در رابطه مغز و گوشی؛ رئیس کیست؟!
هفته پیش در همین ستون گفتیم كه ما انسانها در طول تاریخ همواره سعی كردهایم با محیط پیرامونمان تعامل داشته و به نوعی همزیستی با آن برسیم. این همزیستی تاریخی كمكحال ما بوده و توانستهایم خودمان را متحول كنیم. ما با توجه به پیرامونمان، ابزارآلاتی ساختیم و اطرافمان را با مهارتهایی كه به دست آوردیم تغییر دادیم. این جریان ادامه پیدا كرد تا اینكه به شكل علم، ابزارها و وسایل كنونی رسیدیم. اما اگر كمی دقیق شویم، رخداد كنونی كمی متفاوتتر از گذشته است. ابزارآلات و فناوریهایی كه امروز با آنها سروكار داریم كاركردهایی شبیه هم ندارند. مثلا كاركرد گوشی هوشمند تلفن همراه ما مانند ماشین لباسشویی یا دستگاه ریشتراش نیست كه فقط كاری را كه به آنها سپردهایم انجام دهند؛ امروزه گوشیها میتوانند انجام كلیدیترین كارهای زندگی ما را عهدهدار شوند.
یك نمونه خیلی پركاربرد كنونی، مسیریابی با برنامههای نصبشده در گوشی است كه به كمك ما آمدهاند. مقصد را نشانه میگیریم و از برنامه مسیریاب میخواهیم ما را از كوتاهترین و خلوتترین مسیر مقصد ببرد. در سفر به یك شهر غریب، با گوشی متصل به اینترنت بهآسانی بهترین رستوران خوب شهر را پیدا میكنیم و وقتی در مسیر رسیدن به رستوران متوجه روشنشدن چراغ بنزین خودرو میشویم، باز هم همین برنامه در گوشی است كه ما را به نزدیكترین پمپ بنزین راهنمایی میكند. به این ترتیب ما به نوعی خودمختاری و استقلال در فرآیند تصمیمگیری و انتخاب رسیدهایم كه در طول تاریخی كه به یاد داریم بیسابقه بوده است. اما این همه ماجرا نیست.
ما در تعامل با این برنامه و این فناوری بینظیر، یك برونسپاری را تجربه میكنیم. ما فرآیند تصمیمگیریهای میانی را به این برنامه محول میكنیم. در این برونسپاری، پیداكردن مسیر از میان راهها و كوچهپسكوچهها را به او میسپاریم و با رویدادهای اجتماعی و مناسبتهای تقویمی مثل تعطیلات اعیاد و نزدیك بودن به روزهای منتهی به اول مهر و بازگشایی مدارس، رخدادهای فصلی و دورهای و تصادفهایی كه منجر به ترافیك میشوند كاری نداریم. به این ترتیب تعاملات اجتماعی ما هم تا حدودی كمتر میشود، نگاه ما به پیرامونمان بستهبندی میشود و وقتی قرار ملاقاتی در ادارهای خاص داریم با این برنامه به آنجا میرویم و یا دنبال پمپ بنزین هستیم، در حلقهای بسته و متمركز حركت میكنیم. اگر این برنامه نبود ما ناگزیر از تعامل با مردم كوچه و خیابان، خواندن تابلوهای مشخصكننده نام خیابانها و حتی تجربه رفتن در مسیر اشتباه بودیم.
این برونسپاریهای تحلیلی به علم و محصولات فناورانهاش هر روز در حال بیشتر شدن است. این اتفاق رفاه قابل ملاحظهای را هم برایمان به همراه آورده كه چشمپوشی از آن منطقی نیست، اما واقعا همه چیز را به یك جسم كوچك مثل موبایل و یك برنامه میسپاریم؟! این همه فكر و تحلیل از یك جسم كوچك بعید به نظر میرسد.
خط بین ما و ابزارهایی كه ساختهایم در حال تغییر است. محصولات و ابزارهایی كه به كمك علم و فناوری ساختهایم به درون ما راه پیدا كردهاند و دیگر مغز ما یگانهعامل تصمیمگیر و تفكرساز نیست. چنین فناوریهایی دیگر كمتر شبیه ابزار هستند و بیشتر بخشی از ما و زندگی ما شدهاند و ما را به گونهای جدید تبدیل كردهاند. ما اكنون نوعی همزیستی جدید را با محیط پیرامونمان تجربه میكنیم و برخی تصمیمها و تحلیلها را برونسپاری میكنیم. آیا این برونسپاری در كنترل ماست؟ واقعیت این است كه بخشی از آن در كنترل ما كاربران است و این موضوع مهمی است كه دقت در آن به انتخاب سبك زندگی صحیح كمك میكند.