با یادهای عزیز گذشته

با یادهای عزیز گذشته

بیست و هشتم اردیبهشت ماه، علاوه بر این‌که روز بزرگداشت خیام نیشابوری است سالروز درگذشت محمد قهرمان نیز هست.


محمد قهرمان، گنجینه عظیمی از تاریخ شفاهی بود از نسلی دور از دسترس در ادبیات فارسی که برای ما خاطره شده‌اند. یکی از شاخص‌ترین افرادی که در خاطرات قهرمان ردپای پررنگی دارد، مهدی اخوان‌ثالث شاعر نامدار ایرانی است. قهرمان دوستی عمیقی با اخوان ثالث داشت و کتابی از خاطرات این دوستی‌ عمیق را نیز منتشر کرده است؛ کتابی با عنوان «با یادهای عزیز گذشته» که به همت پسر اخوان؛ زردشت اخوان‌ثالث از نشر زمستان منتشر شده‌است. این کتاب سراسر خاطرات شنیدنی و نامه‌های خواندنی بین این دو شاعر و ادیب بزرگ است. یکی از این خاطرات را بخوانیم و یاد این دو عزیز گذشته را گرامی بداریم:
در آن سال تحصیلی مرحوم محمد زوار، دبیر انشای ما بود. در آذرماه تکلیف داد که انشایی با عنوان «یک خاطره‌ خوش» بنویسیم. من و اخوان در روز موعود، اشعاری را که در این زمینه ساخته بودیم، خواندیم. شعر خودم را نیافتم، وگرنه دو سه بیت از آن را نقل می‌کردم. در عوض، شعر اخوان را دارم. سرآغاز و چندبند آن را می‌نویسم:
شب شد که دگر سهام اندوه
توفنده و جانگداز و‌هایل
بر جانم از آسمان ببارد
کارم بشود دوباره مشکل
آوخ که به‌زور غصه و غم
دیوانه شدم ز دستت ای دل
دیوانه که شاخ و دم ندارد...

یک‌روز پس از نهار خوردن
با یار به گوشه‌ای نشستیم
تفریح کنان، چنان‌که رسم است
با هم، سر بوسه شرط بستیم
تا شرط شود درست محکم
در دست هم استخوان شکستیم
وز کرده‌ خویش هر دو خندان ...

یار آمد و با من از سر لطف
خندید و نشست و دلبری کرد
با لهجه‌ گیلکی برایم
تقلید تکلم دری کرد
اعماق دل مرا مسخر
با شیوه‌ سحر و سامری کرد
اقرار کنم که رفتم از دست...

یک‌چند گذشت و من به کنجی
خود را به خیالِ دل سپردم
یار آمد و استکان چایی
از دست گلش گرفته خوردم
یک‌مرتبه یار جست و خندید
فریادکنان که: آی بردم!
یاد است مرا، تو را فراموش...

این قطعه ۳۵ بند است و تاریخ آن ۱۳۲۶/۹/۲۸ (یعنی اخوان آن زمان 19‌سال داشته) مرحوم زوار هردو نفرمان را تحسین کرد و نمره‌ خوب داد. هفته‌ بعد، یکی از همکلاسی‌ها که او را اهل شعر نمی‌پنداشتیم، از جا برخاست که من هم شعری ساخته‌ام. دستور داده شد که بخواند. چشمتان روز بد نبیند! چنان شعر آبکی و وزن باخته‌ای بود که دبیر و شاگردان، همه به خنده افتادند و شاعر بیچاره مَچَل شد.