نسخه Pdf

روایتی از یک جشنواره متفاوت چینی

روایتی از یک جشنواره متفاوت چینی

محیا میرصادقی

چند وقتی است با قصه‌هایی از دانشجویان سراسر جهان که من در دانشگاهی در چین هم​کلاسی​شان هستم؛ سراغتان می​آیم. این​ها دوستان من هستند که بلافاصله بعد از دوران مدرسه و حالا، زمانی که از خانواده​ام دور هستم؛ شده​​اند نزدیک​ترین آدم​های دور و برم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید نوجوان​ها فراتر از مرزهای کشور عزیزمان چطور زندگی می​کنند؛ سبک زندگی​شان چیست و از این جور مطالب.
اما این بار می​خواهم برایتان از یک اتفاق جالب بگویم. از نگاهی که آن​ها به ما دارند و اینکه چطور می​شود این نگاه را دقیق​تر کرد. از یک جشنواره فرهنگی که در چین برگزار شد و اغلب کشورها برای معرفی فرهنگ و آیین زندگی​شان در آن حضور داشتند.
در این جشنواره بیش از‌ صد ‏كشور از اقصی نقاط جهان شركت كرده بودند، من و چند نفر از دانشجویان دیگر به عنوان نمایندگان ایران در این جشنواره شركت كرده و نهایت سعی و تلاش خود را نمودیم تا با معرفی فرهنگ غنی ایرانی ــ اسلامی به افراد حاضر در جشنواره دین خود را به میهن عزیزمان ولو اندك ادا نماییم، این جشنواره برای خودم شخصا دارای فواید و بركات فراوانی بود به گونه‌ای كه بدون واسطه و در ارتباطی مستقیم و در طول تنها یك روز اطلاعات ‏ بسیار ارزشمند (جغرافیایی ــ فرهنگی) كسب كردم و حتی با فرهنگ كشورهایی كه تا حالا حتی اسم آنها را هم نشنیده بودم آشنا شدم. 
این جشنواره به من یادآوری كرد كه موسیقی، شعر و ادبیات به عنوان یك زبان قابل فهم و مشترك جهانی می‌تواند عامل پیوند و دوستی مردم كشورها باشد و تفاوت‌های فرهنگی و ظاهری ما همان‌گونه كه در قرآن به‌خوبی به آن اشاره شده است عاملی است برای شناخت بیشتر یكدیگر:
«ای مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.» (سوره حجرات - آیه 13)
نكته بسیار جالبی كه در این مراسم نظرم را جلب نمود و بسیار لذت بردم، همدلی و محبت و عشق بین ملت‌ها بود كه به خوبی خودنمایی می‌كرد ! فارغ از رنگ پوست، نژاد، دین، تفكر سیاسی و... همه و همه در مقابل فرهنگ‌های یكدیگر كنجكاو بودند و علاقه‌مند تا یكدیگر را بیشتر بشناسند. احترام، احترام و احترام! به‌خوبی در رفتار همگان احساس می‌شد و هیچ كشوری در این روز نسبت به كشور دیگر برتری نداشت و همه غرفه‌ها مملو از علاقه‌مندان به فرهنگ و گردشگری بودند!
نكته دیگری كه نظر بنده را بسیار جلب كرد، كمك كردن دوستان به یكدیگر بود به گونه‌ای كه مثلا دوست سودانی به دوست مراكشی خود در غرفه‌آرایی كمك می‌كرد یا دوست ایرانی را می‌دیدی كه در حال نظر دادن برای تزئین غرفه عراق است.
یا كمك كردن دوست پاكستانی و كلمبیایی برای نقاشی تابلو ایران، یا كمك دوست لیبیایی در زمینه فروش محصولات غرفه ایران، كه این رفتارها بسیار ستودنی بودند!
در این مراسم متوجه علاقه‌مندی شدید كشورهای كوچك و نسبتا ناشناخته و فقیر برای معرفی كشور خود شدم.
طوری كه كشور بوتان با تنها یك شاگرد در كل دانشگاه، غرفه‌ای برای خود داشت و كشورهایی كه تا حالا شاید اسم‌شان را هم نشنیده باشید مانند كپ ورده، گینه بیسائو، گینه نو و كاستاریكا غرفه و برنامه داشتند. اما كشور‌هایی مانند اسپانیا و ایتالیا حتی یك غرفه هم نداشتند! در حالی كه دانشجویان زیادی از آن كشورها در حال تحصیل در دانشگاه ما هستند یا برای مثال غرفه انگلیس تقریبا خالی بود، شاید این كشورها فکر می‌کنند آن‌قدر معروف هستند كه نیازی به معرفی بیشتر خود نمی‌بینند!
در این جشنواره كوتاه كه به مثابه یك دهكده كوچك جهانی بود به خوبی دریافتم كه بین ملت‌ها و مردم عادی به‌رغم تمام تفاوت‌های دینی، فرهنگی و ظاهری هیچ‌گونه اختلافی وجود ندارد كه به خاطر آن بخواهند خون یكدیگر را بریزند. ولی اگر عنوان این مراسم جشنواره سیاستمداران بود چه بسا به‌زودی این جشنواره تبدیل به عزاواره می‌شد!