چطور شهری زیستپذیر بسازیم؟
آذر تشكر/ كارشناس مسائل شهری
شهر زیستپذیر، شهری است كه غیر از خودش و ساكنان فعلیاش، برای نسلهای آینده هم زیستپذیر است. هر چقدر یك شهر به جای برنامهریزی برای ماشینها، برای آدمهای شهر برنامهریزی كند، آن شهر زیستپذیرتر میشود. در واقع اگر قرار است معیاری برای زیستپذیری یك شهر در نظر بگیریم، باید انسان را در وسط ماجرا بگذاریم و بعد آن را بسنجیم. درست است كه یك شهر زیستپذیر از لحاظ كارشناسی، یكسری شاخصهایی مانند دسترسیها و حمل و نقل و... دارد، اما همیشه باید بیشترین حق را به انسان بدهیم.
اصل قضیه این است كه اگر در همه طراحیها و پروژههای شهری، انسان را مدنظر قرار ندهیم یا فكر نكنیم كه انسانها با ویژگیهای متفاوت و در سنین مختلف و از همه مهمتر در شرایط متفاوت، قرار است از این فضا استفاده كنند، آنوقت طراحیها و پروژههای شهری فقط جنبه زیبایی دارد، البته اگر واقعا زیبا باشد. این كه میگوییم توجه به شرایط متفاوت یعنی در نظر بگیریم كه یك زن یا مرد از كودكی تا سنین پیری در شرایط مختلف مثل ناتوانی، معلولیت، تنگینفس و... قرار است در چنین شهری زندگی كنند. اگر به این مسائل توجه كردیم، آنوقت میتوانیم بگوییم چنین شهری زیستپذیر است.
پس برای طراحی شهر و تبدیل آن به یك شهر زیستپذیر، باید مصرفكنندهای به نام انسان را در اولویت قرار داد. موضوع مهم در زیستپذیری این است كه نباید فكر كرد ه انسان چند صباحی در شهر زندگی میكند و تمام، در صورتی كه باید همه نسلهای آینده و از همه مهمتر، گروههای آسیبپذیر را در نظر بگیریم. در واقع شهر زیستپذیر، گروههای آسیبپذیر را درنظر میگیرد، به طوری كه اگر هركدام از فاكتورهای زیستپذیری شهر جابهجا شود، گروهی از انسانها نمیتوانند از آن فضا استفاده كنند و اینچنین معنا میدهد كه این شهر برای یك گروه خاص، زیستپذیر نیست.
البته حتی كه شهرهای بزرگ و موفق جهان نیز از نظر زیستپذیری، ویژگیهای متفاوت و شاخصهایی با درجاتی مختلف دارند و اینطور نیست كه بگوییم همه فاكتورهای زیستپذیر بودن را شامل میشوند. موضوع مهم دیگر این است كه برای تبدیل شهر به شهری زیستپذیر، فقط از نهادی مانند شهرداری نباید انتظار داشت، بلكه همه سازمانها و ارگانها هركدام به نحوی در این كار نقش دارند، بعضیها مستقیم و بعضی هم به صورت غیرمستقیم. یك نهاد باید سلامت اجتماعی را تامین كند و دیگری مسائل بهداشتی را بهعهده دارد، یكی انرژی را تامین میكند و یكی زیرساختها را توسعه میدهد. در واقع ماجرا این است كه همه این سازمانها و نهادها باید مجموعهای از خدمات را برای زیست انسانها در یك سكونتگاه بزرگ ارائه دهند و هیچكدام توپ مسؤولیت را به زمین دیگری نیندازند.
شهر زیستپذیر، شهری است كه غیر از خودش و ساكنان فعلیاش، برای نسلهای آینده هم زیستپذیر است. هر چقدر یك شهر به جای برنامهریزی برای ماشینها، برای آدمهای شهر برنامهریزی كند، آن شهر زیستپذیرتر میشود. در واقع اگر قرار است معیاری برای زیستپذیری یك شهر در نظر بگیریم، باید انسان را در وسط ماجرا بگذاریم و بعد آن را بسنجیم. درست است كه یك شهر زیستپذیر از لحاظ كارشناسی، یكسری شاخصهایی مانند دسترسیها و حمل و نقل و... دارد، اما همیشه باید بیشترین حق را به انسان بدهیم.
اصل قضیه این است كه اگر در همه طراحیها و پروژههای شهری، انسان را مدنظر قرار ندهیم یا فكر نكنیم كه انسانها با ویژگیهای متفاوت و در سنین مختلف و از همه مهمتر در شرایط متفاوت، قرار است از این فضا استفاده كنند، آنوقت طراحیها و پروژههای شهری فقط جنبه زیبایی دارد، البته اگر واقعا زیبا باشد. این كه میگوییم توجه به شرایط متفاوت یعنی در نظر بگیریم كه یك زن یا مرد از كودكی تا سنین پیری در شرایط مختلف مثل ناتوانی، معلولیت، تنگینفس و... قرار است در چنین شهری زندگی كنند. اگر به این مسائل توجه كردیم، آنوقت میتوانیم بگوییم چنین شهری زیستپذیر است.
پس برای طراحی شهر و تبدیل آن به یك شهر زیستپذیر، باید مصرفكنندهای به نام انسان را در اولویت قرار داد. موضوع مهم در زیستپذیری این است كه نباید فكر كرد ه انسان چند صباحی در شهر زندگی میكند و تمام، در صورتی كه باید همه نسلهای آینده و از همه مهمتر، گروههای آسیبپذیر را در نظر بگیریم. در واقع شهر زیستپذیر، گروههای آسیبپذیر را درنظر میگیرد، به طوری كه اگر هركدام از فاكتورهای زیستپذیری شهر جابهجا شود، گروهی از انسانها نمیتوانند از آن فضا استفاده كنند و اینچنین معنا میدهد كه این شهر برای یك گروه خاص، زیستپذیر نیست.
البته حتی كه شهرهای بزرگ و موفق جهان نیز از نظر زیستپذیری، ویژگیهای متفاوت و شاخصهایی با درجاتی مختلف دارند و اینطور نیست كه بگوییم همه فاكتورهای زیستپذیر بودن را شامل میشوند. موضوع مهم دیگر این است كه برای تبدیل شهر به شهری زیستپذیر، فقط از نهادی مانند شهرداری نباید انتظار داشت، بلكه همه سازمانها و ارگانها هركدام به نحوی در این كار نقش دارند، بعضیها مستقیم و بعضی هم به صورت غیرمستقیم. یك نهاد باید سلامت اجتماعی را تامین كند و دیگری مسائل بهداشتی را بهعهده دارد، یكی انرژی را تامین میكند و یكی زیرساختها را توسعه میدهد. در واقع ماجرا این است كه همه این سازمانها و نهادها باید مجموعهای از خدمات را برای زیست انسانها در یك سكونتگاه بزرگ ارائه دهند و هیچكدام توپ مسؤولیت را به زمین دیگری نیندازند.