داستان مهندس گنجوی و مهندس سنجری و گربه‌ها

داستان مهندس گنجوی و مهندس سنجری و گربه‌ها

 در روزگار حكومت سلجوقیان، مهندس گنجوی و مهندس سنجری دو سهامدار عمده یك شركت ارزش افزوده كه در اثر سیاست‌های ابلاغی دولت سلجوقی با كاهش درآمد روبرو شده بودند، تصمیم گرفتند برای جبران درآمد از دست رفته خود كسب و كار تازه‌ای راه‌اندازی كنند. از همین‌رو مهندس گنجوی به یكی از شهرهای ناحیه مركزی رفت و به ساكنان اعلام كرد برای حمایت از حقوق حیوانات، اگر كسی برای او گربه بیاورد، در ازای هر یك عدد گربه سه سكه نقره به او پرداخت خواهد كرد.
مردم كه در اثر سیاست‌های اعمالی دولت سلجوقی تحت فشار اقتصادی شدیدی بودند، شروع به گرفتن گربه‌ها كردند و گربه‌های گرفته‌شده را به مهندس گنجوی تحویل دادند و در ازای هر گربه سه سكه نقره دریافت كردند. بدین‌ترتیب تمام گربه‌های ناحیه مركزی توسط مردم گرفته و به مهندس گنجوی فروخته شد.
چند روز بعد مهندس گنجوی اعلام كرد از این پس در ازای هر گربه هفت سكه نقره پرداخت خواهد كرد. از آنجا كه دیگر در ناحیه مركزی گربه‌ای باقی نمانده بود، مردم كار و زندگی خود را رها كردند و به نواحی اطراف رفتند و گربه‌های آن نواحی را گرفتند و به مهندس گنجوی تحویل دادند و در ازای هر گربه هفت سكه نقره دریافت كردند.
 چند روز بعد مهندس گنجوی اعلام كرد از این پس در ازای هر گربه بیست سكه نقره پرداخت خواهد كرد. وی افزود: البته من چند روز برای انجام كاری به شهر دیگری می‌روم و زود بازمی‌گردم و آن‌گاه به خرید گربه‌ها مبادرت می‌ورزم. فردای آن‌روز مهندس سنجری وارد ناحیه مركزی شد و اعلام كرد تعداد زیادی گربه دارد و به قیمت پانزده سكه نقره می‌فروشد. ساكنان همه نقدینگی خود را روی هم گذاشتند و برای خرید گربه‌ها صف كشیدند و همه گربه‌ها را به قیمت دانه‌ای دوازده سكه نقره از مهندس سنجری خریدند. چندین روز گذشت و خبری از مهندس گنجوی نشد. چندین هفته گذشت و خبری از مهندس گنجوی و مهندس سنجری نشد. چندین ماه گذشت و خبری از مهندس گنجوی و مهندس سنجری نشد. چندین سال گذشت و خبری از مهندس گنجوی و مهندس سنجری نشد. و اینك چندین قرن گذشته است و خبری از مهندس گنجوی و مهندس سنجری نشده است.