مادرم را شبیه شیطان می‌دیدم!

گفت‌وگو با قاتل شیشه‌ای كه مادرش را كشت

مادرم را شبیه شیطان می‌دیدم!

 مرد میانسالی كه به اتهام قتل مادرش در بازداشت به سر می‌برد دیروز در جریان تحقیقات قضایی مدعی شد بعد از قتل مادرش، هر فردی را كه در خیابان می‌دیده گمان می‌كرده شیاطین بوده و قصد جانش را دارند .
به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، مهرداد مرد میانسال شیشه‌ای است كه در جریان درگیری با مادرش و برای این‌كه دوباره برای بستری شدن در كمپ نرود، او را با ضربه‌های چاقو در خانه‌شان در محله خانی‌آبادنو، عصر سی‌ام بهمن امسال به قتل رساند و ساعاتی بعد در بوستانی در همان حوالی بازداشت شد.
 متهم دیروز از اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای ادامه تحقیقات نزد مصطفی واحدی، بازپرس شعبه  11 دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت: «مادرم را كشته‌ام، اما یادم نمی‌آید كه با ضربه‌های مشتم او به قتل رسید یا با ضربه‌های چاقو. می‌دانم او می‌خواست مرا دوباره به كمپ بفرستد و آن شب او را دوباره به چشم یك شیطان دیدم كه انگار می‌خواست مرا به قتل برساند، بنابراین برای دفاع از خودم  او را كشتم و بعد هم كه دستگیر
شدم.»  
 متهم برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بازگشت . این در حالی است که اگر سلامت روانی متهم تایید شود او به اتهام قتل محاکمه خواهد شد. در غیر این صورت باید در مرکز روانی بستری شود.

مرد میانسال از زور خماری نمی‌توانست روی پاهای خودش بایستد و مدام می‌گفت، «مرا از دست شیطان‌های اطرافم خلاص كنید و به جایی دور ببرید و پنهان كنید و اگرخواستید خلاصم كنید. من مادرم را كشتم و شیطان‌های دیگر در جست‌وجوی من هستند و می‌ترسم به دست آنها خلاص شوم.» گفت‌وگوی جام‌جم با این قاتل را در ادامه می‌خوانید.
پیش از این مادرت را تهدید كرده بودی؟
چند وقت پیش وقتی شیشه مصرف كرده بودم، او را به چشم یك شیطان دیدم كه انگار می‌خواست مرا بكشد، قصد جانش را كردم اما او با من درگیر شد و بعد از آن‌كه مرا كتك زد، توانست از دستم خلاص شود. همیشه از او می‌ترسیدم و مراقب بودم كه جانم را نگیرد .
از شب جنایت بگو.
شش روز بود كه تازه از كمپ به خانه مادرم بازگشته بودم اما از آن موقع درگیری‌مان ادامه داشت و می‌خواست به زور مرا به كمپ بفرستد. چهره مادرم شیطان شده و می‌خواست مرا بكشد. در حال مخفی كردن وسایلم در حمام بودم كه با چاقو و سنگ پا وارد شد و به من حمله كرد. او شیطان شده بود و در تلاش برای دفاع از خودم بودم كه با مشت ضربه‌هایی به او زدم. نمی‌دانم با چاقو او را زدم یا نه؟ اما صدا به من می‌گفت شیطان را بكش.
بعد از قتل فرار كردی؟
اول قصد داشتم جسدش را در یخچال مخفی كنم اما جا نشد. ناگهان صدای همسایه‌ها را شنیدم كه ترسیدم و فرار كردم. در خیابان سرگردان بودم و با پولی كه داشتم شیشه خریدم و مصرف كردم. همین طور گیج و منگ در خیابان‌ها بودم، هر فردی كه در خیابان می‌دیدم و سمتم می‌آمد انگار شیطان بود كه می‌خواست مرا بكشد. با چاقو آنها را تهدید می‌كردم و آب دهانم را روی صورت‌هایشان می‌انداختم كه شیطان‌ها از من دور شوند .