حسینیه‌ای سه در چهار در قلب كالیفرنیا...

حسینیه‌ای سه در چهار در قلب كالیفرنیا...

توی واتس‌اپ یك عالمه عكس فرستاده. در و دیوار را مشكی‌پوش كرده كامل.
روی چندتا كاغذ با خط معمولی یاحسین، یازینب، یاابوالفضل، یارقیه فرستاده، روی یك صندلی معمولی چوبی یك پارچه مشكی انداخته، عكس‌ها را نگاه می‌كنم و می‌گویم قبولت باشه چه روضه‌ای راه انداختین‌! می‌گوید: دلم لك زده یك ثانیه بیام صنف، بیام چیذر، بیام روی آسفالتای بیرون بنشینم و یك یا‌حسین بگویم.
می‌گویم اتاق را عوض كرده‌اید.
می‌گوید از آیوا آمده‌ایم كالیفرنیا، كیوان منتقل شده اینجا، یك ماهی هست رسیده ایم.
می‌گوید:
سه‌چهار روز به محرم تمام اتاق را آب كشیدم، تمیز كردم، شستم، سابیدم و طیب و طاهر شد.
بعد رفتم پارچه مشكی پیدا كردم، سیاهی زدم.
می‌گوید مداحی را  از صفحه‌های اینستاگرام یا دانلود شده از توی گوشی‌ام پخش می‌كنم و گوشی را می‌گذارم روی صندلی و تن پسرهایم مشكی می‌پوشانم و خودم هم چادر مشكی‌ام را سر می‌كنم و می‌نشینم اول منبر گوش می‌كنم، بعد هم مداحی و سینه‌زنی و تمام‌...
می‌گوید در این مدت چای روضه هم دم كشیده.
برای یكی از پسرها چایی را می‌ریزم در شیشه شیر و برای یكی در فنجان و چای می‌خوریم و روضه می‌گیریم.

تا اینجا را تایپ می‌كرد و حرف می‌زد، از اینجا به بعدش صوت می‌فرستد‌...
تمام اشك است و بغض، دارد زار می‌زند، می‌گوید باید ازت بگیرند تا بفهمی مجلس روضه چیست.
می‌گویم همه محرم امسال من مال تو، حسرت امسال تو مال من، می‌گوید زرنگی؟ معذرت‌خواهی می‌كند، می‌گوید امیرحسین بیدار شده بروم رتق و فتقش كنم...
خدا‌حافظی می‌كنم حالا من اشكم و بغض‌...
دارم به پارچه‌های خوشبختی فكر می‌كنم كه در قلب كالیفرنیا، سیاهی پرچم ارباب شده‌اند.
به كاغذهای سیاهی كه شده‌اند كتیبه مجلس عزای حسین...
یعنی درختی كه كاغذ رسم از چوبش ساخته شده مال چه درختی و از كجای این كره خاكی بوده است؟ من دارم به اتاق كوچكی فكر می‌كنم كه شسته و تطهیر شده و حالا حسینیه‌ای است كه در ازدحام نورهای نئون‌ها و تابلوهای تبلیغی نور سبز كوچكی دارد و از همان  جا فرشته‌ها گریه‌های یك مادر عاشق را در دستمال‌های بهشتی جمع می‌كنند و تا كربلا می‌برند.
این روزها قدر اشك‌هایمان را بدانیم.
خیلی‌ها خیلی جاهای جهان هستند كه دوست دارند یك‌جا یك ثانیه در مجلس عزای شهید كربلا یك نفس بكشند و محرومند...  یکی‌اش هانیه خواهر من.