بفرمایید  فروردین ...

یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده

بفرمایید فروردین ...

 یك چیزی قبل از شروع ستون برایتان می‌گویم بعد می‌روم سراغ اصل مطلب، امروز صبح كه داشتم توی مترو می‌آمدم روزنامه، مرد موقر و خوشتیپ و معطری با عینك مطالعه داشت توی مترو جام‌جم می‌خواند.  كامم خوشمزه شد. داشت ستون امید مهدی‌نژاد عزیز كه اون كله همین صفحه بغل بساط ما بساط كرده را می‌خواند كه جلو رفتم و سلام كردم. و گفتم هر روز جام‌جم می‌خوانید یا اتفاقی امروز؟ فكر كرد فضولم، رو ترش كرد، گفتم من فلانی هستم و ستونم را نشانی دادم. یخش وا شد و كلی از روزنامه تعریف كرد. من هم به قول بمی‌ها چهارذوق بودم. بعد گفت 12 سال است كه جام‌جم می‌خرد و تمامش را هم می‌خواند. یكی دو ایستگاه گپ و گفت كردیم. از همین‌جا به‌گیله مرد نازنین همسفرم مجدد سلام می‌كنم .
و اما بعد 
امسال هم تمام شد. تقویم‌های 97 حالا دیگر نفس‌های آخرشان را می‌كشد و تقویم‌های 98 دارد گرم می‌كند برای ورق خوردن ... تمام شد با همه خوبی‌ها و تلخی‌ها و شیرینی‌هایش ... با همه بحران‌هایش، با همه بالاپایین رفتن‌های سكته‌آور دلار و سكه و یورو ... با همه تحریم‌ها با همه موفقیت‌ها ... با گوشت كیلویی 120 هزار تومن و آجیل كیلویی 300هزار تومن ...جان به جانمان كنند ایرانی هستیم. حالا شاید هر از گاهی تیكه و كنایه‌ای بار هم كنیم. توی صف و نوبت هم بزنیم. بی‌اخلاقی كنیم و بی‌انصافی ولی به وقتش عین كوه پشت همیم. نوروز امسال هم رسید. بی‌آجیل بی‌بو و برنگ به قول حسین پناهی نازنین شام كه نیست زحمت خوردنش هم نیست. این روزهای باقی مانده را فكر كنیم به كارهایمان ... به كارهایی كه باید می‌كردیم و نكردیم و به كارهایی كه نباید انجام می‌دادیم و مرتكب شدیم. توی این یك ساله اگر این قلم و صاحبش دلی را رنجاند و آهی بر سینه‌ای نشاند حلال كند كه به این عمرها اعتباری نیست. بهترین‌ها را برایتان آرزو می‌كنم.