با مادر یكی از شهدای مبارزه با مواد مخدر
جان ما با محمود رفت
مادر به این تكیدگی را فقط میشود لابه لای مادران شهدای گمنام پیدا كرد. بین مادران مفقودالاثرها كه حسرت آمدن تكه استخوانی را میكشند. حرف زدن با مادر شهید محمود رفیعی میاندشتی دل میخواهد، نه كه جوانش قبر نداشته باشد، دارد، نه كه جسمش مفقود باشد؛ نیست اما همین كه رفته، همین كه یاد و خاطرهاش مثل موریانه افتاده به زندگیشان، برای تكیده شدنش كافی است. او درحاشیه همایش روزجهانی مبارزه با مواد مخدر آمده بود تا تحسین شود، ولی دنیای او كجا و دنیای ما كجا. او بدون محمود فقط جسمی است كه گاهی حرف میزند و اغلب میگرید. حرف زدن با او دل میخواست، حتی به اندازه این گفتوگوی كوتاه كه اشكهایش هر خبرنگاری را برای ادامه كار معذب میكرد.
خبر شهادت پسرتان را چطور به شما دادند؟
برای نماز مغرب و عشا رفته بودم مسجد. داشتم دعا میكردم كهای خدا همه بچههای این كشور و بچههای مرا زیر سایه خودت حفظ كن. از امام زمان خواستم مراقب بچههایم باشد، بعد هم از مسجد بیرون آمدم و رفتم سمت خانه. در راه دامادم را دیدم كه گفت مادر زودتر برو خانه. هرچه اصراركردم نگفت چرا. وقتی آمدم خانه گفتند محمود یك درگیری پیدا كرده. همانجا زدم توی سرم و فهمیدم چه بلایی سرم آمده.
چه روزی بود، چه سالی؟
16 آبان سال 97.
پسرتان از ابتدای خدمتش در نیروی انتظامی در حوزه مواد مخدر كار میكرد؟
بله.
شما مخالفت یا ترسی نداشتید؟
نه. چون نه او چیزی ازخطرات برای ما میگفت و نه من فكر میكردم ممكن است برای پسرم مشكلی پیش بیاید، زیرا همیشه خطر را برای دیگران فرض میكردم. یك جورهایی دلم قرص بود كه برای محمود اتفاقی نمیافتد.
ماجرای شهادت چطور اتفاق افتاد؟
محمود آن روز مسؤول انتقال دو زندانی مواد مخدر به زندان دستگرد اصفهان بود كه بین راه به او حمله میكنند.
چه كسی حمله میكند؟
یكی از زندانیان كه داخل ماشین بود و به حبس ابد محكوم شده بود، برادری داشت كه مجرم مواد مخدر بود، ولی مرخصی گرفته بود و بیرون زندان بود. وقتی از انتقال برادرش به زندانی دیگر باخبر میشود، با سلاح سرراه ماشین قرار میگیرد و برای فراری دادن او شروع به تیراندازی میكند.
چند گلوله به پسرتان خورده بود؟
یك تیر از سلاح وینچستر كه شده بود 57 تركش.
از قاتل خبر دارید؟
بله او را دستگیر كردهاند و برایش حكم اعدام بریدهاند. حكمش تازه اعلام شده.
اگر او اعدام شود آرام میشوید؟
اگر همه قاچاقچیان ایران هم اعدام شوند من آرام نمیشوم. من با هیچ چیزی تسلی نمیگیرم. دردی در دل ما نشسته كه با هیچ زبانی گفتنی نیست.
زندگی بدون محمود خیلی سخت است؟
خیلی سخت. آرام و قرار نداریم. عزیز ما را كه كشتند ما هم مردیم. احساس میكنم دائم در جهنم هستم.
تیتر خبرها
-
فاقدین كارت هوشمند ملی مراجعه كنند
-
80 درصد مشاغل، نیازمند تحصیلات دانشگاهی نیست
-
آغاز ثبت نام انتخابات شورایاریها
-
مجوز استفاده از سلاح برای محیطبانان و جنگلبانان
-
افزایش جذب معلم در دانشگاه فرهنگیان
-
انتقال آب هورالعظیم به عراق
-
افزایش 55 درصدی نرخ معاینه فنی خودروها
-
طرح ترافیك جدید، پیوست ترافیكی ندارد!
-
صدور یك میلیون و ۳۵۳ هزار كارت كنكور
-
جان ما با محمود رفت
-
زندگی زیر سایه تهدیدهای همیشگی
-
تحـریـم مخــدری