فاطمه زارعكار / املش
به حصار امنم كه میایی، پر حرفی كن
میخواهم گوش شنوا شوم
فقط بگو و بگو و بگو
من هم فقط نگاه كنم
این روزا به قدری حرف زدهام
با خویش،با دیوار
با آن مورچه رونده روی زمین
آمادهام كه سالها نه نه نه
قرنها فقط گوش دهم
آه چقدر حرف زدهام
میبینی چقدر حرف زدهام؟