# سپاه سینما

در سالروز تاسیس سپاه پاسداران، با فیلم‌هایی آشنا شوید که قهرمانان سپاه را تصویر کرده‌اند

# سپاه سینما

سپاه در حیات 40 ساله اش، موفق شده از نهادی نظامی و بازوی مسلح كشور فراتر برود و رنگ و بویی مردمی به خود بگیرد. سپاه، پاسدار و بسیجی به دلیل خدمات تاثیرگذار و ایثارگری‌های بسیار، كاركردی فراواژگانی و فراشعاری یافتند و جزئی تفكیك ناپذیر از جامعه شدند. عرصه فرهنگ و هنر و به‌ویژه سینما هم به حد بضاعت، قدر این سپاه مردمی را دانسته و جلوه‌هایی از شخصیت‌های سپاهی و بسیجی و دفاع، مقاومت و ایثارگری هایشان را به تصویر كشیده كه اتفاقا بعضی از آنها، بخشی از ماندگارترین و تماشایی‌ترین قاب‌های سینمایی ایران هم است. به مناسبت سالروز تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محض خاطره بازی، سراغ بخشی از این جلوه‌های سپاهی در سینما رفتیم. درواقع آن هشتگ من یك سپاهی هستم كه در واكنش به تروریستی خواندن سپاه از طرف آمریكا شكل گرفته، تنها عبارتی تك‌بعدی، نظامی و بدون پشتوانه نیست، بلكه عقبه‌ای مردمی دارد كه بخشی از مهم‌ترین جلوه مردمی بودن آن همین كارنامه سینمایی و تایید و توجه از سوی سینمای مردمی ایران است.

یك الگوی ملموس
محمدحسین مهدویان در فیلم سینمایی و مستندوار ایستاده در غبار، ضمن این‌كه اثری خلاقانه و متفاوت می‌سازد و همه كلیشه‌های سینمای جنگ و دفاع مقدس را به چالش می‌كشد، تصویری ملموس، باورپذیر و تاثیرگذار از فرماندهان نظامی ایران ارائه می‌دهد. جاویدالاثر احمد متوسلیان به عنوان یكی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران جنگ تحمیلی (فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسول‌ا...) در فیلم شخصیتی كاریزماتیك و انسانی داشت كه همین هم خوشایند تماشاگران قرار گرفت. او تجسم یك سپاهی واقعی و ایده‌آل بود و به ویژه در مقطع كنونی، می‌تواند الگوی خوبی برای همه آنهایی باشد كه در لباس سپاهی و بسیجی به خدمت مشغول هستند. صراحت كلام او درباره سپاه به ویژه در مسجد پاوه كه یكی از سكانس‌های ماندگار ایستاده در غبار هم محسوب می‌شود، مثال‌زدنی است.
به‌جز متوسلیان، ایستاده در غبار به برخی دیگر از چهره‌های سرشناس سپاه در حوالی دهه 60 همچون محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران) و شهید محسن وزوایی می‌پردازد. وزوایی مسؤولیت‌های مختلفی در سپاه داشت كه از این قرار است: فرمانده مخابرات سپاه، سرپرست واحد اطلاعات عملیات، فرمانده گردان نهم هنگام حمله عراق به ایران، فرمانده عملیات مطلع‌الفجر، فرمانده گردان حبیب بن مظاهر، فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا، فرمانده محور اصلی هنگام ادغام تیپ ۱۰ سیدالشهدا و تیپ حضرت رسول.
بیشتر بخوانید: یكی از فصل‌های ایستاده در غبار به مشاجره احمد متوسلیان و محسن وزوایی اشاره دارد كه نمایش چنین صحنه‌هایی در سینمای دفاع مقدس، بی‌سابقه بود. اگر دوست دارید بیشتر در این زمینه بدانید، حتما كتاب «مهتاب خین» را بخوانید كه حاوی خاطرات سردار شهید حسین همدانی است. سردار همدانی در این اثر كه با تلاش حسین بهزاد به نگارش درآمده، خاطرات خواندنی بسیاری از دوران دفاع مقدس را دارد. اگر خیلی عجول هستید، بخشی از این کتاب را در باکس زردرنگ پایین صفحه بخوانید.
فلاش بك اول: مهم‌ترین ویژگی احمد متوسلیان این است كه او با همه تصاویر آشنایی كه از فرماندهان جنگ داریم، تفاوت دارد. همین مساله نوعی آشنایی زدایی برای مخاطب است و با فرماندهی روبه‌رو می‌شود كه شبیه او را در سینمای جنگ ندیده است. (محمدحسین مهدویان در گفت‌وگو با جام‌جم)
فلاش‌بك دوم: ابراهیم امینی، مسؤول انتخاب بازیگر و بازیگردان «ایستاده در غبار» شناخت خوبی از چهره‌ام داشت و قبلاچند كار از من دیده بود. برای همین تشخیص داد برای بازی در این نقش مناسب هستم. وقتی از انتخاب او متعجب شدم و پرسیدم چرا من، جواب داد: نگاهِ تو خیلی شبیه حاج‌احمد است و قد و وزنت هم بی‌شباهت به متوسلیان نیست. وقتی برای اولین بار چهره گریم‌شده‌ام را در آینه دیدم، خیلی تعجب كردم و باورم نمی‌شد شبیه متوسلیان شده‌ام. (هادی حجازی‌فر در گفت‌وگو با جام‌جم)
فلاش بك سوم: یك بار بنی صدر نماینده اش را به مریوان فرستاده بود، اما حاج احمد به ما دستور داد او را بازداشت و زندانی كنیم. هرچقدر ما گفتیم، ممكن است دردسر ایجاد شود، قبول نكرد و روی دستورش پافشاری كرد. معتقد بود رئیس جمهوری كه به ارتش نامه می‌زند كه هیچ‌گونه امكانات نظامی، حتی یك فشنگ در اختیار سپاه قرار ندهید به چه حقی نماینده‌اش را اینجا فرستاده است؟ حاج احمد چنین شخصیتی داشت و همه جوانب كار را درنظر می‌گرفت. (خدابخش یزدانی، همرزم متوسلیان در گفت‌وگو با جام‌جم)


عدالت سرخ
بااین‌كه فیلم چ (ابراهیم حاتمی‌كیا)، با محوریت شخصیت شهید مصطفی چمران ساخته شده و روایتی از صلح‌جویی او در غائله پاوه در سال 58 را ارائه می‌دهد، اما شخصیت شهید اصغر وصالی هم به دلیل اشارات و نشانه‌های درست متن و بازی تاثیرگذار بابك حمیدیان، جلب توجه می‌كند و در یاد تماشاگر می‌ماند.
وصالی كه فرمانده بخش اطلاعات خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و فرماندهی گروهی موسوم به دستمال سرخ‌ها را هم به‌عهده داشت، نگاهی جسور، چریكی و عدالت‌طلبانه را دنبال و به آن عمل می‌كرد كه بخش‌هایی از آن در فیلم چ قابل مشاهده است. وصالی در آن مقطعی كه فیلم حاتمی‌كیا او را به تصویر می‌كشد، فرماندهی پاسداران حاضر در شهر پاوه را به‌عهده دارد.
بیشتر بدانید: وصالی زمانی درباره دلیل بستن دستمال‌های سرخ گفته بود: علت این دستمال‌های سرخی كه ما به گردن می‌بستیم بیشتر آن رسالت خونینی است كه در طول تاریخ نسل هابیل به گردن داشت. احساس یك رسالت و امتداد راه اینها را داشتیم. لذا به خاطر این كه همیشه به ما یادآوری شود چنین رسالت خونینی را به دوش داریم، دستمال‌های سرخمان همیشه به گردنمان بود.
بیشتر بخوانید: اگر می‌خواهید بیشتر درباره شهید وصالی و گروه دستمال سرخ‌ها بدانید، خواندن كتاب «حلوای عروسی» پیشنهاد می‌شود؛ این كتاب روایت زندگی شهید محمدرضا مرادی (یكی از اعضای دستمال‌سرخ‌ها) و مادرش صغری ذوالفقاری است. فاطمه دانشور، نویسنده این كتاب به شهدا و اعضای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه تحت فرماندهی شهید اصغر وصالی بودند، می‌پردازد.

نیمه پنهان حماسه‌ها
روایت نبردهای مردانه در خط مقدم جنگ، كمتر مجال ترسیم حضور موثر زنانه در پشت جبهه‌ها را می‌داد. هرچند سینمای دفاع مقدس، اشاراتی به نقش سازنده و تاثیرگذار زنان در جبهه و پشت جبهه داشت، اما هیچ كدام در كمیت و كیفیت به پای «ویلایی‌ها» ساخته منیر قیدی نمی‌رسند؛ روایتی از قصه خانواده‌ فرماندهان سپاه و ارتش در سال 1365 و در بحبوحه جنگ تحمیلی. قصه زنانی كه مسؤولیت آنها در حفظ آرامش خانواده و روحیه دادن به فرماندهان و رزمنده ها، دست كمی از نبرد مردان در خط مقدم جنگ نداشت.
آن عكس‌هایی كه در تیتراژ پایانی همراه آهنگ نوستالژیك «یاران چه غریبانه»ِ كویتی پور به نمایش درمی‌آید، گواه واقعیت قصه ویلایی هاست. البته نویسندگان فیلمنامه (قیدی و ارسلان امیری)، به طور دقیق واقعیت را بازنمایی نكردند، بلكه برخی شخصیت‌های قصه همچون خانم خیری (با بازی پریناز ایزدیار) را با الهام از شخصیتی واقعی به نام طوبی عرب پوریان خلق كردند كه همسر شهید علیرضا نوری بود.
فلاش‌بك:  در اوایل دهه 50 شمسی، شركتی فرانسوی با هدف گسترش راه آهن جنوب، در شهرستان اندیمشك مجتمعی كارگاهی - مسكونی ایجاد کرد. پس از انقلاب اسلامی و در میانه جنگ ایران و عراق، این مجتمع به بیمارستان جنگی شهید كلانتری تغییر كاربری داد و شهرك مسكونی آن (مجموعه‌ای از ویلاهای سازمانی) به محل اسكان خانواده‌های رزمندگان تبدیل شد. این فیلم (ویلایی‌ها) روایت صبوری شیرزنانی است كه توانستند دلاورانه سال‌ها نیمه پنهان
 حماسه‌ها باشند.
بیشتر بدانید: شهید علیرضا نوری كه به نوعی صابر ابر در ویلایی‌ها و در نقش حاج حمید، برگرفته از شخصیت اوست، با شروع جنگ و با شنیدن این جمله حضرت امام خمینی (ره) كه فرمود كاش من یك سپاهی بودم، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. او پس از چند بار مجروحیت در عملیات مختلف، سرانجام سال 65 و در عملیات كربلای 5 به شهادت رسید.

مقاومت جانانه
«تنگه ابوقریب» ساخته بهرام توكلی، روایتی تماشایی و تاثیرگذار از مقاومت جانانه رزمنده‌ها و پاسداران سپاه انقلاب اسلامی است. اعضای گردان عمار یاسر لشكر ۲۷ محمد رسول‌ا... با همه وجود مقابل لشكركشی رژیم بعث عراق مقابله می‌كنند؛ آن هم در حالی كه اگر بعثی‌ها در آخرین روزهای جنگ و تنها چند روز مانده به پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل و پایان جنگ تحمیلی، از این تنگه استراتژیك عبور می‌كردند، می‌توانستند به دیگر مناطق ایران پیشروی كنند.
ماجراهای این فیلم كه كیفیت صحنه‌های جنگی سینمای ایران را ارتقا می‌دهد و حتی به برخی آثار استاندارد و موفق جهانی این عرصه تنه می‌زند، در كلیت مابه ازای واقعی دارد و برخی شخصیت‌ها، با الهام از شخصیت‌های واقعی خلق شده اند؛ از جمله شخصیت فرمانده فیلم به نام رضا (با بازی مهدی پاكدل) كه ما به ازای سرتیپ پاسدار محمدرضا یزدی است كه در ماجرای تنگه ابوقریب و سال 67، فرمانده گردان عمار (معروف به گردان دانشجویان) بود.
تنگه ابوقریب به تهیه‌كنندگی سعید ملكان و محصول سازمان هنری -رسانه‌ای اوج با دریافت شش سیمرغ بلورین، موفق ترین فیلم سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر بود.
فلاش‌بك: اولین حركتی كه عراق در شروع جنگ به عنوان یك حركت اساسی انجام داد این بود كه به سمت رودخانه كرخه آمد. راه این مسیر از تنگه ابوقریب می‌گذرد و منطقه‌ای استراتژیك است. می‌شود پشت آن ایستاد و پدافند كرد. شرایط جغرافیایی به گونه‌ای است كه برای دشمن سنگر خوبی محسوب می‌شد و برای ما هم یك‌مانع بزرگ. اگر دشمن می‌آمد و می‌چسبید به كرخه، باید عملیات فتح المبین دیگری انجام می‌دادیم تا او را پس بزنیم. این اتفاق (انجام یك عملیات فتح‌المبین) با شرایط روزهای آخر جنگ اصلا امكان نداشت. اگر دشمن از ابوقریب می‌گذشت و پشت كرخه مستقر می‌شد شاید الان بخشی از خاك كشور ما از دست رفته بود. تصور این هم برای ما قابل قبول نبود. می‌دانستیم عبور از تنگه چه فاجعه‌ای را رقم می‌زند. (سرتیپ پاسدار محمدرضا یزدی در گفت‌وگو با جام‌جم)