«نیروی طبیعت» با بازی مل گیبسون نتوانست انتظارات را برآورده كند
سرقت در دل توفان
گونه اكشن تا به امروز فیلمهای مختلف و متفاوتی را در معرض دید تماشاگران علاقهمند قرار داده است. با این حال، تولیدكنندگان فیامهای سینمایی تلاش دارند با هر محصول جدید اكشن خود، دست به نوآوری زده و چیز جدیدی به تماشاگران ارائه كنند. این كار البته با دردسرها و مشكلات زیادی روبهروست و همیشه هم، حاصل كار چیز مقبول و قابل قبولی از آب درنمیآید. با وجود این، فیلمسازان و تهیهكنندگان همچنان در این راه قدم برمیدارند و درصدد ارائه كارهایی نو و تازه هستند. اكشن دلهرهآور «نیروی طبیعت» را هم میتوان در همین رابطه مورد ارزیابی قرار داد. گرچه داستان فیلم درباره یك سرقت است و همان ماجرای نخنما شده و تكراری محصولات یك سرقت بزرگ را به تصویر میكشد، اما سعی كرده این داستان قدیمی را به شكلی تازه و بدیع تعریف كند. همین نكته، نیروی طبیعت را از فیلمهای مشابه جدا و دور میكند. اما این تفاوت به تنهایی نمیتواند امتیازی بزرگ برای فیلم باشد.
كل داستان نیروی طبیعت، در یك محله كوچك در گوشهای از شهر لسآنجلس اتفاق میافتد. كاردیلو (هیرش) یك مامور معمولی اداره پلیس در جریان یك توفان (كه بهتدریج سخت و خطرناك میشود) مامور گشتزنی در یك محله میشود. تروی بارت (بوسوورث) مامور تازه كاری است كه با او در این گشتزنی همراه میشود. در جریان جابهجایی اهالی یك آپارتمان به یك مكان امن، این دو با سارقان مسلحی روبهرو میشوند كه قصد حمله به آپارتمان یكی از ساكنان را دارند. حجم بالای فعالیت سارقان، حكایت از بزرگی عملیاتشان دارد. قربانی، یك افسر سابق اساس است كه گنجینهای گرانبها از عتیقهجات قدیمی را در آپارتمانش دارد و همین كلكسیون اشیای قدیمی است كه سارقان را به این محل كشانده است. كاردیلو و تروی در آپارتمان، ری (گیبسون) پلیس بازنشسته را ملاقات میكنند، كه به كمك آنها میآید. در حالی كه توفان در حال از بین بردن نشانههای زندگی است، نبرد سختی بین سارقان و سه مامور پلیس درمیگیرد. در پایان ماجرا، ری كشته میشود و سارقان
از پا درمیآیند. با پایان درگیری، توفان هم فرو مینشیند.
آنچه در نیروی طبیعت مورد توجه منتقدان قرار گرفت، بهرهگیری از یك توفان در دل یك ماجرای سرقت مسلحانه خونین بود. به گفته آنها، استفاده كارگردان از یك نیروی قهریه طبیعی در كنار درگیری خودساخته آدمها به جذابیت كار افزوده است، اما این تعریف مانع از آن نشد كه منتقدان انتقادات خود از فیلم را پنهان كنند. در كل، نیروی طبیعت نتوانست چندان نظر مثبت منتقدان را به خود جلب كند و آنها با استفاده از كلماتی چون تكرار كلیشهها و یك داستان كلیشهای، به استقبال از فیلم رفتند. حتی بازگشت ملگیبسون به جلوی دوربین هم نتوانست اعتبار چندانی برای فیلم و داستان آن خلق كند. حتی بسیاری از منتقدان چنین اظهارنظر كردند كه این هنرمند قدیمی در نیروی طبیعت در قالب یك شخصیت مكمل ظاهر شده و كار درستی نكرده است. مایكل پالیش كارگردان فیلم در مصاحبهای اعلام كرد گیبسون به احترام او حاضر به بازی در فیلم شده و اگر اصرارهای او نبود، بازیگر دیگری نقش پلیس بازنشسته داستان را بهعهده میگرفت. نیروی طبیعت جزو محصولات كمخرج هالیوود به حساب میآید. كل پولی كه صرف ساخت آن شد، كمتر از 24 میلیون دلار است. بخش مهمی از این مبلغ هم، صرف جلوههای ویژه برای خلق یك توفان در مكان فیلمبرداری بود. اطلاعی از رقم دستمزد گیبسون نیست. اما با توجه به رقم هزینه تولید فیلم، میتوان حدس زد كه او هم پول زیادی برای حضور جلوی دوربین نگرفته است. ماه می 2019 كه خبر ساخت نیروی طبیعت اعلام و رسانهای شد، پالیش از ساخت درام اكشن مستقلی صحبت كرد كه اختصاص به سینمای مستقل و غیرهالیوودی آمریكا دارد. ژوئن همان سال، كلید فیلمبرداری فیلم در منطقه پورتوریكو زده شد. شركت مستقل فیلمسازی لاینزگیت كه تولید و توزیع فیلم را بهعهده گرفت، خبر از آن میدهد كه 15 میلیون دلار از هزینه 23 میلیون دلاری آن، سر صحنه فیلمبرداری و برای خلق توفان خرج شد. نیروی طبیعت امكان اكران عمومی در آمریكا را پیدا نكرد و تنها نمایش عمومی محدودی در چند كشور كوچك خارجی هم چون ویتنام و مالزی داشت.
در اكثر نقدهای سینمایی، نام بردن از آلمان دوران حزب نازی و فاشیسم نقد شد. منتقدان این پرسش را مطرح كردند كه چه دلیلی وجود دارد در اكشنی كه درباره یك سرقت است، پای اشیای هنری به سرقت رفته توسط فاشیستها در دوران جنگ جهانی دوم به وسط كشیده شود. داستان فیلم میتوانست خیلی ساده مثلا درباره سرقت جواهرات یكی از ساكنان ثروتمند آپارتمان باشد. منتقدان ارتباط دادن مالك آپارتمان به ارتش نازی و حضور مخفیانهاش در آمریكای معاصر را، نوعی عوامفریبی معرفی كردند كه به قصد حقه زدن به تماشاچی صورت گرفته است. به باور منتقدان، فیلمساز با بهرهگیری از این موضوع تلاش داشته برای داستان اكشن و معمولی خود، كسب اعتبار و حیثیت هنری و اجتماعی كند.
بازگشت به جایگاه خوب گذشته؟
گیبسون در شرایطی صحبت از بازگشت به مد مكسها میكند، كه در نیروی طبیعت نقش مكمل را بازی كرد و شخصیت محوری داستان این اكشن فاجعهبار، دو بازیگر جوان بودند. اما گیبسون این طور فكر نمیكند و میگوید: «فیلم سه شخصیت مركزی دارد، كه من یكی از آنها هستم. به داستان فیلم كه نگاه میكنید، میبینید بدون شخصیتی كه من ایفا كردهام ماجراها جلو نمیرود و گرهگشایی صورت نمیگیرد. معنی نقش اصلی این نیست كه شما در سراسر فیلم، روی پرده سینما حضور داشته باشید.»
در عین حال، او از بازی در فیلم دفاع كرده و اضافه میكند: «آنچه در نیروی طبیعت برای من بسیار مهم بود، لحن تازه و داستان جدیدی داشت كه قبل از این نمونهاش را در فیلمهای سینمایی ندیدهایم. هر سال تعداد زیادی فیلم درباره سرقتهای بزرگ ساخته میشود، اما وقتی نیروی طبیعت را تماشا میكنید این احساس را دارید كه چیز تازهای به شما ارائه شده است. این نوع تازهای از داستانگویی در ژانر سینمای سرقت است. همین یك دلیل كافی بود تا بلافاصله دعوت به بازی در فیلم را قبول كنم.»با وجود عدم استقبال منتقدان از نیروی طبیعت، تحلیلگران اقتصادی سینما صحبت از سودآور بودن گیبسون و فیلمهایش میكنند. به اعتقاد آنها، گیبسون در رشته كارگردانی ثابت كرده هنرمندی پولساز است. اكشن جنگی سال 2016 او «تیغه هكساو» موفق به فروش جهانی 180 میلیون دلاری شد. سهم سینماهای آمریكای شمالی از این رقم، چیزی حدود 67 میلیون دلار بود. این موفقیت در شرایطی نصیب تیغه هكساو شد كه معمولا محصولات جنگی فروش بالا و مقبولی در جدول گیشه نمایش سینماها نمیكنند.
قراردادهای كاری بازیگر حكایت از به روز بودن او میكند. در حالی كه بازیگران جوان دنیای سینما همزمان قرارداد بازی در چند فیلم را ندارند، گیبسون خود را آماده حضور پی در پی در تعدادی فیلم تازه میكند. بیدلیل نیست كه رسانهها مینویسند جدول كاری بازیگر بسیار شلوغ و پر است. گیبسون كمدی اكشن كریسمسی «مرد چاق» را در مراحل پایانی تولید دارد، كه در آن نقش بابانوئل را بازی میكند. «روچیلد» داستان یك میلیاردر نیویوركی را تعریف میكند و گیبسون نقشی پدرخوانده گونه در آن دارد. البته شایعاتی هست كه خبر از عدم حضور بازیگر در آن میدهد. این در حالی است كه رسانهها گفته بودند داستان فیلم در ارتباط با سلسله ثروتمند و بانكدار یهودی روچیلد است. اما گیبسون این ادعا را رد كرد.
گیبسون تابستان سال 2019 كار فیلمبرداری «آخرین نگاهها» را تمام كرد و در حال آماده شدن برای بازی در اكشن دلهرهآور جو كارناهان «لیو از تولدو» در كنار فرانك گریلو است. فیلم اوایل سال 2020 جلوی دوربین میرود. در فیلم، او كار چاقكنی اهل كانزاسسیتی است كه با گروههای مافیایی در ارتباط است. بیماری فراموش كاری او، كار دستش میدهد و ماجراهای فیلم را به جلو میبرد. به گفته گیبسون: «برایم هیچ چیز جالبتر از این نیست كه در فیلمی از كارناهان بازی كنم، بهویژه این كه داستان فیلمش بهشدت جذاب و درگیركننده است. این فیلم از آن دسته فیلمهایی است كه همیشه دوست داشتهام بازی كنم.» كارناهان هم روی این نكته تاكید دارد كه لیو از تولدو فیلمی است كه گیبسون را به جایگاه خوب دوران گذشتهاش برمیگرداند. با این حال، معلوم نیست این فیلم بعد از اكشن علمی ـ تخیلی «در سطح رئیس» جلوی دوربین میرود یا قبل از آن. این اكشن آیندهنگرانه داستانی در حال و هوای «روز گراندهاگ» دارد و شخصیت محوری داستان، هر روز با ماجرایی روبهرو میشود كه روز قبل برایش اتفاق افتاده و نمیتواند از این دور تسلسل خودش را رها كند. اما خود گیبسون امید زیادی به نسخه دوبارهسازی شده «دسته وحشیها» سام پكین پا (نمایش داده شده در ایران با نام «این گروه خشن») دارد. شرکت برادران وارنر و جری بروكهایمر تهیهكننده این نسخه هستند و هنوز كارگردانی برایش انتخاب نشده است. مایكل فاسبندر هم در این فیلم حضور دارد. در عین حال، قسمت دوم درام مذهبی و پرفروش «مصائب مسیح» هم هست. گیبسون مدتهاست كه میخواهد این فیلم را بسازد و به دلایلی كه معلوم نیست، تولید فیلم چند بار به عقب افتاده است. قسمت اول در سال 2004، موفق به فروش جهانی و دور از انتظار 620 میلیون دلاری شد. در همان زمان، سینماهای ایران هم این فیلم را نمایش دادند.
در حالی كه خبرها حكایت از عدم حضور گیبسون در دو فیلم «خوكهای جنگی» (در نقش یك سرباز كهنهكار جنگ كه درگیر یك ماجرای سیاسی بینالمللی میشود) و «پروندههای سیاه» (اكشن دلهرهآور تای شریدان كه در شهر نیویورك اتفاق میافتد) میكند، او صدایش را به دومین قسمت پویانمایی «فرار جوجهای» شركت مستقل فیلمسازی آردمن قرض خواهد داد.
شاید كلیشه دزد و پلیس در زیرمجموعه ژانر اكشن، داستانهای جذاب و مبهوتكننده هالیوودی رقم زده باشد، اما در كشور ما فیلمهایی كه سرقت را روایت میكنند به درامهای روانكاوانه یا به حدیث نفس سارقان بدل شدهاند و فیلمساز معمولا یك موقعیت درام را به نمایش میگذارد تا تصویری دقیق از لایههای روانی شخصیتها بهخصوص سارقان نمایش بدهد. در حقیقت فیلمسازان ایرانی در مواجهه با كمبودهای فنی و مالی در دهههای پیشین با به دلیل رویارویی با محدودیتهای اجرایی كه از مكان فیلمبرداری تا همكاری پلیس را شامل میشود و البته در غیبت فیلمنامههای دقیق و خوش ریتم، لاجرم به سراغ درامهای روانكاوانه رفتهاند و لایههای وجودی سارقان در موقعیتهای متعدد را به تصویر كشیدهاند. این چرخش و تغییر مسیر ناگزیر فیلمسازان ایرانی به آثار قابل اعتنایی ختم شده كه بسیاری از آنها در زمان خود مورد توجه نیز واقع شدهاند.
در ادامه به چند نمونه از این آثار اشاره میكنیم كه ماجراهای فیلم و شخصیتهای آنها روی داستان پرتكرار دزد و پلیس سوار شده است.
نرگس
رخشان بنی اعتماد
1370
فیلم، قصه جوانی به نام عادل با بازی ابوالفضل پورعرب و زنی به نام آفاق (فریماه فرجامی) را روایت میكند كه از راه دزدی گذران زندگی میكنند، اما روزی عادل در جریان یك سرقت دستگیر میشود.
جیببرها به بهشت نمیروند
ابوالحسن داوودی
1370
قصه دلشاد، جوان دستفروش دورهگرد با بازی علیرضا خمسه را روایت میكند كه هركاری میكند به در بسته میخورد و سرانجام با یك گروه سارق همراه میشود.
دستهای آلوده
سیروس الوند
1378
سیامك(ابوالفضل پورعرب)، دیبا (هدیه تهرانی)، نادر(امین حیایی) و رؤیا (الهام ایمانی) چهار جوان هستند كه دست به سرقتی بزرگ از یك مراسم عروسی اعیانی میزنند.