موزهای به وسعت ادبیات
حسام آبنوس / دبیر قفسه
این هفته در تقویم مناسبتی داریم به نام روز میراث فرهنگی و موزه، روزی كه احتمالا اولین تصویری كه به ذهن متبادر میكند تصویر ویترینهای بزرگ با اشیای عتیقه و كهنه است كه باستانشناسان آنها را در كاوشهای مختلف به دست آوردهاند و حالا در موزه و در شرایط خاص نگهداری میشوند و بازدیدكنندگان اگر حوصله بازدید از موزه داشته باشند برای لحظاتی مقابل ویترینها توقف میكنند و به اشیای باستانی كه در اكتشافات باستانشناسان از زیر خاك بیرون كشیده شدهاند نگاهی میاندازند. اگر خیلی بخواهند در آنها دقت كنند مقداری هم در زمان و عمر آن اشیا ریز میشوند و احتمالا سری از روی عبرت تكان میدهند كه تاریخ چه فراز و فرودهایی دارد و از خود میپرسند امروز صاحبان اشیای تاریخی كه در موزه به نمایش درآمده كجا هستند و... .
اما احتمالا اگر خیلی حوصله كرده باشید و پاراگراف بالا را خوانده باشید، از خودتان میپرسید حرف حساب این چند خط چیست؟ از آنجا كه اینجا «قفسه» است و باید از كتابها و اهالی قلم حرف بزنیم، خواستم بگویم ادبیات و كتابها هم میراث فرهنگی مكتوب هستند كه هركدام میتواند موزهای به عمق تاریخ را برای خوانندهاش به ارمغان بیاورد. شاید اگر بگوییم بیایید برویم گردش علمی و از یك موزه بازدید كنیم و بعد به شما یك جلد كتاب بدهیم حتما به عقل ما شك میكنید ولی بخواهیم یا نه، كتابها مانند موزهای است كه میتوان ساعتها در آنها گردش كرد و از بازدید
خسته نشد.
بیایید كتابها را جدی بگیریم و در موزه كلمات با هم گردش كنیم. موزهای كه نویسندگان مانند باستانشناسان اشیای قیمتی، آنها را از اعماق جان بیرون كشیدهاند و حالا به قیمت ناچیزی در برابر دیدگان ما قرار دادهاند. باستانشناسانی كه ویترین كتابفروشیها، محل به تماشا گذاشته شدن اكتشافات آنها است و خریدن بلیت در این فضا مساوی با خریدن كتاب و ورق زدن آن است. اگر به موزهها رفته باشید یا اندكی از حال و هوای آنها اطلاعات داشته باشید میدانید كه گنجینهای دارند و در آنها آثاری را نگهداری میكنند و حتی برخی را برای همیشه از دسترس افراد دور نگه میدارند كه شاید این با روح اثر هنری و باستانی در تعارض باشد، حالا خریدن كتابها و نخواندن آنها هم در واقع فراموشكردن یك اثر مهم است. حالا دیدید كه كتابها با موزهها تفاوتی ندارند و اگر كتابها را جدی بگیریم و با نویسندگان آنها كه در حكم کاشفان هستند مهربانتر باشیم ما را به دنیایی میبرند كه تماشاییهای بسیاری دارند و هر بینندهای را شگفتزده میكند؟ اگر در روزهای كرونایی نتوانستیم به موزهها سر بزنیم دستمان را
در دست یك نویسنده بگذاریم و وارد موزه اختصاصی او شویم!
اما احتمالا اگر خیلی حوصله كرده باشید و پاراگراف بالا را خوانده باشید، از خودتان میپرسید حرف حساب این چند خط چیست؟ از آنجا كه اینجا «قفسه» است و باید از كتابها و اهالی قلم حرف بزنیم، خواستم بگویم ادبیات و كتابها هم میراث فرهنگی مكتوب هستند كه هركدام میتواند موزهای به عمق تاریخ را برای خوانندهاش به ارمغان بیاورد. شاید اگر بگوییم بیایید برویم گردش علمی و از یك موزه بازدید كنیم و بعد به شما یك جلد كتاب بدهیم حتما به عقل ما شك میكنید ولی بخواهیم یا نه، كتابها مانند موزهای است كه میتوان ساعتها در آنها گردش كرد و از بازدید
خسته نشد.
بیایید كتابها را جدی بگیریم و در موزه كلمات با هم گردش كنیم. موزهای كه نویسندگان مانند باستانشناسان اشیای قیمتی، آنها را از اعماق جان بیرون كشیدهاند و حالا به قیمت ناچیزی در برابر دیدگان ما قرار دادهاند. باستانشناسانی كه ویترین كتابفروشیها، محل به تماشا گذاشته شدن اكتشافات آنها است و خریدن بلیت در این فضا مساوی با خریدن كتاب و ورق زدن آن است. اگر به موزهها رفته باشید یا اندكی از حال و هوای آنها اطلاعات داشته باشید میدانید كه گنجینهای دارند و در آنها آثاری را نگهداری میكنند و حتی برخی را برای همیشه از دسترس افراد دور نگه میدارند كه شاید این با روح اثر هنری و باستانی در تعارض باشد، حالا خریدن كتابها و نخواندن آنها هم در واقع فراموشكردن یك اثر مهم است. حالا دیدید كه كتابها با موزهها تفاوتی ندارند و اگر كتابها را جدی بگیریم و با نویسندگان آنها كه در حكم کاشفان هستند مهربانتر باشیم ما را به دنیایی میبرند كه تماشاییهای بسیاری دارند و هر بینندهای را شگفتزده میكند؟ اگر در روزهای كرونایی نتوانستیم به موزهها سر بزنیم دستمان را
در دست یك نویسنده بگذاریم و وارد موزه اختصاصی او شویم!