ماجرای ثروتمند خسیس و دلارهایش
امید مهدینژاد طنزنویس
ثروتمند خسیسی وقتی برای فروش دلارهایش از سعادتآباد به چهارراه استانبول رفته بود، کیف خود را که در آن 30هزار دلار پول بود،گم کرد. وی اطلاعیهای نوشت که هرکس کیف مرا که حاوی 30هزار دلار پول است،پیدا کند به او 300 دلار مژدگانی حلال تعلق خواهد گرفت و پشت شیشه مغازه آبمیوهفروشی چهارراه استانبول چسباند. فردا صاحب مغازه با مرد ثروتمند تماس گرفت و به او گفت: کیف شما پیدا شده و میتوانید برای دریافت آن مراجعه کنید.ثروتمند خسیس به مغازه مراجعه کرد. صاحب مغازه مرد فقیری را که روی صندلی نشسته و مشغول خوردن هویجبستنی بود به مرد ثروتمند نشان داد و گفت: آن مرد باربر کیف شما را پیدا کرده و از آنجا که مردی شریف و حلالخور است، اطلاعیه شما را دیده و کیف را به اینجا آورده است. مرد ثروتمند پس از ارائه مشخصات کیف، آن را از فروشنده تحویل گرفت و داخلش را نگاه کرد، سپس نگاهی به مرد فقیر کرد و با خود گفت من برای چی باید به این آدم یکلاقبا 300 دلار بدهم؟ پس فکری کرد و گفت: در این کیف یک سکه هم بوده که الان نیست. مغازهدار که خودش گرگ بازار بود، رو به مرد ثروتمند کرد و گفت: جدی؟ مرد ثروتمند گفت: بلی. مغازهدار گفت: ببینم و سپس کیف را از مرد ثروتمند گرفت و گفت: عجب. کیف شما حاوی یک سکه بود و الان نیست. پس این کیف شما نیست. پیش من بماند تا صاحبش پیدا شود. مرد ثروتمند که رکب خورده بود، گفت: اوه نه. الان یادم افتاد که سکه را فروخته بودم. مغازهدار گفت:مژدگانی پیدا شدن کیف شما 700دلار است. مرد ثروتمند گفت:چرا؟ مغازهدار گفت: نرخ مژدگانی با نرخ ارز بالا و پایین میشود. وی سپس کیف مرد ثروتمند را به وی داد و مرد ثروتمند از داخل آن 700 دلار بیرون آورد و به مغازهدار داد و از مغازه خارج شد. مغازهدار نیز 300 دلار از آن 700 دلار را به مرد فقیر داد و باقی دلارها را در کشوی میز خود گذاشت و نرخ ارز را در آن لحظه چک کرد و تا چک کردن بعدی خاموش شد.