اینشتین و پلانک در مهمانی مایهدار مونیخ
امید مهدینژاد طنزنویس
یکی از تجار و زرسالاران و خرمایهداران مشهور مونیخ که در حال برندسازی برای فعالیتهای اقتصادی خود بود، ماکس پلانک و آلبرت اینشتین، دو فیزیکدان مشهور آلمانی را که بهتازگی با نظریات کوانتوم و نسبیت جهان علم را تحتالشعاع خود قرار داده بودند، به مهمانی باشکوهی که در منزل خود برپا کرده بود دعوت کرد تا با حضور آنها به سایر مهمانان پز بدهد. پس از صرف شام میزبان، پلانک و اینشتین را روی سن دعوت کرد سپس از ماکس پلانک خواست تا اگر ممکن است نظریه کوانتوم خود را به زبان ساده برای حضار توضیح دهد. پلانک که از آدمهای اینطوری و موقعیتهای این جوری بیزار بود، میکروفن را به دست گرفت و گفت: قبل از آن خاطرهای میگویم. روزی با دوست نابینایم به خارج از شهر رفته بودیم. در آنجا به وی گفتم: آخ که چقدر هوس شیک وانیل کردهام. دوست نابینای من گفت: شیک چیست؟ گفتم: شیر و بستنی چرخکرده. دوستم گفت: من شیر را فقط بخورم میفهمم. من گفتم: شیر مایع است و سفید. دوستم گفت: مایع را میدانم، اما سفید را نمیدانم چیست. گفتم: سفید مثل کله غاز. دوستم گفت: کله میدانم چیست، اما غاز را نمیدانم. گفتم: غاز پرندهای است که گردنش کج است. گفت: گردن را میدانم، اما کج چیست؟ دست او را گرفتم و کج کردم و گفتم: اینطوری. دوست نابینای من گفت: هااا، فهمیدم شیک چیست. در این لحظه حضار هارهار به خاطره پلانک و میزبان که ضایع شده بود، خندیدند. میزبان که ضایع شده بود عصبانی شد اما به روی خودش نیاورد و رو به اینشتین کرد و گفت: اگر ممکن است شما نظریه نسبیت خود را به زبان ساده برای ما توضیح دهید. در این لحظه اینشتین نظریه نسبیت عام و نسبیت خاص خود را در ده دقیقه برای میزبان و حضار توضیح داد. میزبان نیز که عصبانیتش به رضایت تبدیل شده بود، با اینشتین به اتاق بغلی رفت و پس از افراط در خوردن نوشیدنی، اسپانسر پروژههای تحقیقاتی وی شد.
تیتر خبرها