کشور را می‌پوشاند اگر قدر این لحظات را بدانیم و آن را گسترش بدهیم و در خودمان حفظش کنیم حتما در طول سال هم حالمان خوب خواهد بود.

پناه بردن به دنیای کودکی
افشین علا متولد مازندران است.در طبیعت سرسبز شمال متولد و بزرگ شده، در خانواده‌ای فرهنگی. مادرش معلم بوده و از همان کودکی پسرش را با دنیای فرهنگ و ادبیات آشنا می‌کند.به علا می‌گویم مردم شمال آداب و رسوم خاصی برای عید دارند که یکی‌اش نوروز خوانی است.احتمالا کودکی غنی داشته‌اید و بانک عاطفی پری دارید که هر وقت لازم باشد می‌توانید به این بانک مراجعه کنید و حالتان را خوب کنید.
علا می‌گوید: قدیم‌ترها آداب و رسوم خوبی داشتیم اما الان شمال توریستی شده و خیلی از آن رسوم از بین رفته اما من در کودکی این شانس را داشتم که آنها را از نزدیک ببینم و در حافظه بسپارم.کودکی خیلی خوبی داشتم ، آنقدر خوب و پربار که هیچ‌وقت شتاب نداشتم که بزرگ شوم و از آن دنیا فاصله بگیرم.کودکی طولانی داشتم حتی در نوجوانی هم از دنیای کودکی‌ام فاصله نگرفتم برای همین است که تلاش می‌کنم بچه‌ها، دوران کودکی خوب و سرشار از شادی و مهر را تجربه کنند چون هر چقدر دنیای کودکی غنی‌تر باشد، آدم‌ها بزرگسالی بهتر و کم آسیب‌تری خواهند داشت.