حكایت بدآموزانه كشاورز و صاحب زمین و هدف و وسیله
امید مهدینژاد طنزنویس
كشاورزی كه در زمین اجارهای یكی از مالكان خرد منطقه كار میكرد، با صاحب زمین دچار اختلاف شد. در ابتدا دوستان مشترك آندو تلاش كردند با روشهای مسالمتآمیز به اختلاف آنها پایان دهند، اما هیچیك از آندو از موضع خود كوتاه نیامد؛ تا اینكه كشاورز از صاحب زمین به دادگاه شكایت كرد. وی سپس به نزد یك وكیل خبره رفت و از او خواست تا راه پیروز شدن در دادگاه را به او نشان دهد. وكیل پس از استماع سخنان كشاورز به او گفت: روشن است كه در این اختلاف حق با توست، اما مستنداتی كه در اختیار داری كافی نیست. لذا امید زیادی نداشته باش، چون قاضی بر طبق مستندات موجود حكم میكند و به اینترتیب بیشتر حق را به صاحب زمین و بخش كوچكی از حق را به تو خواهد داد. كشاورز كه ناراحت شده بود دفتر وكیل را ترك كرد و به منزل رفت و پس از ساعتها فكر كردن به ایدهای ابتكاری رسید. سپس شماره وكیل را گرفت و پس از عذرخواهی بابت آنكه بدموقع تماس گرفته است، گفت: قصد دارم یك پكیج گیفت شامل مقداری آجیل مرغوب، یك عدد صنایع دستی، یك سررسید سال جدید و نیز یك كارت هدیه به مبلغ بالا تهیه كنم و آن را برای قاضی بفرستم. وكیل گفت: این كار را نكن، این رشوه است. كشاورز گفت: نه بابا این چه حرفی است. این یك هدیه محترمانه است كه به پاس زحمتهای... وكیل حرف كشاورز را قطع كرد و گفت: قاضی پرونده یك قاضی هوشمند، چابك و پاكدست است و اگر تو این رشوه را به او بدهی، بیبرو برگرد پرونده را باختهای. كشاورز گفت: حالا ببین و تلفن را قطع كرد. فردای آنروز جلسه نهایی دادگاه برگزار شد و قاضی پس از استماع اظهارات طرفین، رأی خود را به نفع كشاورز صادر كرد. پس از پایان دادگاه وكیل به كشاورز نزدیك شد و پس از تبریك به خاطر برنده شدن در پرونده، گفت: كار خوبی كردی كه آن هدیه را نفرستادی. كشاورز گفت: فرستادم. وكیل گفت: وا. پس چرا؟ كشاورز گفت: آن را از طرف صاحب زمین فرستادم و به این ترتیب گزاره «هدف وسیله را توجیه میكند» در نزد برخی گروهها و طیفهای فكری و سیاسی شوربختانه به گزارهای مورد قبول تبدیل شد.