همیشه جاری
غنچه نشستهای بازی بچهها كنار فرات را بغض میكنی و پای پرچانگیهای من، نه زبان، كه سر هم نمیجنبانی. خب نجنبان. اصلا من وقتی طرفم نگاهم نمیكند راحتتر حرف میزنم. راستی، به نظر تو فرات میمیراند یا زنده میكند؟ به نظرت آن شاعری كه فرات را لعن و نفرین میكند حق است یا آن كه تطهیرش میكند؟ آهِ آن كه گوشه تكیه فرات را بغض میكند میگیرد یا دعای آن كه میگوید تشنه آب فراتم ای اجل...؟ جواب نمیدهی نده. ولی من فكر میكنم این كه خون خون خدا كنار یك رود جاری شد حكمت دارد. رود جریان دارد. زندگی میبخشد. مرداب نیست كه بماند و فراموش شود. همیشه تازه است. زلال و روشن و مبرهن است. به نظرت این شباهتها اتفاقی است؟