هنر سیاست‌ورزی

نگاهی به كارنامه هنرمندانی كه به‌عنوان نماینده مردم در مجلس یا شورای شهر حضور پیدا كرده‌اند

هنر سیاست‌ورزی

در و دیوار شهر پر از تبلیغ نامزدهای انتخاباتی شده است؛ نامزدهایی كه از فیلترهای مختلفی رد شده و نامشان حالا به طور مستقل یا در فهرست یك حزب سیاسی خاص دیده می‌شود و قرار است با رای مردم تكلیفشان مشخص شود، این‌كه پایشان به بهارستان باز می‌شود یا نه را هم می‌توان پس از برگزاری انتخابات و شمارش آرای مردم دید، انتخابات از آن اتفاق‌های مهیج سیاسی است كه برای دانستن نتیجه اش باید صبر كرد. بنابراین حالا ما با نتیجه‌اش كاری نداریم و می‌خواهیم از ابعاد دیگری برویم سراغ این اتفاق مهیج و البته تاثیرگذار كه بر سرنوشت 80 میلیون ایرانی تاثیر بسیاری خواهد داشت، تاثیر یا به‌عبارت بهتر تاثیراتی كه ممكن است نه فقط چهار سال كه یك عمر مزایا و تبعاتی را برای كشور داشته باشد. امروز می‌رویم سراغ صندلی‌های جذاب مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و... صندلی‌هایی كه همه می‌دانیم گاهی جذابیت تصاحب آنها آنقدر برای نامزدهای محترم پررنگ می‌شود كه یادشان برود نشستن روی آنها بیش از جذابیت، مسؤولیت دارد!

زینب مرتضایی‌فرد

 پای فرهنگ در كفش سیاست 
احتمالا سؤالتان این باشد كه جای چنین مطلبی چرا اینجا و در صفحات فرهنگی است، اما خیالتان راحت كه حواسمان هست و می‌خواهیم از بعد فرهنگی و هنری به ماجرا بپردازیم و موضوعات سیاسی مثل همیشه در صفحه دیگری از روزنامه جای خودشان را دارند.  این روزها در میان نامزدها نام برخی چهره‌های هنری و فرهنگی هم دیده می‌شود. همین موضوع ذهن ما را برد به نمونه‌های دیگر در سال‌های گذشته كه با بررسی‌شان می‌توان به این نكته هم رسید كه اهالی فرهنگ و هنر تا چه‌اندازه پا در عرصه سیاست گذشته‌اند و تا چه مقدار تاثیرگذار بوده‌اند. كاری نداریم به این‌كه در هر انتخابات هنرمندان چه عملكردی داشته‌اند، تا چه حد از اهالی سیاست حمایت كرده‌اند و طرف چه كسی یا كسانی ایستاده‌اند، اما كار داریم به این‌كه اگر پایشان به‌عنوان نماینده مردم به مجلس یا شورا باز شده چه كرده‌اند. 
 همه آنها كه انتخاب شده‌اند
اهالی فرهنگ و هنر هم مثل ورزشكاران، مدرسان دانشگاه، فعالان سیاسی و... تلاش‌هایی برای حضور در مجلس و شورا داشته‌اند. در برخی موارد موفق شده‌اند و در برخی موارد هم نه. از میان تلاش‌های ناكام می‌توان به نامزدی حسین زمان، خواننده موسیقی پاپ در انتخابات شوراهای شهر اشاره كرد. فاطمه راكعی، سعید ابوطالب، بهروز افخمی و عبدالحسین مختاباد را هم می‌توان از نمونه‌هایی دانست كه موفق شدند به عنوان نماینده مردم در مجلس و شورا حضور پیدا كنند. ناگفته نماند كه این روزها هم نام افشین علاء شاعر و نویسنده در فهرست نامزدهای انتخاباتی به چشم می‌خورد. 
راكعی، شاعر و از اعضای جبهه مشاركت ایران، نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی بود. البته او سمت‌های دیگری را هم خارج از مجلس بر عهده داشته است.  ابوطالب فیلمساز و از اصولگرایان مستقل است كه برخی ساخته‌های او هم حسابی جنجال داشته. 
او نماینده مردم تهران در مجلس هفتم شورای اسلامی بود و هرچند در دوره بعد از ورود به مجلس بازماند اما در همان یك دوره حضورش به‌عنوان رئیس و سخنگوی كمیته هنر و رسانه كمیسیون فرهنگی مجلس فعالیت كرد.  افخمی كارگردان و نویسنده است. او در ششمین دوره از مجلس شورای اسلامی به‌عنوان یك نماینده اصلاح‌طلب حضور داشت، هر‌چند این سال‌ها از نظر سیاسی مواضع سیاسی او تغییرات بسیاری داشته و دیگر نمی‌توان او را اصلاح‌طلب به حساب آورد، اما آن سال‌ها با همین گرایش سیاسی وارد مجلس شده است. 
مختاباد خواننده موسیقی ایرانی نماینده مردم تهران در شورای شهر بوده است. او هم تجربه حضور یك دوره‌ای در شورا را دارد و مانند دیگر هنرمندانی كه به مجلس راه پیدا كرده بودند، تجربه‌اش ادامه‌دار نشده و به همان یك دوره محدود مانده است. 
 آنها را با چه می‌شناسید؟
اگر نام هنرمندانی را كه نماینده مجلس و شورا بوده‌اند، برایتان ردیف كنیم و در كنارش هم فهرستی بیفزاییم از هنرمندانی كه به‌عنوان مدیر و رئیس در سازمان‌های بزرگی فعالیت كرده‌اند، در آخر هم از شما بپرسیم این افراد را با چه ویژگی آنها می‌شناسید، طبعا آثار آنها قبل از هر چیزی به ذهنتان می‌آید. مثلا اول به ذهن همه مان می‌آید كه راكعی شاعر است و ممكن است بعدتر جایی گوشه ذهنمان این را به خاطر بیاوریم كه او یك دوره‌ای هم نماینده مجلس بوده است. درباره افخمی هم همین‌طور است، مثلا عروس، شوكران و سن‌پترزبورگ اولین گزینه‌هایی خواهند بود كه با شنیدن نام این كارگردان به ذهن می‌آید. مختاباد هم تا همیشه با قطعات و تصنیف‌هایی چون شبانگاهان برای مردم آشناست و به‌عنوان یك چهره سیاسی در ذهن مردم جایی ندارد. آنچه تا همیشه نخستین گزینه ذهن جامعه و مردم می‌ماند هنر و فعالیت‌های هنری و فرهنگی این افراد است و حضورشان در سیاست نه تنها در حاشیه قرار می‌گیرد، بلكه به فراموشی هم سپرده می‌شود. 
 هنرمند  -  سیاستمدار‌ها
هنرمندان در پیچ و خم سیاست واقعا چه می‌خواهند و به دنبال چه هستند؟ آیا فكر نمی‌كنند ادامه فعالیت هنری‌شان می‌تواند برای آنها مسیر بهتری را رقم بزند؟ طبعا این افراد هم برای حضور در عرصه سیاست دلایل خود را دارند. در برخی موارد فكر می‌كنند ممكن است توانایی انجام تغییراتی را داشته باشند و در برخی موارد دیگر هم ممكن است مانند هر شخص دیگری بخواهند یك عرصه را تجربه كنند. نمی‌توان هیچ قضاوت قطعی و محكمی درباره حضور هنرمندان در عرصه سیاست و انگیزه‌هایشان ارائه كرد، اما می‌توان این را با قطعیت گفت كه تاكنون موفق نشده‌اند خود را به‌عنوان چهره‌ای سیاسی مطرح كنند و هنوز هم در حافظه جامعه به‌عنوان هنرمند شناخته می‌شوند نه سیاستمدار. 
 در هر صورت ورود هنرمندان به سیاست در ایران اتفاق تازه‌ای نبوده و صد سالی از آن می‌گذرد. از آغاز مشروطه كه نخبگان تحصیلكرده در فرنگ آن را رقم زده بودند این روند آغاز شد، در دوره پهلوی اول هم ادامه پیدا كرد و در دوره پهلوی دوم با شكل گیری اتفاقاتی چون كودتا كمرنگ شد، چون شاه دیگر اعتمادی به نخبگان نداشت و نمی‌توانست كابوس كودتا را فراموش كند. 
تلاش‌ها برای ورود به مجلس و شورای شهر هم اكنون ادامه دارد و هر چند ممنوعیت خاصی برای نامزد شدن این افراد مطرح نیست، اما واقعا این سوال مطرح است كه وقتی هنرمندان نامزد می‌شوند تا به عنوان نماینده راهی مجلس و شورا شوند، چه برنامه‌ای برای این حضورشان دارند؟ حالا ما هم تلاش می‌كنیم قضاوت نكنیم، اما حتما تاریخ قضاوت خود را درباره این حضورها خواهد داشت، شاید آنها را تلاشی برای بهبود اوضاع هنر بداند و شاید هم... 

این سیاستمداران را می‌شناسید؟ 
به این نام‌ها نگاه كنید: ملك الشعرای بهار شاعر و نماینده مجلس، علی دشتی نویسنده و نماینده مجلس و محمد فرخی یزدی شاعر و نماینده مجلس. همچنین نگاهی بیندازید به نام محمد علی فروغی و ببینید چه كارنامه‌ای دارد؛ محمد علی فروغی روشنفكر، مترجم، ادیب و سخن‌شناس، فیلسوف، تاریخدان، روزنامه‌نگار، سیاستمدار، دیپلمات، نماینده مجلس، وزیر و نخست‌وزیر ایران. كدام یك از این افراد فارغ از دیدگاه‌های سیاسی و عقیدتی‌شان كه مورد بحث ما نیست، توانسته‌اند خود را به‌عنوان نماینده مجلس در ذهن جامعه جا بیندازند؛ مسلما هیچ‌كدام! آیا آنها نباید وارد سیاست می‌شدند؟ در این‌باره قضاوتی نداریم اما می‌دانیم فعالیت‌های فرهنگی و هنری این افراد همواره بر نقش سیاسی‌شان سایه افكنده و حتی سیاستمداری مانند فروغی هم در ذهن همه اول مصحح كلیات سعدی است. بهتر نبود وقتی خودشان را در حوزه دیگری پیدا كرده بودند، همانجا می‌ماندند و پا در كفش سیاست نمی‌كردند؟ 

​​​​​​​شوهر و مادرشوهر فلان بازیگر 
برخی اتفاقات انتخاباتی هم هست كه می‌شود خوراك سایت‌هایی كه دنبال خبرهای زرد هستند. مثلا یك نامزد مجلس كه قبل‌تر هم چهره سیاسی نسبتا شناخته شده‌ای بوده، در سایه نام همسرش قرار می‌گیرد یا وصلت با یك هنرمند، نام خودش را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. مثلا این روزها گفته می‌شود همسر مریم كاویانی، بازیگر معروف داوطلب نمایندگی مجلس شده و كمتر كسی از این می‌گوید كه رامین مهمانپرست چهره‌ای سیاسی و دیپلمات شناخته شده‌ای بوده است. یا دوره قبل اعلام می‌شد مادرشوهر مهناز افشار كاندیدای انتخابات مجلس شده و كسی حتی او را به‌عنوان همسر محمدعلی رامین یكی از چهره‌های سیاسی شناخته شده كشور معرفی نمی‌كرد و گویی خانواده رامین پشت نام عروس بازیگرشان گم شده بودند!