با بروز هر بحران اجتماعی تلخ از جمله سیل، زلزله، كرونا و ... بازار جوكهایی گرم میشود كه كثیف و سیاهند و بر بحران موجود در جامعه میافزایند
لطیفههای زمخت!
خودش تهران كار میكند و زندگی. مادر و پدرش در كرمانشاه. زلزله خسارات بسیاری وارد كرده و او نمیداند خانوادهاش چه وضعیتی دارند. مدام خبرها را پیگیری میكند و با دلی نگران و چشمی اشكآلود میخواند و میخواند هم اخبار رسمی و هم فضای مجازی را. خیلیها دارند جوك میسازند و میخندند. جوكها در فضای مجازی دستبهدست میشوند و او میماند با غم بیخبری از خانوادهاش كنار بیاید یا تماشای نوشتههایی كه دستبهدست میشوند و به خانههای آوار شده روی سر دیگران میخندند.
همسرش برای یك سفر كاری رفته سیستان و بلوچستان. باران بد قلقی كرده و سیل راه افتاده. هر چند با عزیزش در تماس است، اما نگران است، خیلی هم نگران. مدام خبرهای رسمی و غیررسمی را بالا و پایین میكند و بیش از هر چیزی با جوك و شوخی و خندههایی مواجه میشود كه به یادش میآورند انگار جامعه ایران نشسته و به بیخانمانی هموطنانش میخندد.
در خیابانهای تهران راه میرود و دلش نگران است. كرونا در قم جان دو شهروند ایرانی را گرفته است. كرونا ممكن است در هر شهر دیگری هم باشد، ممكن است جان خیلیها را بگیرد، دوباره اما جوكها قویتر از هر پدیده دیگری دست به دست میچرخند و گویی عدهای اصلا حواسشان نیست كشور در آستانه یك بحران است. اینها را بگذارید کنار سه برش عجیب و تلخ از تجربیات یكی دو سال گذشتهمان. تجربیاتی كه هر چند قطعا دستپخت همه افراد جامعه نیست، اما خواه ناخواه همه را درگیر خود كرده و برای لحظاتی هم كه شده وقتشان را گرفته است. در شبكههای اجتماعی و گفتوگوهای روزمره جا باز كرده و در چشم خیلیها غلبه كرده حتی به كمكهای مردمی و احساسات انسانیشان. اما باید این واقعیت تلخ را بپذیریم كه جوكها و شوخیهای سخیف و غیرانسانیای كه در شرایط بحرانی رد و بدل میشوند هم نمكی هستند بر زخم آسیبدیدگان و افراد نگران و هم به همدلی و انسانیت دیگر افراد جامعه آسیب میزند، چون درست زمانی كه بخش اقلیتی از جامعه درگیر غم و بحرانند، دیگران به جای نگرانی و كمك سرگرم خندیدن میشوند، آن هم خندیدن به دردهای جامعه!
با كرونا هم شوخی؟!
كشورهای بسیاری در جهان با بحران كرونا روبه رو هستند، بهرغم شفاف سازیهای پزشكی اما هنوز هم در سراسر جهان مردم از كرونا میترسند، همانطور كه انسان یك قرن پیش از حصبه و طاعون و وبا میترسیده، خیلیها میگویند نمیخواهند بمیرند و هر قدر شیوههای مراقبت و پیشگیری از ابتلا به این بیماری را میخوانند، باز هم دلشان راضی نمیشود و آرام نمیگیرند. اما از طرفی دیگر با بحران عجیبتر و بزرگتری روبهروییم كه با كرونا هم شوخی میكند. این شوخیها همواره در دورههای مختلف و با بروز بحرانهایی چون سیل و زلزله خود را نشان دادهاند و بهخوبی میدانیم بحران و آسیبهایی برای جامعه ایجاد كردهاند كه قدرتش از هر سیل و زلزله و ویروسی بالاتر است و درست قلب همدلی مردم را نشانه گرفته است.
سیاه و سفید جوكها
جوك بخشی از طنز شفاهی جامعه ایران بوده و از دیرباز در حافظه جمعی جایگاه خاص خودش را داشته است. گاه این طنزهای شفاهی در آثار مكتوب بزرگان ادبیات هم راه پیدا كرده و سندی شدهاند از روحیه شوخ و طنازی كه ایرانیها در طول تاریخ همیشه داشتهاند. اما جوكها هم انواع و اقسام خود را دارند و در دستهبندیهای پژوهشگرانی چون فروید در سه دسته سفید، خاكستری و سیاه قرار گرفتهاند.
جوكهای سفید یا شیرین در زمره شوخیهایی قرار میگیرند كه با بزرگنمایی زشتیها و بدیها، سعی در ایجاد آگاهی در مخاطب خود دارند. جوكها یا شوخیهای خاكستری هم شبیه دسته اول هستند با این تفاوت كه هر چند قصد ایجاد اصلاح در مخاطب خود ندارند اما اثر سوء و منفی هم نداشته و تنها برای سرگرمی و تفنن ساخته شده و به زبان میآیند. جوكهای سیاه اما همانطور كه از نامشان برمی آید آسیبهای بسیاری برای جامعه دارند. تمام جوكهایی كه مذهب، قومیت و سیاست حاكم بر یك جامعه را نشانه میگیرند سیاه بوده و اتفاقا به گفته همین آقای فروید غربیها در قالب شوخیهای عمدی و سیاه قرار میگیرند. هدفشان هم مسلما خنداندن مخاطب خود نیست. ابزاری برای ترور شخصیتها، هویت و فرهنگ یك جامعه محسوب میشوند و به طور همزمان خشم و خنده را در مخاطب خود ایجاد میكنند. گوینده میخندد و لذت میبرد و شنونده رنج میبرد و خشمگین میشود. تحقیر، كودن نمایی، ویران كردن نمادها، ستایش اغراق آمیز و نامعقول، بزرگ كردن معایب، نقیضه گویی و... روح اصلی این شوخی هاست. حالا كه این شوخیها در جامعه ایران پررنگ شده و اوج گرفتهاند، این سوال مطرح میشود كه آیا در جامعه ما عدهای از آزار دادن افراد دیگر لذت میبرند؟
كار ما و شما كه نیست!
شما از آزار هموطن آسیبدیدهتان لذت میبرید؟ شما جوك سیاه میسازید؟ آن هم به این سرعت كه هنوز امداد و كمك نرسیده و مردم برای همراهی و كمك به یكدیگر همراه نشدهاند، جوكها از راه برسند و فضای مجازی و نقلهای زبانی آدمها با یكدیگر را تسخیر كنند؟ نه. همهمان خوب میدانیم كار ما نیست. ما نمیتوانیم با یك دست دعا كنیم و با دست دیگر كمك جمع كنیم، اما قهقهه بزنیم به شوخیهای سیاهی كه با دردهای هموطنانمان میشود. این وسط یك جای كار میلنگد، بدجوری هم میلنگد. ما قربانی جریان سیاهی هستیم كه به سرعت و دقت شوخی سیاه میسازد و پخش میكند، سرعتش هم از انتقال ویروس كرونا و زلزله و هر چیز دیگری بیشتر است. همان جریانی كه چند سال پیش با تخریب بیرحمانه علی شریعتی متفكر ایرانی كار خودش را شروع كرد و بعد رسید به دیگر چهرهها از كورش كبیر گرفته تا خیام نیشابوری همه را از دم تیغش گذراند و بعد رسید به مسائل سیاسی و اجتماعی امروزمان. رسید به ساختن سیاههای كثیف برای دردهای هموطنانمان و ما بیآنكه حواسمان باشد یواشكی یا آشكار به این ساختههایش خندیدیم و در نشر آن هم همراهی كردیم. میتوانیم از همین امروز تصمیم بگیریم این جریان را همراهی نكنیم. حالا كه نه دلمان و نه دستمان هیچكدام نه سیاه است و نه كثیف میتوانیم جریانی را كه یادمان میدهد به دردهای هم بیتفاوت شویم و بخندیم را حذف كنیم. از همین امروز نه نشرشان دهیم و نه بخوانیمشان. به یكدیگر هم یادآوری كنیم درد خندیدن ندارد، اگر قرار است مقابل دردی بخندیم هم قرار است برای تسكین یافتن آن باشد، برای نشاندن لبخند روی لب یك دردمند نه خندیدن به دردش. بشویم همراه مصرع درخشان مولانا كه میگوید عشق آموخت به من شكل دگر خندیدن. با عشق بخندیم، آن هم نه در برابر دردها بلكه در برابر تسكین آنها.
چرا نباید با کرونا جوک بسازیم
بهانههای زیادی برای خندیدن هست. اینکه با کرونا شوخی کنیم دردسرهایی درست میکند که مهمترینشان اینها هستند:
شوخی با بحران، تمرکز مردم و رسانهها در آموزش و اطلاعرسانی را کم میکند.
سطح موضوع به یک شوخی کاهش مییابد، اخبار لابهلای شوخیها گم و حساسیت مردم کم میشود.
افرادی که در این بحران آسیب دیدهاند، با خواندن این شوخیها آسیب روانی میبینند.
همسرش برای یك سفر كاری رفته سیستان و بلوچستان. باران بد قلقی كرده و سیل راه افتاده. هر چند با عزیزش در تماس است، اما نگران است، خیلی هم نگران. مدام خبرهای رسمی و غیررسمی را بالا و پایین میكند و بیش از هر چیزی با جوك و شوخی و خندههایی مواجه میشود كه به یادش میآورند انگار جامعه ایران نشسته و به بیخانمانی هموطنانش میخندد.
در خیابانهای تهران راه میرود و دلش نگران است. كرونا در قم جان دو شهروند ایرانی را گرفته است. كرونا ممكن است در هر شهر دیگری هم باشد، ممكن است جان خیلیها را بگیرد، دوباره اما جوكها قویتر از هر پدیده دیگری دست به دست میچرخند و گویی عدهای اصلا حواسشان نیست كشور در آستانه یك بحران است. اینها را بگذارید کنار سه برش عجیب و تلخ از تجربیات یكی دو سال گذشتهمان. تجربیاتی كه هر چند قطعا دستپخت همه افراد جامعه نیست، اما خواه ناخواه همه را درگیر خود كرده و برای لحظاتی هم كه شده وقتشان را گرفته است. در شبكههای اجتماعی و گفتوگوهای روزمره جا باز كرده و در چشم خیلیها غلبه كرده حتی به كمكهای مردمی و احساسات انسانیشان. اما باید این واقعیت تلخ را بپذیریم كه جوكها و شوخیهای سخیف و غیرانسانیای كه در شرایط بحرانی رد و بدل میشوند هم نمكی هستند بر زخم آسیبدیدگان و افراد نگران و هم به همدلی و انسانیت دیگر افراد جامعه آسیب میزند، چون درست زمانی كه بخش اقلیتی از جامعه درگیر غم و بحرانند، دیگران به جای نگرانی و كمك سرگرم خندیدن میشوند، آن هم خندیدن به دردهای جامعه!
با كرونا هم شوخی؟!
كشورهای بسیاری در جهان با بحران كرونا روبه رو هستند، بهرغم شفاف سازیهای پزشكی اما هنوز هم در سراسر جهان مردم از كرونا میترسند، همانطور كه انسان یك قرن پیش از حصبه و طاعون و وبا میترسیده، خیلیها میگویند نمیخواهند بمیرند و هر قدر شیوههای مراقبت و پیشگیری از ابتلا به این بیماری را میخوانند، باز هم دلشان راضی نمیشود و آرام نمیگیرند. اما از طرفی دیگر با بحران عجیبتر و بزرگتری روبهروییم كه با كرونا هم شوخی میكند. این شوخیها همواره در دورههای مختلف و با بروز بحرانهایی چون سیل و زلزله خود را نشان دادهاند و بهخوبی میدانیم بحران و آسیبهایی برای جامعه ایجاد كردهاند كه قدرتش از هر سیل و زلزله و ویروسی بالاتر است و درست قلب همدلی مردم را نشانه گرفته است.
سیاه و سفید جوكها
جوك بخشی از طنز شفاهی جامعه ایران بوده و از دیرباز در حافظه جمعی جایگاه خاص خودش را داشته است. گاه این طنزهای شفاهی در آثار مكتوب بزرگان ادبیات هم راه پیدا كرده و سندی شدهاند از روحیه شوخ و طنازی كه ایرانیها در طول تاریخ همیشه داشتهاند. اما جوكها هم انواع و اقسام خود را دارند و در دستهبندیهای پژوهشگرانی چون فروید در سه دسته سفید، خاكستری و سیاه قرار گرفتهاند.
جوكهای سفید یا شیرین در زمره شوخیهایی قرار میگیرند كه با بزرگنمایی زشتیها و بدیها، سعی در ایجاد آگاهی در مخاطب خود دارند. جوكها یا شوخیهای خاكستری هم شبیه دسته اول هستند با این تفاوت كه هر چند قصد ایجاد اصلاح در مخاطب خود ندارند اما اثر سوء و منفی هم نداشته و تنها برای سرگرمی و تفنن ساخته شده و به زبان میآیند. جوكهای سیاه اما همانطور كه از نامشان برمی آید آسیبهای بسیاری برای جامعه دارند. تمام جوكهایی كه مذهب، قومیت و سیاست حاكم بر یك جامعه را نشانه میگیرند سیاه بوده و اتفاقا به گفته همین آقای فروید غربیها در قالب شوخیهای عمدی و سیاه قرار میگیرند. هدفشان هم مسلما خنداندن مخاطب خود نیست. ابزاری برای ترور شخصیتها، هویت و فرهنگ یك جامعه محسوب میشوند و به طور همزمان خشم و خنده را در مخاطب خود ایجاد میكنند. گوینده میخندد و لذت میبرد و شنونده رنج میبرد و خشمگین میشود. تحقیر، كودن نمایی، ویران كردن نمادها، ستایش اغراق آمیز و نامعقول، بزرگ كردن معایب، نقیضه گویی و... روح اصلی این شوخی هاست. حالا كه این شوخیها در جامعه ایران پررنگ شده و اوج گرفتهاند، این سوال مطرح میشود كه آیا در جامعه ما عدهای از آزار دادن افراد دیگر لذت میبرند؟
كار ما و شما كه نیست!
شما از آزار هموطن آسیبدیدهتان لذت میبرید؟ شما جوك سیاه میسازید؟ آن هم به این سرعت كه هنوز امداد و كمك نرسیده و مردم برای همراهی و كمك به یكدیگر همراه نشدهاند، جوكها از راه برسند و فضای مجازی و نقلهای زبانی آدمها با یكدیگر را تسخیر كنند؟ نه. همهمان خوب میدانیم كار ما نیست. ما نمیتوانیم با یك دست دعا كنیم و با دست دیگر كمك جمع كنیم، اما قهقهه بزنیم به شوخیهای سیاهی كه با دردهای هموطنانمان میشود. این وسط یك جای كار میلنگد، بدجوری هم میلنگد. ما قربانی جریان سیاهی هستیم كه به سرعت و دقت شوخی سیاه میسازد و پخش میكند، سرعتش هم از انتقال ویروس كرونا و زلزله و هر چیز دیگری بیشتر است. همان جریانی كه چند سال پیش با تخریب بیرحمانه علی شریعتی متفكر ایرانی كار خودش را شروع كرد و بعد رسید به دیگر چهرهها از كورش كبیر گرفته تا خیام نیشابوری همه را از دم تیغش گذراند و بعد رسید به مسائل سیاسی و اجتماعی امروزمان. رسید به ساختن سیاههای كثیف برای دردهای هموطنانمان و ما بیآنكه حواسمان باشد یواشكی یا آشكار به این ساختههایش خندیدیم و در نشر آن هم همراهی كردیم. میتوانیم از همین امروز تصمیم بگیریم این جریان را همراهی نكنیم. حالا كه نه دلمان و نه دستمان هیچكدام نه سیاه است و نه كثیف میتوانیم جریانی را كه یادمان میدهد به دردهای هم بیتفاوت شویم و بخندیم را حذف كنیم. از همین امروز نه نشرشان دهیم و نه بخوانیمشان. به یكدیگر هم یادآوری كنیم درد خندیدن ندارد، اگر قرار است مقابل دردی بخندیم هم قرار است برای تسكین یافتن آن باشد، برای نشاندن لبخند روی لب یك دردمند نه خندیدن به دردش. بشویم همراه مصرع درخشان مولانا كه میگوید عشق آموخت به من شكل دگر خندیدن. با عشق بخندیم، آن هم نه در برابر دردها بلكه در برابر تسكین آنها.
چرا نباید با کرونا جوک بسازیم
بهانههای زیادی برای خندیدن هست. اینکه با کرونا شوخی کنیم دردسرهایی درست میکند که مهمترینشان اینها هستند:
شوخی با بحران، تمرکز مردم و رسانهها در آموزش و اطلاعرسانی را کم میکند.
سطح موضوع به یک شوخی کاهش مییابد، اخبار لابهلای شوخیها گم و حساسیت مردم کم میشود.
افرادی که در این بحران آسیب دیدهاند، با خواندن این شوخیها آسیب روانی میبینند.