خبر خوش!
حسین شکیبراد دبیر «نوجوانه»
«امسال کنکور برگزار نمی شود. این را مدیون تلاشهای زیاد برخی از اهالی رسانه هستیم که از سال 1399 که در اوج کرونا بازهم مجبور به برگزاری کنکور شدیم و آن اتفاقات رخ داد؛ تا به همین امروز یعنی اردیبهشت 1404، دست از توقع منطقی خود و البته تمام جامعه برنداشتهاند.»
از این خواب های خوب زیاد می بینم. هی می روم به سال های نه چندان دور پیبش رویمان، و با خودم تصور می کنم که چه اتفاقاتی ممکن است تیتر یک روزنامه های آن زمان شود. یا چه اتفاق خوبی میتواند بهانهای شود برای همین سرمقالههایی که با جان و دل برایتان می نویسم.
«هر تومان، برابر 5 دلار»، «صفر شدن نرخ بیکاری»، «تغییر محتوای کتب درسی» و خیلی تیترهای دیگر که به جای شمردن گوسفند کمک می کنند ذهنم درگیر شود تا خوابم ببرد. و همین تیترها یادم می اندازد که من خودم یکی از همان هایی هستم که برای رقم خوردن این اتفاقات باید تلاش کنم. اهل رسانه که باشی به خصوص در دنیای خبرنگاری، هر روز و بلکه هر ساعت موضوعی ذهنت را به خودش مشغول میکند تا بهانه ای شود برای دویدن های چند روز و حتی چندماه آینده ات.
این جوری که حسابش را بکنیم، هر روز روز خبرنگار است. گرچه گاهی فقط همین 17 مرداد خیلی ها یاد ما میافتند و میگویند راستی این موجودات دوپا که گاهی تا پای جانشان برای رساندن صدای حقیقت به گوش مردم و رساندن مطالبات مردم به گوش مسئولین خودشان را به آب و آتش می زنند، شغل سختی دارند.
و ته دل من و دوستانم این است که بهترین تیتر روزگار خودمان را بزنیم. با خودتان نگویید ما دنبال تیترهای جنجالی هستیم و زبانم لال نان سختی ها و مشکلات مردم را می خوریم؛ نه. همه فکر ما این است که تیترهایمان لبخند بنشاند روی لب کارگران زحمتکش، دل معلمان را خوش کند، به شما نوجوانها امید بدهد و ... .
و حالا دوباره در اوج دلتنگی ها و در این شرایطی که شاید هیچ کس را یارای بر هم زدن معادلات دنیا نیست و معجزه می خواهیم؛ چند شب است که دلم تیتر یک فردای روزنامه و موضوع سرمقاله نوجوان هفته را اینگونه میبیند:«منجی عالم بشریت، مهدی موعود ظهور کرد». انشاالله.
از این خواب های خوب زیاد می بینم. هی می روم به سال های نه چندان دور پیبش رویمان، و با خودم تصور می کنم که چه اتفاقاتی ممکن است تیتر یک روزنامه های آن زمان شود. یا چه اتفاق خوبی میتواند بهانهای شود برای همین سرمقالههایی که با جان و دل برایتان می نویسم.
«هر تومان، برابر 5 دلار»، «صفر شدن نرخ بیکاری»، «تغییر محتوای کتب درسی» و خیلی تیترهای دیگر که به جای شمردن گوسفند کمک می کنند ذهنم درگیر شود تا خوابم ببرد. و همین تیترها یادم می اندازد که من خودم یکی از همان هایی هستم که برای رقم خوردن این اتفاقات باید تلاش کنم. اهل رسانه که باشی به خصوص در دنیای خبرنگاری، هر روز و بلکه هر ساعت موضوعی ذهنت را به خودش مشغول میکند تا بهانه ای شود برای دویدن های چند روز و حتی چندماه آینده ات.
این جوری که حسابش را بکنیم، هر روز روز خبرنگار است. گرچه گاهی فقط همین 17 مرداد خیلی ها یاد ما میافتند و میگویند راستی این موجودات دوپا که گاهی تا پای جانشان برای رساندن صدای حقیقت به گوش مردم و رساندن مطالبات مردم به گوش مسئولین خودشان را به آب و آتش می زنند، شغل سختی دارند.
و ته دل من و دوستانم این است که بهترین تیتر روزگار خودمان را بزنیم. با خودتان نگویید ما دنبال تیترهای جنجالی هستیم و زبانم لال نان سختی ها و مشکلات مردم را می خوریم؛ نه. همه فکر ما این است که تیترهایمان لبخند بنشاند روی لب کارگران زحمتکش، دل معلمان را خوش کند، به شما نوجوانها امید بدهد و ... .
و حالا دوباره در اوج دلتنگی ها و در این شرایطی که شاید هیچ کس را یارای بر هم زدن معادلات دنیا نیست و معجزه می خواهیم؛ چند شب است که دلم تیتر یک فردای روزنامه و موضوع سرمقاله نوجوان هفته را اینگونه میبیند:«منجی عالم بشریت، مهدی موعود ظهور کرد». انشاالله.