گفتوگوی جامجم با سید حامد صلحیپور، ملیپوش تیم پاراوزنهبرداری
خلبان نشد، اما قهرمان جهان شد
میخواست خلبان شود ولی نشد. صبر کنید! اصلا روایت غمانگیزی نیست... قهرمان جهان شد! جعبه گنجینههای کودکیاش پُر بود از کارت عکسهای مردان قوی با بدنهای ورزیده. تنها عضو آسیبدیده خانواده در آن تصادف ۶سالگی، بیخبر از دنیای آدم بزرگها، خشنود از داشتن صندلی چرخدار، همبازی همسالانش شد. پدر و مادر در مدرسه استثنایی ثبتنامش نکردند. علیرغم همه محبتها، از کلاس اول آن دبستانِ به ظاهر عادی، تا کلاسهای طبقه پنجم دانشگاه به تدریج معنای تفاوت را درک کرد. او در شهریار بزرگ شد و غیر عادی بودن را در همین حوالی پایتخت و از روزهای خردسالی تا قهرمانی را تجربه کرد. تا همین چند ماه پیش که اردوها برقرار بود، اگر از کنار سالن تمرینات تیمملی پاراوزنهبرداری عبور میکردید، میان همهمهها، صدای خندههای حامد صلحیپور را حتما میشنیدید که در ٣٣سالگی از پلههای زیادی عبور کرده است و با سهمیه توکیو در دستانش، برای سکوی پارالمپیک وزنه میزند.
به نظرم با سیامند رحمان. بیمهری و فراموشکاریست اگر نگویم، الگوی من اوست. الگوی خیلیهای دیگر هم. رفت و هنوز هم هست. در سفرها و بسیاری از اردوها هم اتاق بودیم. حسرتی هم که کرونا برای همیشه بر دلم
گذاشت این بود که حداقل همان روز تدفینش هم نشد در اشنویه حاضر شوم. البته دو ماه پیش، با دو تا از دوستان رفتیم دیدن خانوادهاش، ولی خب... بیرقیب بود در ورزش در مرام و در رفاقت. سیامند خودش بود بدون هیچ تظاهری.
خودت از کجا شروع کردی؟
از ١۵ سالگی؛ چهار سال پرورش اندام کار کردم. نمیدانستم معلولین این رشته را در ایران ندارند. بعد راهنماییام کردند به پاراوزنهبرداری و چون آمادگی جسمی خوبی داشتم، شش ماهه عضو تیمملی شدم.
گفتی از کودکی و با حادثه دچار محدودیت حرکتی شدی. پرسیدهای چرا من؟
شش سالم بود. با تصادف ضربه بدی به کمرم وارد شد و نخاعم آسیب دید. اوایل از داشتن یک صندلی که چرخ داشت خوشحال بودم. حکم یک اسباب بازی جدید داشت برایم. بعد در مدرسه کمکم فهمیدم قضیه از چه قرار است... بله، در مراحل مختلف پذیرشِ شرایطت میپرسی «چرا من؟» هر کسی هم مدل خودش، به جوابی میرسد.
جوابت شخصی است یا به ما هم میگویی؟
جوابم در بیجوابی بود بیشتر و اینکه در زندگی یک فهرست از سوالات هست. بعضیها به نظرم پاسخی دارند یا برایشان پیدا میشود. بعضی هم نه. من رفتم دنبال سوالات دیگر زندگیام.
مهمترین نکتههایی که از پارالمپیکهای لندن و ریو به خاطر داری را بگو.
اگر از حسم میپرسیدید، میگفتم تلخی غیرقابل توصیف. در لندن من آماده نبودم و در ریو انگار مربیان. لندن برایم میدانی فراتر از حد تواناییام بود و چهارم شدم، ٢٠١۶ رفته بودم در ریو جبران کنم. ولی انتخابهای خوبی نکردند و همه چیز را از دست دادیم.
خداحافظی نکردی، بعد آن دو تجربه ناکام؟!
نه. خداحافظی چرا؟ خسته شدم، خیلی هم غصه خوردم ولی ادامه دادم. در باشگاه هم مدام این جمله در ذهن و زبانم هست. «سخت تمرین کن یا برو خوونه!»خُب وقت خانه رفتن نبود. همین شد که در جاکارتا طلا گرفتیم، البته با نظر کادر فنی از ٨٨کیلوگرم، دسته وزنیام را به ٩٧ تغییر دادم. خوب هم بود و با طلای پاراآسیایی برای کسب سهمیه انگیزه پیدا کردم.
گفتوگو را با شیرینترین اتفاق تمام کنیم.
بله. در آسیا دو طلا و یک نقره داشتم و مدالهای دیگری در جوانان جهان. اما در سال ٢٠١٩ در نورسلطان با مهار وزنه 225کیلویی رکورد آسیا را ارتقا دادم و ضمن کسب اولین قهرمانی جهان، سهمیه توکیو را هم گرفتم. کارنامهام مدال پارالمپیک کم دارد و من کوتاه نمیآیم. این روزها هم تمرینات را به تنهایی ادامه میدهم. امیدوارم درمان کرونا زودتر پیدا شود و اردوها آغاز.