ماجرای مرد خسیس و گوجه سبز
امید مهدینژاد / طنزنویس
مرد ثروتمند و خسیسی که به خانواده خود هم سختی میداد، وقتی همسرش باردار شد از دوستان و اطرافیان شنید که اگر زن باردار چیزی هوس کند باید برایش تهیه کرد، وگرنه بچه معیوب از کار درمیآید و کلی خرج بیمارستان دارد. در نتیجه نزد همسرش رفت و با اکراه از او پرسید آیا چیزی هوس کرده است؟ همسرش باتعجب گفت: گوجهسبز. مرد خسیس بلافاصله نزد دریانی رفت و گوجهسبز خواست. دریانی گفت: هرکیلو 200 تومان. مرد خسیس گفت: اووووووه. کمتر نمیشود؟ دریانی گفت: برو ترهبار. مرد خسیس به ترهبار رفت. ترهبار گفت: 150 تومان. مرد خسیس گفت: اوووووه. کمتر نمیشود؟ ترهبار گفت: برو جاده بهشتزهرا. مرد خسیس به جاده بهشتزهرا رفت. جاده بهشتزهرا گفت: هر کیلو 120 تومان. مرد خسیس گفت: اووووه. کمتر نمیشود؟ جاده بهشتزهرا گفت: برو شهریار. مرد خسیس به شهریار رفت و به مردی که باغ گوجهسبز داشت رسید و از او گوجهسبز خواست. مرد باغدار گفت: هر کیلو 30هزار تومان. مرد خسیس گفت: کمتر نمیشود؟ مرد باغدار فهمید او مرد خسیسی است. پس فکری کرد و گفت: ناهار را پیش ما بمان. بعد از ناهار دو کیلو مجانی به تو میدهم. بعد از ناهار مرد باغدار همسرش و مرد خسیس را برداشت و بر سر چالهای رفتند و در آن را برداشتند و مرد توی آن پشگل ریخت و زن مقداری فحش داد و برگشتند و دو کیلو گوجهسبز به مرد خسیس دادند. مرد خسیس تشکر کرد و گفت: اما آن کار چیچی بود؟ مرد باغدار گفت: آنکه دیدی قبر یک مرد خسیس بود که به زن و بچه خود سختی بسیار داد و سال پیش مُرد. همسر من قبلا همسر او بود. او عهد کرد که به جبران سختیهایی که به وی داده، روزی سه بار در قبر وی را بردارد و به آن ادای احترام کند و به روح او درود بفرستد. مرد خسیس که تا آنروز به خود نیامده بود،ناگهان به خود آمد و دلالان و واسطهگران را دور زد و از مرد باغدار ده کیلو گوجهسبز به قیمت هرکیلو 200هزار تومان خرید و به خانه برد و از آن پس تبدیل به مردی لارج و دستو دلباز شد و هرچه درآورد خرج خود و خانواده و اطرافیان و نیازمندان کرد و مزارش هماینک میعادگاه درخونهبازا و سفرهدارا و خوبای تهران قدیم است.
تیتر خبرها