طنزنامه
اعتراض به سبک اهالی «گول»!
سیدسپهر جمعهزاده
حكیمی از بازار بلاد «گول» (همان فرانسه خودمان!) رد میشد كه دید دیگر نمیتواند رد شود. (لابد میخواهید بگویید مگر آن طرف آب هم حكیم داشتهاند. من هم میگویم بلی). القصه چون حكیم این وضع را دید، بررسی كرد و فهمید مردمانی زردپوش، سدِ راهش شدهاند. حكیم هر چه زور داشت، نزد! زیرا میدانست بیفایده است. پس به آنها گفت:« Allez-y» (بروید كنار)
آی حكیم! مگر نمیبینی «بست» نشستهایم و به آلودگی هوا اعتراض داریم. چرا به ما ظلم میكنی؟ ما دیگر كنار نمیرویم.
_ چرا مهمل میبافید؟ میخواهم رد شوم. همین!
با این جمله حكیم، مردمِ بست نشین به بستشان بر خورد و شروع به كبود كردن حكیم كردند. حكیم در حالی كه كتك میخورد، از اداره حمایت از حكیمان كمك خواست.
اداره حمایت از حكیمان نیز در آنِ واحد هم به حكیم كمك كرد و هم در جهت دلجویی از معترضان به آنها «Café français» (قهوه فرانسوی) داد. منتها در لیوان یك بار مصرف، از آن نازكها!حكیم نیز فریادی دوباره زد كه نوشیدنی داغ در لیوان یك بار مصرف، از این نازكها باعث سرطان است!
بعد از فریاد حكیم مردان معترض این حركت حكیم را مصداق اخلال در امرِ دلجویی دانستند و جملگی در روند زندگی حكیم اخلال وارد كردند.«حكیمِ اخلال وارد شده» بعد از ماجرا عارض شد كه من فقط به سرطانی بودنِ لیوانها اعتراض كردم نه به چیز دیگری. چرا لیوانها را میریزید در اعتراضها؟
در همین حین، مردان سیاست آن بلاد سر رسیدند و به بهانه اقدام به آلودهسازی محیطزیست تمام معترضین را پخش و پلا كردند. معترضین نیز شاكی شدند و گفتند: ما خودمان به وضع آلودگی هوا اعتراض داریم. آن وقت یقه ما را میگیرید؟
آنگاه سخنگوی مردان سیاست توضیح داد كه شما جمعیت، با هر دَم كلی اكسیژن مصرف میكنید و چند برابر آن دیاكسیدكربن پس میدهید. آیا این مصداق آلودگی هوا نیست؟
مردم معترض كه مخشان سوت میكشید؛ رو به حكیم كردند، ولی حكیم آنجا نبود و رویشان ماستید. البته برگهای به یادگار برایشان گذاشت که رویش نوشته بود: «وقتی خودتان لیوانها را ریختید در اعتراضها، باید فکرش را میکردید که اهل سیاست هم اعتراضها را بریزند در آلودگی محیطزیست.» در برخی كتابهای قدیمی آمده است كه سالها بعد در نقطهای دور از دریای مدیترانه، پیرمردی را با خرقهای زرد یافتند كه سوار بر قایقی به سمت افقهای دور میرفت و دائم میخواند: «ما اعتراض داریم. هوا نیاز داریم...»
آی حكیم! مگر نمیبینی «بست» نشستهایم و به آلودگی هوا اعتراض داریم. چرا به ما ظلم میكنی؟ ما دیگر كنار نمیرویم.
_ چرا مهمل میبافید؟ میخواهم رد شوم. همین!
با این جمله حكیم، مردمِ بست نشین به بستشان بر خورد و شروع به كبود كردن حكیم كردند. حكیم در حالی كه كتك میخورد، از اداره حمایت از حكیمان كمك خواست.
اداره حمایت از حكیمان نیز در آنِ واحد هم به حكیم كمك كرد و هم در جهت دلجویی از معترضان به آنها «Café français» (قهوه فرانسوی) داد. منتها در لیوان یك بار مصرف، از آن نازكها!حكیم نیز فریادی دوباره زد كه نوشیدنی داغ در لیوان یك بار مصرف، از این نازكها باعث سرطان است!
بعد از فریاد حكیم مردان معترض این حركت حكیم را مصداق اخلال در امرِ دلجویی دانستند و جملگی در روند زندگی حكیم اخلال وارد كردند.«حكیمِ اخلال وارد شده» بعد از ماجرا عارض شد كه من فقط به سرطانی بودنِ لیوانها اعتراض كردم نه به چیز دیگری. چرا لیوانها را میریزید در اعتراضها؟
در همین حین، مردان سیاست آن بلاد سر رسیدند و به بهانه اقدام به آلودهسازی محیطزیست تمام معترضین را پخش و پلا كردند. معترضین نیز شاكی شدند و گفتند: ما خودمان به وضع آلودگی هوا اعتراض داریم. آن وقت یقه ما را میگیرید؟
آنگاه سخنگوی مردان سیاست توضیح داد كه شما جمعیت، با هر دَم كلی اكسیژن مصرف میكنید و چند برابر آن دیاكسیدكربن پس میدهید. آیا این مصداق آلودگی هوا نیست؟
مردم معترض كه مخشان سوت میكشید؛ رو به حكیم كردند، ولی حكیم آنجا نبود و رویشان ماستید. البته برگهای به یادگار برایشان گذاشت که رویش نوشته بود: «وقتی خودتان لیوانها را ریختید در اعتراضها، باید فکرش را میکردید که اهل سیاست هم اعتراضها را بریزند در آلودگی محیطزیست.» در برخی كتابهای قدیمی آمده است كه سالها بعد در نقطهای دور از دریای مدیترانه، پیرمردی را با خرقهای زرد یافتند كه سوار بر قایقی به سمت افقهای دور میرفت و دائم میخواند: «ما اعتراض داریم. هوا نیاز داریم...»