نسخه Pdf

آقای کارآگاه در پشت صحنه!

درباره نوجوانی که تجربه جدی در حوزه تولید برنامه تلویزیونی دارد

آقای کارآگاه در پشت صحنه!

اگرتوفیق پیدا کردین و رفتین سر یه برنامه تلویزیونی اونم از نوع زنده‌ش بدونین اونی که از همه بیشتر این ور و اون ور می‌دوئه و عرق از جبینش جاریه و حتی از کارگردانم همه چی رو پیگیری می‌کنه، یا تهیه کننده‌س یا دستیار سخت‌گیر محترمش. اتاق تاریک و پر التهاب رژی یا همون اتاق فرمان خودمون، پر از مانیتوره که هر کسی پشت یه سیستم نشسته و کار خودش رو می‌کنه. یکی فیلما رو پخش می‌کنه و یکی دوربینا رو از بالا به قول خودشون سوییچ می‌کنه و من از بین اون آدما دنبال همون دستیار تهیه‌کننده‌ای بودم که قاعدتا یه جا بند نیست. آقای محمدامین اسلام‌پناه، دستیار تقریبا دهه هشتادی تهیه‌کننده برنامه چاپ اول.

عطیه ضرابی / با تشکر از فاطمه کریمی و امین‌محمد احدی

  چوب معلم ار بود زمزمه محبتی...
نشست روی مبل. آنقدر آروم و کم‌حرف بود که بیچاره پیاده کننده صدا قطعا اشکش در آمده. چند ماهی از من بزرگتره ولی سن تجربه‌ کاری و کیفیت زندگی هرآدمی با سن و سال عمرش قطعا فرق داره. ورود آقای اسلام‌پناه به دنیای رسانه به سال‌ها قبل برمی‌گرده. از اون پسرا بوده که توی دوران مدرسه کارای فرهنگی می‌کرده و پاکار معلمای خوبش بوده. اصلا از همین طریق علاقه‌ش رو شناخته و پیگیر کار تولید برنامه شده.بله! اون لحظه بود که با خودم گفتم نمردیم و دیدیم یه بار مدرسه روی پیشرفت یه نفر تاثیر‌گذار بوده.

  دکمه کات
همه آدما نقطه شروع اتفاقات مهم زندگیشون رو تا آخر عمرشون یادشونه و براشون خاطره‌ست. از دیر رسیدن روز مصاحبه بگیر تا نذر و نیازای مادرانه. نقطه شروع آقای اسلام‌پناه، یه دکمه توی تدوین بوده، دکمه‌ کات! 
تدوین رو از یکی از دوستای با مرامش یاد گرفته. (هشتگ:رفیق باب) و بعد از کنکور و رها شدن از درس و مشق، خیلی حرفه‌ای‌تر به کارش ادامه داده مثلا برای برنامه‌های مختلف می‌ساخته. اتفاقا کارنامه درخشانی هم داره که آخریش کارگردانی برنامه بازی ویزیونه که هنوز هم از شبکه امید پخش می‌شه!

  راز بقا!
این همه خودمونو می‌کشیم که یه دانشگاه خوب قبول‌شیم. حتی اگه آبیاری گیاهان دریایی باشه و هیچ علاقه‌ای هم بهش نداشته باشیم ولی چون توی یکی از بهترین دانشگاه‌های کشوره پس می‌شه اولویت اول. تازه فضای کاری که بدتره. هرجا پول بیشتر می‌دن رو انتخاب می‌کنیم. البته بلانسبت شما!
اما آقا محمدامین اصولا انتخاباش برپایه علاقه‌ست. از این که رشته ارتباطات رو برای ادامه تحصیل انتخاب کرده بگیر تا موندگاری توی فضای تولید برنامه. البته معتقده مهارت و شیوه‌ کار کردن هم اصلا بی‌تاثیر نیست. شاید بعد از چند سال شکل و شیوه‌ کارش فرق کنه اما همچنان تو رسانه مشغوله و می‌خواد تهیه‌کننده‌ بشه.

  اندر حکایات جدی گرفته شدن
شاید فکر کنین سن آقای اسلام‌پناه باعث میشه که از طرف عوامل جدی گرفته نشه. البته این که تاالان بهش نگفتن برو بابا، بچه‌جون تودیگه چی می‌گی خودش از عجایب جدی گرفته شدن توی جامعه ست. ولی آقامحمد امین پسریه که دوست داره با آدمای بزرگ‌تر از خودش بپره و رفت‌وآمد کنه و همیشه رابطه‌ خوبی با همکاراش داشته. میگه خودتی که تعیین می‌کنی آدما چطور باهات برخورد کنن و  این یعنی کم بودن سنش باعث عدم اعتماد اون‌ها به امین نشده، چون همیشه سعی کرده کارشو به بهترین نحو انجام بده. 

  بند پ 
قطعا اولین سوالی که برای همه پیش میاد اینه که یه پسر 20‌ ساله بدون پارتی چطور می‌تونه وارد کارحرفه‌ای بشه! آقای اسلام‌پناه یه‌جواب خوب و قانع‌کننده به این سوال من داد که به قول بزرگترا باید با آب طلا نوشت: فضای رسانه، فقط و فقط نیازمند مهارته. اگر کسی صرفا با داشتن پارتی و واسطه وارد این حیطه بشه، دووم خیلی کمی داره و همه خیلی زود می‌فهمن که چیزی بارش نیست!

  چالش دل کندن از پتو 
شاید خیلی از ما دهه هشتادیا، اصلا ندونیم آسمونِ ساعت چهار صبح چه رنگیه؟! اصلا مگه امکان داره که خواب ناز و پتوی گرم و نرم رو رها کنیم و کله‌ سحر بزنیم به دل خیابون؟ اونم چی،واسه کار!
اما آقامحمد‌امین هر روز ساعت ۴ صبح  باید از شیرینی تا‌لنگ ظهر خوابیدن دل بکنه و بره سر برنامه چاپ اول. نه که سختش نباشه و اذیت نشه‌ها ولی ببینین عشق با آدم چه‌ها که نمی‌کنه!

  حالت بینابینی
امین اسلام‌پناه نمی‌دونه که دقیقا دهه هفتادیه یا جزو اعضای محترم دهه هشتادی حساب میشه؟ چون سال 1379 متولد شده ولی بعضی از ویژگی‌های دهه‌هشتادیا رو خیلی خوب می‌دونه. امین فکر می‌کنه نوجوونای دهه هشتادی خیلی عجولن و می‌خوان راه صد ساله رو یه شبه برن اما قطعا جاه طلب نیستن. اون‌ها فقط برای رسیدن به آرزوهاشون عجله دارن{باور بفرمایید}. امین گاهی اوقات هم خودش این حس رو تجربه می‌کنه و حتی حس می‌کنه که داره درجا می‌زنه. مثلا همین یه هفته پیش این حالتو داشت. ولی با کلی تلاش، سعی می‌کنه حق خودش رو از این دنیا بگیره!

  اگرمحمدامین رسانه نمی‌خواند
توی این قسمت نمی‌خوایم از عقاید سیاسی آقای اسلام‌پناه بخونیم. قراره از قسر در رفتناش از درس و دانشگاه باخبر بشیم. ایشون هیچوقت مشروط نشده اما بنا به دلیل وقت کمش برای خارش سربه علت زیاد بودن حجم کاری یه ترم مرخصی گرفته و خیلی هم راضیه!
انتخاب آقا محمد‌امین از اول مدیریت رسانه بود، اما با مشورتی که با اساتیدش داشته تصمیم بر این شده اول ارتباطات بخونه و بعد برای مدیریت تصمیم بگیره. اگر آقای اسلام‌پناه وارد فضای کار رسانه‌ای نمی‌شد، احتمالا من الان داشتم با یه کارآگاه مصاحبه می‌کردم! یه کاراگاه آروم مرموز!

  معجزه اعتماد
از هر چی بگذریم، اهمیت پشتیبانی خانواده به پای هیچ سازمان و فرد و روحیه و انگیزه‌ شخصی نمی‌رسه! اگه خانواده‌ آدم  همراهش باشن و پا به پاش بیان و سنگ راهش نباشن، دنیارو از نظر من گلستون می‌کنه! مثل خانواده‌ آقامحمدامین که هیچ موقع برای شغل و آینده‌اش تعیین تکلیف نکردن و کاملا فرمون رو دست خودش سپردن و مهم‌تر از همه بهش اعتماد کردن!
ضمیمه قاب کوچک