همه فردوسی‌های ایران‌زمین

در روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی سراغ مجسمه‌های او در سراسر کشور رفته‌ایم

همه فردوسی‌های ایران‌زمین

از حسنین هیکل، روزنامه‌نگار و نویسنده بزرگ مصری پرسیده بودند: چرا شما که صاحب یک سرزمین باستانی بودید و اهرام و فراعنه و ابوالهول داشتید، زبان و فرهنگ کهن خود را از دست دادید و امروز همه به زبان عربی صحبت می‌کنید؟ او در پاسخ گفته بود: چون ما فردوسی نداشتیم... شاید هیکل درست فهمیده بود، آنها فردوسی نداشتند؛ درست برخلاف سرزمین پهناور و فردوسی‌پرور ایران که هزار سال پیش اولین فردوسی‌اش را در دامان پروراند و به حفاظت میراث زبان و ادب و فرهنگ مردمان و یکپارچگی خاکش گماشت؛ فردوسی‌ای که با سرایش شاهنامه در میراث‌داری زبان پارسیان بی‌همتا بود، اما پخش غبار کویش در آسمان سرزمین پارسیان گویا مادرانی فردوسی‌تبار به این سرزمین بخشید که هر‌کدام به نوعی حافظ دین و آیین و فرهنگ و عزت و آزادی مام وطن باشند؛ مادرانی که دلبندهایشان فردوسی‌هایی شدند در تاریخ این خاک تا برخی‌شان پاسدار فرهنگ و دین و آیین ایرانیان شوند، گروهی از مرزهای خاکی‌اش نگاهبانی کنند؛ بعضی آسمانش را چونان عقابی تیزبین زیر بال و پر گیرند و جوانانی هم پهنه‌های آبی‌اش را در آغوش گیرند و اجازه تعرض به اهریمن ندهند؛ حتی اگر شده آبی دریا سرخ شود چون خون جاری در رگ‌هایشان. این فردوسی‌ها اما ماندگارند در این آب و خاک، چونان فردوسی توس،​ اصلا باید نامشان برود توی کتاب‌های درس و مدرسه، تصویرشان حک شود روی در و دیوارهای شهر، پیکرشان مجسمه‌ای شود وسط میدان‌ها و بوستان‌های شهر؛ مثل تندیس‌های کوچک و بزرگ خود فردوسی بزرگ که حالا می‌شود ردشان را توی بسیاری از مناطق کشورمان و حتی آن‌سوی مرزهای ایران‌زمین گرفت و همین بهانه‌ای شده تا ما در روز گرامیداشت او به سراغ این تندیس‌ها برویم.

هنرمند فرانسوی، خالق نخستین فردوسی ایرانیان
اولین مجسمه فردوسی با دستان هنرمند لرنزی، مجسمه​ساز فرانسوی و همت و عشق دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه جان گرفت. سال 1313 نخستین کنگره علمی جهانی فردوسی به مناسبت هزارمین سال تولدش قرار بود با حضور دهها دانشمند سرشناس ایرانی و خارجی در تهران برگزار شود. چند ماه پیشتر اما که خبر برگزاری کنگره اعلام شد، دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه را بیش از همه مشعوف و بی قرار کرد، آنقدر که دلشان بخواهد کاری برای این کنگره و فردوسی بزرگ انجام بدهند، پس پول های توجیبی شان را روی هم گذاشتند و رفتند سراغ لرنزی  410 دانشجوی ایرانی آن زمان، 15 هزار فرانک جمع و دودستی تقدیم مجسمه ساز مشهور فرانسوی کردند، پول ها کم بود، ​اما او قبول کرد دل دانشجویان ایرانی را به دست آورد و سهمی در بزرگداشت حکیم فرزانه ایرانیان داشته باشد، پس مجسمه ای ساخت که در مهرماه، همزمان با ایام برگزاری کنگره فردوسی به تهران منتقل و در محوطه دانشکده ادبیات و علوم اجتماعی تهران (در باغ نگارستان) نصب شد، در فضایی که به «گلگشت فردوسی» معروف بود.
باغ نگارستان از باغ‌های قدیمی تهران است که از غرب تا خیابان صفی‌علی‌شاه و از شرق تا دروازه دولت امتداد داشت و در بزرگ آن به میدان بهارستان فعلی باز می‌شد. فردوسی لرنزی همچنان همان جا پرغرور ایستاده است.




سرگذشت پرماجرای دومین مجسمه فردوسی
فردوسی بعدی هم از راه رسید، از سرزمین 72 ملت؛ از هند. پایش هم که به ایران رسید رفت نشست وسط میدان فردوسی. خالق این مجسمه هم «راس بهادر مانزا» هنرمند هندی بود که به خواست 3 پارسی زبان مقیم هند به خلق فردوسی برنزی 2متری مبادرت کرد. هنر دست او قدمتی بیش از مجسمه اول داشت اما به دلیل وقوع جنگ‌جهانی دیرتر به ایران رسید و درنهایت در دهمین روز از بهمن ۱۳۲۳ در محلی که از آن زمان به بعد نام میدان فردوسی تهران به خود گرفت، نصب شد.
اما فردوسی برنزی و بدقواره ساخت هندی‌ها تنها 15 سال وسط میدان فردوسی تاب آورد و اندکی پیش از سال 1338 به روبه‌روی دانشکده ادبیات تهران منتقل شد تا جایش را به یک فردوسی جدید، زیبا و بالابلند از جنس سنگ مرمر با 3 متر قامت بدهد؛ تندیس ساخته دست استاد ابوالحسن صدیقی (پدر مجسمه‌سازی نوین ایران). فردوسی زیبایی که در پایین پایش کودکی نشسته؛ کودکی که گفته می‌شود کودکی زال است و آنطور که در شاهنامه آمده روی کوه قاف بزرگ شده بود.    مخلوق هنرمند هندی کمی بعد به مشهد منتقل و به اداره میراث فرهنگی خراسان رضوی سپرده شد.


دست به پیشانی در ساختمان کتابخانه ملی تهران
تهران یک فردوسی دیگر هم دارد؛ یک مجسمه برنزی به ارتفاع 7 متر و نیم که محصول هنر دست رضا یاراحمدی است و در ساختمان جدید کتابخانه ملی تهران نصب شده است. این مجسمه به پیشنهاد خود سازنده خلق شد و علت نصب آن در کتابخانه ملی اهمیت حکیم توس به محافظت از زبان فارسی اعلام شد.
فردوسی یاراحمدی دست را بر پیشانی گرفته و سایبان چشم کرده و افق ادب فارسی را در دوردست ها نظاره می کند. ظاهرا ریخته گری این مجسمه را «نسیم عیسی اف» در باکو انجام داده است.



کتابخانه ملی قدیمی
کتابخانه ملی قدیمی تهران هم یک فردوسی داشت؛​ یک فردوسی ساخت دست استاد ابوالحسن صدیقی که به این کتابخانه هدیه شد و ابتدا در تالار ورودی این کتابخانه (ساختمان قدیم) در خیابان ۳۰ تیر تهران جانمایی شده بود و با جابه جایی ساختمان، مجسمه به طاقچه‌ای در پشت قفسه ها منتقل شد و دیگر خبری از آن در تالار ورودی ساختمان نیست.


فردوسی در خانه
و اما برویم توس و آرامگاه شاعر خراسان بزرگ؛ جایی که زیباترین مجسمه فردوسی نشسته است؛  مجسمه ای از سنگ مرمر کاررا به ارتفاع ۱۸۵ سانتی‌متر که نشان سرپنجه های هنرمند استاد ابوالحسن صدیقی از سرو روی آن می بارد؛ خالقی که به آن جان داد تا سال ۱۳۴۸ در آرامگاه فردوسی پابند شود و چشم به راه فردوسی دوستانی که برای زیارتش به باغ توس سفر می‌کنند. این فردوسی مرمری تا جان بگیرد قصه ها بر آن گذشته از جمله آن که: شادروان محمدعلی جمال زاده، نویسنده بزرگ ایرانی در کتاب «خلقیات ما ایرانیان» به نقل از هنری گوبلوی ؛ ایران شناس می گوید: آندره گودار (رئیس اداره کل باستان شناسی ایران) هنگامی که در شهر توس بنای فردوسی را می‌ساخته اند، تعداد زیادی از کارگران را دیده که به دور یک نفر جمع شده اند و آواز می خوانند. همه آنها باسواد بودند و اشعاری از حکیم بزرگ خراسانی را با صدای بلند زمزمه می کردند. تنها یکی از این کارگران، ۲ هزار بیت از شاهنامه فردوسی را از حفظ داشت...



میدان فردوسی مشهد
خراسان زادگاه فردوسی است پس مطمئن باشید رد او را در جای جای این خطه و شهر مشهد می توانید دنبال کنید. مجسمه مهم دیگری از حکیم توس در میدان فردوسی مشهد جانمایی شده است؛ مجسمه ای ساخت دست اسماعیل ارژنگ؛ هنرمندی مجسمه ساز؛ تندیسی از جنس برنز به ارتفاع حدود ۵ متر که در سال ۱۳۳۰ در این مکان نصب شده است.


دانشگاه فردوسی مشهد
مگر می شود اسم یک دانشگاه فردوسی باشد، توی خراسان و در سرزمین توس باشد و فردوسی نداشته باشد؟ خب حتما دارد، یک پیکره 2 متری و 20 سانتی متری به قاعده یک متر که علی رجبی مقدم، آن را با الهام از مجسمه فردوسی در آرامگاه او در توس ساخته و در شهریور 1385 در محوطه دانشگاه نصب شده است.


فردوسی اینجا، آنجا، همه جا
و اما مگر فردوسی فقط متعلق به خراسانی ها یا تهرانی هاست؟ اینطور نیست نشان به آن نشان که در دیگر شهرهای ایران هم می توانید سراغی از پیکره برنزی یا سنگی و مرمری وی بگیرید. مثلا یکی از مشهورترین مجسمه های فردوسی در سال های اخیر به وسیله یک مجسمه ساز اهوازی به نام عبدالعلی قسامی از یک سنگ ۱۰ تنی تراشیده شد؛ مجسمه 7 تنی با 3 متر و نیم قد و بالا.



حکیم فرزانه در نیاوران
کاخ نیاوران هم انگار تاب دوری از فردوسی فرزانه را نداشته، دلتنگی ای که باعث شد تندیسی از حکیم توس در محوطه این کاخ بنشیند و نظاره گر بازدیدکنندگان باذوق کاخ نیاوران باشد. گفته می شود علی قهاری کرمانی به این تندیس جان داده است. بزرگ ترین سردیس حماسه سرای خراسانی هم به ارتفاع 180 سانتی متر توسط امیرمحمد قاسمی ساخته و در پارک المهدی (اطراف میدان آزادی تهران) نصب شد.



بزرگترین بوستان  مشهدی ها
همه زائران و مسافران شهر مشهد احتمالا سری هم به بوستان بزرگ و زیبای ملت این شهر زده اند. عطر فردوسی در این پارک هم پیچیده‌است.
قدم به پارک ملت که بگذارید سردیسی از ابوالقاسم فردوسی در این پارک جلبتان می کند؛ سردیسی با ابعاد ۱۲۳×۸۵ از جنس برنز که محمدحسن ارژنگ نژاد آن را ساخته و سال ۱۳۵۰ در پارک ملت مشهد نصب شده است. همینقدر بدانید که یک فردوسی سنگی هم از شاعر توس در بلوار فرودگاه مشهد در اقامتگاه (کمپ) باقدرت پا گرفته است.
خلاصه اینکه خراسان است و زادگاه بزرگ شاعر این خطه و این یعنی فردوسی های این سرزمین بسیار بیشتر از آنی است که اینجا بازگو شد؛ پیکره هایی پراکنده در جای جای خاک شاعر‌خیز خراسان، از فرهنگسرای بهشت مشهد گرفته تا گوشه گوشه آرامگاه وی در توس.