تفاوت علم‌ورزی با رویاپردازی‌شبه‌علمی

تفاوت علم‌ورزی با رویاپردازی‌شبه‌علمی


الیزابت هولمز در سال 1382 شمسی (۲۰۰۳ میلادی)، زمانی كه فقط ۱۹ سال بیشتر نداشت شركتی به‌نام Theranos تركیبی از واژه Theraputics به معنای «درمان‌گری» و واژه Diagnostics به معنای «تشخیص» را بنیان‌گذاشت. ظاهرا الیزابت جوان چندان با افسانه‌های یونان باستان آشنا نبود وگرنه نامی نزدیك‌به  (Θάνατος) Thanatos
- نام خدای مرگ یونانیان- را بر شركتی فعال در حوزه درمانی نمی‌گذاشت!
او انسان‌دوستانه‌ترین هدف‌ها را در سر می‌پروراند: ساخت دستگاهی كه توسط یك فرد قابل حمل باشد و بتواند بیش از ۲۰۰ آزمون خونی مختلف با تنها چند قطره خونی كه از سرانگشتان فرد گرفته می‌شود در محل انجام داده و نتایج را در زمانی اندك در اختیار كاربر قرار دهد. امكانات دستگاه شركت تِرانوس كه اِدیسون نام داشت، آزمایش‌ خون چون سنجش میزان كلسترول، قند، داروهای روانگردانی چون متامفِتامین و ... را شامل می‌شد. اِدیسون نه‌تنها آزمایش خون را به فرآیندی كم‌هزینه و پرسرعت بدل می‌كرد بلكه دیگر نیازی به سوزن‌های رعب‌آور خون‌گیری و مقادیر زیادی خون برای آنجام آزمایش‌ها نداشت. چنین دستگاه‌ به نسبت كوچكی را می‌شد هر جایی نصب كرد؛ از داروخانه گرفته تا بالگردهای امدادی. تنها مشكل این بود كه این دستگاه قادر به انجام این آزمایش‌های خون نبود! با توجه به ابعاد كوچك اِدیسون، هرچه مهندسان و متخصصان بیوشیمی بی‌وقفه تلاش می‌كردند به در بسته می‌خوردند. از سوی دیگر، هولمز عمیقا به ایده خود باور داشت و به این نتیجه رسیده بود كه ناتوانی مهندسان و علم‌ورزان ترانوس ناشی از محافظه‌كاری آنان و باور بی‌قید و شرط آنان به باورهای كهنه علمی بود. او معتقد بود صرفا باید از این تنگنای جزم‌اندیشانه علم متعارف بیرون رفت تا چنین دستگاه معجزه‌آسایی رنگ حقیقت به خود بگیرد. هولمز چنان باور عمیق و بی‌پیرایه‌ای به هدف و ایده خود داشت كه سیاستمدار كاركشته‌ای چون هنری كیسینجر و ژنرال سرد و گرم چشیده‌ای چون جیمز متیس (وزیر دفاع پیشین دولت ترامپ) را با خود همراه كرد؛ ظاهرا جاذبه شخصیتی هولمز چنان بود كه هر آن‌كس كه دانش چندانی از بیوشیمی نداشت، خریدار ایده او می‌شد.
كلنجار رفتن رویاپرداز با واقعیت در اغلب موارد به نفع واقعیت به پایان می‌رسد؛ هولمز با محدودیت‌های فیزیك و شیمی كلنجار می‌رفت و به هیچ وجه سركشی قوانین و قواعد طبیعت را برنمی‌تابید. در عین حال هولمز ارزش «علم» به عنوان یك برچسب را می‌فهمید؛ او كه سررشته‌ای از بیوشیمی و زیست‌شناسی نداشت و تحصیلات خود را نیمه‌كاره رها كرده بود لباس سپید آزمایشگاهی تن می‌كرد و شركتش را به نمونه‌ای از آزمایشگاهی مدرن، با جدیدترین ادوات آزمایشگاهی و تمیزی خفه‌كننده كه تنها در داستان‌های علمی - ‌‌تخیلی یافت می‌شود، بدل كرد. در پس این رخت علم اما، پادشاه عریان بود. آنها ایان گیبونز، تنها محقق علم‌ورز قابل‌ اعتنای شركت را كه دانش‌آموخته بیوشیمی از كمبریج بود، را به سبب بیان‌كردن خطاها و كژی‌های علمی به كارهای دفتری گمارده بودند و او در نهایت از پریشانی در ۶۷ سالگی به زندگی خود پایان داد.
دستگاه ادیسون عملا جعبه‌ای تهی بود؛ زیرا آزمایش‌های خون در پس پرده و به‌سرعت توسط لشكری از تكنیسین‌های آزمایشگاهی انجام می‌شد و انباشته از اشتباه بود. در شهریور 1397/ سپتامبر ۲۰۱۸، بالاخره همه از این وقایع باخبر شدند و شركت ترانوس به تاریخ پیوست.
داستان هولمز درس‌های بسیاری در دل دارد. مهم‌ترین اما شاید تفاوت علم‌ورزی - به معنای به كاربستن روشی است كه در قرن نوزدهم پدید آمد و طی دهه‌ها بهبود یافته- با پوشاندن رخت علم بر هر ایده‌ای است. نكته دیگر، واقعیت علم‌ورزی در برابر آرمان‌گرایی است: در بسیاری از شاخه‌های علمی، به‌ویژه زیست‌شناسی، ایده‌پردازی نیازمند آشنایی با انبوهه‌ای از دانسته‌هاست و بدون تحصیل نظام‌مند نظریه‌ها، یافته‌ها و مدل‌های رایج در این شاخه از علم، ایده‌پردازی تفاوتی با حدس و گمان صرف ندارد و طی طریق در آن جز به تركستان نمی‌انجامد!