گوش به زنگ در مسجد
مثل روزهای انقلاب، مثل روزهای جنگ، مثل شبهای سرد حلب و دفاع از حرم و مثل همه روزهای بحرانی؛ امروز هم همانطور است و اتفاقا آدمها هم همان شكلی هستند. همانقدر مهربان، همانقدر حامی و همانقدر دلسوز؛ آنقدر كه هركسی به هر شكلی، هركاری كه از دستش برمیآید انجام میدهد. نمونهاش بچههای بسیج مسجد روحانی در محله میدان خراسان تهران كه با وجود برپانشدن خیلی از مراسمهای دستهجمعی در مسجد، اما بیكار ننشستهاند. از نظر آنها مسجد فقط برای روزهای خوشی و بسیج فقط برای مسائل امنیتی و بگیر و ببند نیست كه شاید خیلیها اینطور فكر میكنند. مسجد و بسیج همیشه برای مردم بوده و هست و خواهد بود؛ آنقدر كه حالا خیلی از بچهمسجدیها و بسیجیها، گوش به زنگ تلفن نشستهاند تا هركسی از اهالی محل كاری دارد و نمیتواند یا نمیخواهد در این اوضاع كرونازده از خانه بیرون بیاید، برایش انجام بدهند.
از همان روزهای اول و شیوع كرونا، با وجود تعطیلی مراسم جمعی در مساجد، اما اهالی مسجد روحانی تازه كارشان شروع شد. مجید سیانكی، فرمانده پایگاه بسیج مسجد روحانی از تصمیم اعضای پایگاه بسیج برایمان گفت: «از همان اولین روزهای شروع ویروس كرونا، تیم اندیشه پایگاهها كه همیشه برای موضوعات مختلف جمع میشود و برنامهریزی میكند، به فكر افتاد در این روزها چه قدمی میتوانیم برداریم؟ اصلا چهكاری از دستمان برمیآید؟ راستش بچههای مسجد ما همیشه پایه ثابت كارهای جهادی بودهاند؛ سیل و زلزله و كرمانشاه و تهران برایش فرقی نمیكرد. هرجا فكر میكردیم میتوانیم تاثیر مثبتی داشته باشیم، قدم برداشتیم. اینبار هم فكر كردیم كه جهاد ما در محله خودمان و بین اهالی همین محل است و باید از بین كوچه و خیابانهای نزدیك خودمان شروع كنیم. همین شد كه مثل همیشه، داوطلبهای مسجد حاضر شدند و شروع به فعالیت كردیم. روزهای اول از ضدعفونی كوچهها و خیابانهایی شروع كردیم كه ماشین ضدعفونیكننده نمیتوانست وارد آن شود، كوچههای تنگ دو سه متری، بنبستها و هرجایی كه از دید ماشینهای ضدعفونیكننده شهرداری جا میماند، اما بعدش دیدیم كه ساعت خالی در روز زیاد داریم، پس باید كارهای دیگری هم انجام بدهیم.»
برای همه بزرگترهای محل
اولش تصمیم گرفتند كه جوانهای مسجد، برای خانواده شهدایی كه كسی را ندارند كه برایشان خرید كند، سالخورده و ناتوان هستند، مواد بهداشتی ببرند، رسیدگی كنند و كارها و خریدهایشان را انجام بدهند، اما خیلی زود به تصمیمشان ابعاد گستردهتری دادند: «محله ما خانوادههای شهدای زیاد و شناختهشدهای دارد. اولش به فكر خدمترسانی به آنها بودیم، اما بعدش فكر كردیم كه احتمالا خانوادههای زیادی مثل آنها در محل هستند كه به كمك و خدمترسانی ما نیاز دارند. برای همین با چسباندن پوستر در محل و آگهی و حتی اطلاعرسانی در فضای مجازی، شروع به تبلیغ بین اهالی محل كردیم كه ما در مسجد منتظر زنگ شما نشستهایم، هركاری دارید و هر چیزی كه نیاز دارید را به ما بگویید؛ ما برایتان انجام میدهیم. اینطوری هم دیگر نیازی نیست مسنترها برای خریدهای كوچك و جزئی بیرون بیایند و سلامتشان به خطر بیفتد و هم باعث میشود تعداد آدمهای كمتری در محل رفت و آمد كنند و زنجیره انتقال بیماری كوچكتر شود.» فرقی نمیكند چه كاری یا چه چیزی؛ یكی نان میخواهد و یكی دیگر لامپ مهتابیاش سوخته است. در هر صورت میتواند به شماره مسجد زنگ بزند و از جوانهای بسیج كمك بخواهد. آقای سیانكی از حال خوب بچههای پایگاه وقتی تلفن زنگ میخورد و پدر و مادری، سفارش دو كیلو گوجه یا یك دبه ماست میكند میگوید: «بچهها میگویند بعد از اینكه خریدها را تحویل داده و فاكتور را هم نشانشان میدهیم، آن تشكر و دعایی كه آخر سر برای ما میكنند، واقعا لذتبخش است و همه بچهها احساس میكنند كه در این روزهای سخت، كمكحال این مردم بودهاند؛ خب دیگر چه چیزی بهتر از این؟»
خانوادههای در میدان
درست شبیه به میدانی كه به نیروهای مختلف نیاز دارد. یكی پرستار است و در بیمارستان، یكی جهادگر است و در محل؛ هر دو خدمت میكنند. محمدرضا هاشمیفر، یكی از بچههای داوطلب پایگاه است كه اینروزها خرید اهالی محل را انجام میدهد: «ما با تجهیزات كامل و رعایت اصول بهداشتی مثل دستكش و ماسك و مواد ضدعفونیكننده خریدهای اهالی محل را كه به ما سفارش دادهاند انجام میدهیم و اتفاقا خیلی حواسمان هست كه موقع تحویل خریدها، برخوردی نداشته باشیم كه زحماتمان هدر برود. در واقع ما تلاشمان را میكنیم و از خدا هم كمك میخواهیم، انشاءا... كه اتفاقی نمیافتد.» البته اینطور كه معلوم است، این فعالیتها فقط به بچههای مسجد ختم نشده و پای خانوادهها هم به ماجرا باز شده است:« همین چند روز پیش، وزارت بهداشت یكسری پارچه بین مساجد محل توزیع كرد كه هركسی میتواند با آنها ماسك بدوزد.»