ناگفته‌هایی از مأموریت‌های داغ

در آستانه روز آتش نشانی با جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش نشانی درباره حوادث مهم پایتخت، فاجعه پلاسکو و خطراتی که در کمین است گفت‌وگو کردیم

ناگفته‌هایی از مأموریت‌های داغ

برای آتش‌نشان، شب و روز معنی ندارد. زندگی‌شان با خطر گره خورده است. هر جا دود و آتش و حادثه باشد، او هم همان‌جاست؛ با تمام خطراتش، آسیب‌هایش و شاید حتی مرگی كه در هر ماموریتی سایه به سایه‌شان قدم برمی‌دارد، ایثارگرانه با آن مقابله می‌كنند. اگر این‌طور نبود، آتش‌نشانی مانند امید عباسی، در یاد و خاطره همقطاران و مردم شهرش تهران، جاودانه و همیشگی نمی‌شد. مردی‌كه در حریق 23 اردیبهشت 92 در شهرك شهید باقری، ماسك از دهان خود برداشت و به دهان دختركی هشت ساله زد و خود بر اثر دودزدگی و سوختگی جان سپرد، اما هموطنش آسیب ندید. مردانی مانند عباسی كه از تهدید آتش نترسیدند زیادند؛ حمید آذری، بركت جوزری و جواد محمدی از آن جمله‌اند. هفتم مهرماه را به نام آتش‌نشانان نامگذاری كرده‌اند و همین بهانه‌ای شد تا سراغ جلال ملكی، سخنگوی سازمان آتش‌نشانی تهران برویم و گپ و گفتی با او داشته باشیم.

لیلا حسین‌زاده تپش

چند سال از فعالیت شما در آتش‌نشانی می‌گذرد؟
25 سال. حدود 18 سال نیروی عملیاتی بودم و هفت سال هم با حفظ سمت عملیاتی در واحد روابط عمومی سازمان به عنوان سخنگو و كارشناس فعالیت می‌كنم.
 این 25 سال چطور گذشت؛ سخت یا آسان؟
چون این كار را عاشقانه انتخاب كردم، همه سختی‌هایش هم برایم خاطره است. در لحظاتی كه مشغول انجام كار بسیار دشواری بودم، با خودم می‌گفتم خدایا این چه كار و چه سختی است، اما بعد از مدتی همه‌اش برایم خاطره شد. 
 با توجه به این‌كه محل خدمت شما در تهران است، مهم‌ترین حوادثی كه در این كلانشهر رخ می‌دهد، چه حوادثی است؟
تهران مستعد وقوع حوادث مختلفی است، اما آتش‌سوزی بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است.
 چرا آتش‌سوزی؟
ما روزانه با 250 تا 300 مورد حادثه در ایام معمولی سال مواجه هستیم كه البته در زمان تعطیلات از میزان این آمار كاسته می‌شود. با این حال، عمده حوادث تهران آتش‌سوزی است و بقیه حوادث مربوط به تصادف، آسانسور، چاه و آوار است. تقریبا می‌توانم بگویم درصد بسیار زیادی از حوادث، مربوط به بی‌احتیاطی‌های فردی و خطاهای انسانی است. بی‌احتیاطی‌هایی كه در لحظه صورت می‌گیرد یا بی‌احتیاطی‌هایی كه ریشه در گذشته آن مجموعه دارد.
 در روز چند تماس با آتش‌نشانی گرفته می‌شود؟
متغیر است. میانگین بگیریم حدود 3000 تا 3500.
 همه این تماس‌ها مفید است یا مزاحم هم دارید؟
همه‌اش كه عملیاتی نیست و صددرصد مزاحم هم داریم. خوشبختانه وضعیت نسبت به دو دهه قبل تا حدودی بهتر شده است. شاید تا هفت، هشت سال پیش آمار تما‌س‌های ما به حدود 5000 تماس در روز هم می‌رسید و تعداد مزاحمت‌ها زیاد بود، به طوری كه تقریبا 5 یا 6 درصد تماس‌ها عملیاتی بود و بقیه‌اش می‌رفت به وادی‌های دیگر.
 الان تعداد تماس در روزهای عادی حدود 3500 مورد است كه كمی بالا و پایین دارد و تعداد عملیات‌ها هم حدود 250 تا 300 عدد در روز است. یعنی در گذشته اگر از هر 5000 تماس، 5 درصد عملیاتی می‌شد، الان شاید بتوان گفت این رقم به 10 درصد رسیده است. ضمن این‌كه حوادث بیشتر نشده، بلكه تعداد تماس‌ها كمتر شده است. علتش هم این است كه در گذشته اقدامی در این زمینه صورت نگرفته بود و آمار مزاحمت‌ها و تماس‌های غیرواقعی زیاد بود، اما الان نه. تماس‌ها به دو دسته عملیاتی و غیر عملیاتی تقسیم می‌شود. تماس عملیاتی، تماسی است كه همكاران با بررسی آن در ستاد فرماندهی مطمئن می‌شوند واقعی است و پس از آن نیرو اعزام می‌شود. در مورد تماس‌های غیرعملیاتی، الان دیگر نمی‌توان‌گفت تمام آن مزاحمت است.
 شاید تا 15 یا 20 سال پیش، درصد زیادی از تماس‌های غیرعملیاتی مزاحمت بود، اما الان خوشبختانه این طور نیست. به طور مثال یكسری از تماس‌ها تكراری است. مثلا افراد متعددی بدون اطلاع از تماس یكدیگر، به دفعات با آتش‌نشانی تماس می‌گیرند و از وقوع یك تصادف در اتوبان خبر می‌دهند كه این مزاحمت نبوده و وجدان شهروندی است.
گاهی برخی تماس‌ها اشتباهی است. مثلا فردی از شدت استرس به جای اورژانس به آتش‌نشانی زنگ می‌زند. یا می‌خواهد یك درگیری را گزارش كند به جای 110 با 125 تماس می‌گیرد. یكسری از تماس‌ها هم درخواست راهنمایی است كه ما خیلی دوست داریم. مثلا در مورد نصب و مشكلات دودكش و كلاهك از ما مشاوره و راهنمایی می‌خواهند. شدت راهنمایی خواستن به قدری زیاد شد كه دو سال است شماره اختصاصی 64643232 را فقط به این امر اختصاص دادیم تا وقت 125 گرفته نشود. 
 معمولا چقدر طول می‌كشد در صحنه یك حادثه حاضر شوید؟
بر اساس استانداردهای دنیا، نیروی اول به چهار تا شش دقیقه زمان نیاز دارد تا به محل حادثه برسد، اما نیروهای كمكی چون از فاصله دورتری می‌آیند به زمان بیشتری نیاز دارند. در تهران با توجه به وضعیت معابر و ترافیك موجود، این زمان چهار دقیقه و 13 ثانیه است كه البته این میانگین است، وگرنه ما زمان یك، دو، هفت و هشت دقیقه‌ای هم داریم كه جمع اینها می‌شود چهار دقیقه و 13 ثانیه كه برای تهران با شرایطی كه دارد، یك ركورد بسیار عالی است.
 در این روزهای‌كرونایی، آمار حوادث بیشتر شده یا كمتر؟ 
خیلی فرق نكرده است، اما كار آتش‌نشانان بیشتر شده است. یكی دو ماه اول، مردم خیلی رعایت می‌كردند، ادارات و مدارس و كارگاه‌ها در فروردین ماه تعطیل شدند و آمار آتش‌سوزی هم كم شد، اما كار ما كه فقط حادثه نیست. بچه‌های ما از همان اول اسفند تا الان هنوز درگیر ضدعفونی معابر هستند، اما بعد از بازگشایی اماكن و شلوغ شدن معابر، جاهایی كمتر شده است، اما همان‌طور كه گفتم آمار حوادث خیلی فرق نكرده است. ضمن این‌كه آن را پوشش می‌دهیم، به فعالیت‌های كرونایی خود نیز ادامه داده و ضدعفونی كردن را بدون وقفه انجام می‌دهیم. 
 برویم سراغ پلاسكو. شما نقش پررنگی در خصوص اطلاع‌رسانی در مورد حادثه پلاسكو داشتید. هنوز هم به آن فكر می‌كنید؟
بله در خلوت خودم هنوز هم به دوستان شهیدم فكر می‌كنم، اما تجربه به ما آموخته كه در حوادث متوقف نشویم، چون مردم به ما نیاز دارند. حتی در همین حادثه تلخ پلاسكو هم خاطرات شیرینی برایم رقم زده شد. مردم ما ثابت كرده‌اند كه در بحران‌ها، همیشه پای كار هستند. مثلا در سیلاب‌های اخیر، مردم كامیون‌كامیون كمك‌های خود را به نقاط سیل‌زده فرستادند. شب دوم حادثه پلاسكو بود كه متوجه شدم یك هیات عزاداری با پرچم مشكی به سمت ما می‌آیند. ما هم دل‌مان پر بود و یك دل سیر عزاداری كردیم. گفتند از خیابان پیروزی آمده‌ایم و چون آتش‌نشانان به خاطر ما مردم جان‌شان را به خطر انداختند، وظیفه ما بود برای آنها دعا كنیم. همین نشان داد كه مردم چقدر پای كار هستند.
خاطره دیگری هم دارم كه هم شیرین است و هم تلخ. روزهای پنجم و ششم حادثه پلاسكو بود كه قرآنی پیدا كردیم. آنجا همه چیز سوخته بود، اما اطراف كتاب قرآن فقط دود زده شده بود. بعد آیه 25 سوره انفال را دیدم كه صفحه‌اش باز بود. آن را به ذهن سپردم. روزهای بعد، یك روز كه داشتم روزنامه‌ای را می‌خواندم، مطلب یك روحانی توجهم را جلب كرد كه دقیقا در مورد همان آیه 25 صحبت كرده بود. معنی آیه این بود كه خطاها و اشتباهات تنها دامان خطاكاران را نمی‌گیرد و دامن خیلی‌ها را می‌گیرد. پلاسكو، مصداق این آیه بود كه خیلی‌ها در پلاسكو خطا كردند، اما 80 میلیون نفر درگیر آن حادثه شدند.
 می‌دانستید وقتی شما در پلاسكو نگران مردم و همكاران‌تان بودید، خیلی‌ها هم در فضای مجازی نگران شما بودند كه روزها در پلاسكو مانده و به خانه نرفته بودید؟
مردم لطف دارند. یادم است روز چهارم یا پنجم حادثه پلاسكو بود كه خبرنگاری متوجه شد تولد دخترم است و آن را رسانه‌ای‌كرد. آقایی كیك بزرگی برایم آورد و به او گفتم برادر من عزادارم، كیك را چه كنم؟ مرد گفت كجا ببرم؟ همسرم گفته اگر كیك را درست نكردی، به خانه نیا. چون آن مرد قناد بود. خلاصه خودش دست به كار شد كیك را به 70، 80 قطعه برید و تقسیم كرد. یا مثلا یك ماشین عروسك برایم جمع شد یا یكی از مدافعان حرم نامه‌ای برایم نوشته وگفته بود كه عروسكی را به دور مقبره حضرت رقیه طواف داده و از من خواسته بود آن عروسك را به دخترم بدهم كه دادم.
 بالاخره بنیاد شهید، شهدای آتش‌نشان پلاسكو را جزو شهدای این بنیاد محسوب كرد یا نه؟
تا قبل از حادثه پلاسكو، شهدای آتش‌نشان شهید محسوب نمی‌شدند، با این‌كه هر عقل سلیمی می‌پذیرد خدمات انجام شده توسط آنان كم از شهادت نیست. حتی در روایات دینی و قرآنی داریم كسانی كه دیگران را نجات می‌دهند، مصداق رزمنده هستند، اما طبق تعاریف و دلایل بنیاد شهید كه بعضی از این دلایل هم منطقی بود، نپذیرفتند كه شهدای آتش‌نشان جزو شهدای بنیاد محسوب شوند؛ البته وعده‌هایی هم دادند كه نتوانستند به آن جامه عمل بپوشانند، اما نباید اجازه می‌دادیم حق و حقوق آنان پایمال شود.پس از حادثه پلاسكو و با فرمان رهبری كه در پیام خود آتش‌نشانان را شهید راه خدمت نامیدند، مسیر 
جدیدی باز و موضوع در شورای شهر و شهرداری آن زمان به‌جد پیگیری شد و آتش‌نشانان شهید، تحت عنوان شهید راه خدمت به حقوق و مزایای خود رسیدند، اما این شهدا طبق همان دلایل، تعاریف و قوانین زیر نظر بنیاد شهید نیستند. 
در یكی دو سال گذشته هم یكی دو آتش‌نشان شهید شدند كه برای آنان هم همین روال طی شد. حتی می‌دانم بسیاری از شهرها هم به تاسی از تهران به دنبال این هستند تا مجوزهای لازم را از شورای شهر بگیرند تا شهدای آنان نیز جزو شهدای راه خدمت محسوب شوند و نمی‌دانم چقدر موفق شدند. در هر حال، هر قدر امكانات و مزایا هم در اختیار این خانواده‌ها، مدافعان سلامت یا شهدای جنگ قرار گیرد، یك ثانیه از جای خالی پدر را پر نمی‌كند، اما دست‌كم مشكلات مالی‌شان مثل‌گذشته نیست. 
 بحث ایمنی بازار به كجا رسید آقای ملكی؟! با توجه به این‌كه شرایط آنجا اصلا خوب نیست.
ایمنی بازار موضوعی نیست كه بتوان آن را در شش ماه یا یك سال جمع كرد. البته كارگروهی در آتش‌نشانی تشكیل شده تا بهتر بتوانند كار را جلو ببرند، اما یك نكته كلی بگویم؛ تا متصرفان، مالكان و شهروندان، فعل خواستن را صرف نكنند، كار نتیجه نمی‌دهد. ما كه كم‌كاری نمی‌كنیم، این را ما نمی‌گوییم و استانداردهای جهانی می‌گوید، اما نباید مالكان و شهروندان هم به مساله تامین ایمنی توجه داشته باشند؟
بسیاری از این كسبه بازار در برج‌های گرانقیمت زندگی می‌كنند كه همه جوره ایمن است، اما حجره و مغازه‌ای كه در آن كار می‌كنند، حداقل ایمنی را دارد.
 مثلا یكی از كسبه من را دیده بود، می‌گفت آقای ملكی بیا و برای ما كاری بكن.گفتم برادر من، من چه‌كنم؟ تو اینجا كار می‌كنی، ماشاءا... 200 تا 250 كارخانه‌دار هستید و اوضاع مالی‌تان همه عالی و ردیف، كارگرهای زیادی زیردست‌تان كار می‌كنند، من بیایم و سیم‌كشی شما را درست‌كنم؟ من خاموش‌كننده‌های‌تان را شارژكنم؟ آخر انصاف هم خوب چیزی است. 
وضعیت سیم‌كشی‌ها وامصیبتا است. به مالكان می‌گویم آخر این چه وضع سیم‌كشی است؟ می‌گویند ای بابا ما 50 سال است با همین وضع داریم كار می‌كنیم و چیزی نشده است. می‌گویم این كه نشد دلیل عزیز من. بابا! خوش انصاف! تو كار داری، درآمد داری، یك روز درآمدت را اختصاص بده به تامین ایمنی مغازه‌ات. باز جواب می‌دهند می‌دانی چقدر هزینه تامین ایمنی می‌شود؟ خب عزیز من! مغازه و حجره خودتان است، ماشین و خانه خودتان است. نباید به فكر امنیتش باشید؟ قیمت ماشین طرف دو میلیارد است، اما یك خاموش‌كننده 100 هزار تومانی ندارد كه اگر حادثه ناگهانی اتفاق افتاد، خودرویش آسیب نبیند.
بازار جمع خواهد شد، به شرط این‌كه متصرفان خود به این باور برسند كه باید به تامین ایمنی اهمیت دهند. مردم ما بسیار فرهنگ‌پذیر هستند به شرط این‌كه آموزش ببیند. شما الان به من بگویید حوزه آموزش و پرورش، سازمان‌های فرهنگی‌كشور و رسانه‌ها، كجای داستان ارائه آموزش هستند؟ هفتم مهر همه سراغ آتش‌نشان و پلاسكو می‌آیند، اما در طول سال و وسط‌های سال، هر چه داد می‌كشیم كه خطر مونوكسیدكربن جان مردم را تهدید می‌كند، هیچ كس پای كار نمی‌آید.
 به عنوان یك آتش‌نشان در این روزهای حساس چه توصیه‌های كرونایی به مردم دارید؟
بگذارید آخرش را بگویم؛ خودمان به فكر خودمان باشیم و به همدیگر رحم كنیم. این‌كه معطل باشیم كسی به ما ماسك بدهد یا كاری برای‌مان انجام دهد، از این خبرها نیست. تا زمانی كه واكسن كشف شود، خودمان باید پای كار باشیم. لج‌كردن به ضرر خودمان است. ماسك‌زدن، فاصله‌گذاری اجتماعی، نرفتن به تجمعات و سفرهای غیرضروری و شستن مرتب دست‌ها، سهم مهمی در قطع زنجیره انتقال ویروس كرونا دارد. این‌كه اجازه داده می‌شود در فلان تجمع باشیم، باید به عقل خودمان هم رجوع كنیم. من دو ماه پیش كرونا گرفتم و 25 روز در قرنطینه بودم. بروید از آنهایی كه در بیمارستان بودند سوال‌كنید آیا حاضرند دوباره بدون ماسك و فاصله‌گذاری باشند و به عروسی و عزا بروند؟ 
هیچ كس به فكر كادر درمان نیست و نباید به آنها فشار بیاوریم.  از مردم خواهش می‌كنم نكات بهداشتی را رعایت كنند تا این بحران را هم به خیر و خوشی به انتهای برسانیم و آرامش بر خانواده‌ها و جامعه حكمفرما شود. 

مزاحمت برای آتش‌نشانیتفریح کودکان
 با مزاحمت‌ها چه می‌كنید؟

خب همه مزاحمت‌ها به نتیجه نمی‌رسد. بچه‌ها به قدری در حرفه خود متبحر شده‌اند كه به راحتی از نوع مكالمه و آدرس‌دادن متوجه واقعی یا غیرواقعی بودن تماس می‌شوند. برای مثال وقتی فردی شماره می‌دهد، همزمان، همكاران از خط دیگری همان خط را می‌گیرند، اگر اشغال بود كه مشخص می‌شود تماس واقعی است، اما اگر آزاد بود، نشان می‌دهد مزاحم است.
چند سال قبل چند بچه 10، 12 ساله در ایام عید دور هم جمع شده بودند و از صبح تا شب به آتش‌نشانی زنگ می‌زدند كه تذكر هم گرفتند. در هر صورت، مزاحمت‌ها از طریق دایره حقوقی سازمان قابلیت پیگیری قضایی دارند. 


نجات‌های معجزه‌آسا
 خاطره‌ای در ذهن‌تان دارید كه در آن حتی یك درصد هم احتمال نمی‌دادید مصدوم یا مصدومان زنده بمانند؟

بله. 10، 12 سال پیش ،  نیمه شعبان بود و داشتیم در ایستگاه خودمان در جنوب تهران در كیانشهر والیبال بازی می‌كردیم و حواس‌مان به بیسیم هم بود كه یكدفعه به ایستگاهی كه نزدیك محدوده ما بود، وقوع یك حادثه در محله اتابك اعلام شد. محله‌ای با كوچه‌های باریك كه ماشین و در مواردی موتور سخت رفت و آمد می‌كند. وقتی ایستگاهی به ماموریت اعزام می‌شود، سایر ایستگاه‌های نزدیك به آن ایستگاه حواس جمع هستند تا در صورت لزوم و به عنوان نیروی كمكی به محل اعزام شوند. ایستگاهی كه در آن خدمت می‌كردم و فرمانده آن بودم، ایستگاه پشتیبانی بود كه لودر و بیل مكانیكی و جرثقیل داشت و در مواقع وقوع زلزله و آوار بسیار كمك‌كننده بود. یكدفعه اعلام كردند كه ایستگاه لودر اعزام كند. خودم با مینی لودر رفتم. ازدحام عجیبی بود. در محل،گاز تركیده و كل خانه دو طبقه خوابیده بود. همان موقع كه رسیدم، یكی از همكاران، مردی را از زیر آوار بیرون كشیده بود. از او جریان را پرسیدم كه گفت ما شش مرد و یك بچه بودیم و همسران‌مان برای خرید به بیرون رفته بودند كه یكدفعه گاز تركید و همه زیر خاك مدفون شدیم. پشت ماشین نشستم تا كار را شروع كنم. گفتم یا امام زمان یك عیدی درست و حسابی به این جماعت بده. پنج ساعت تمام با لودر خاك را برداشته و جای دیگری خالی می‌كردم و آنها با كامیون خاك را بیرون می‌بردند. ساعت یك نصفه شب بود كه در عین ناباوری، هر شش نفر به اضافه آن بچه صحیح و سالم از زیر آوار خارج شدند.  چند سال بعد از این حادثه هم باز اعلام شد كه در منطقه یافت‌آباد، خانه سه‌ طبقه‌ای خراب شده است. به محل‌كه رسیدیم، پیرزن و پیرمردی را دیدیم كه گریه می‌كردند. آنها صاحب خانه بودند وگفتند در طبقه همكف مغازه دارند و در دو طبقه دیگر زندگی می‌كنند. نوه‌ای داشتند كه اغلب به مغازه آنها می‌آمد، خوراكی برمی‌داشت و می‌رفت. روز حادثه هم نوه كوچك‌شان آمد تا از مغازه چیزی بردارد كه كل ساختمان روی سرش هوار شد، اما خدا را شكر بچه، چهار ساعت بعد صحیح و سالم بیرون آمد. این صحنه باور كردنی نبود.